
دریای کاسپین،خزر یا مازندران؟
قبلتر در مقاله ای در مورد ویژگی های طبیعی و جغرافیایی دریای شمال ایران و بزرگترین دریاچه ی جهان صحبت کردیم ،که میتوانید در مقاله دریای خزر مطالعه کنید. اما از آنجایی که نام این دریا برای برخی خوانندگان نکته سنج ما محل مناقشه و چالش شده بود، تصمیم گرفتیم تا در این مقاله به بررسی نام این دریا بپردازیم.
نامگذاری یک پهنهٔ جغرافیایی، تنها مسئلهای زبانی نیست؛ پیوندی عمیق با تاریخ، هویت، حافظهٔ جمعی و حتی روابط سیاسی دارد. یکی از نمونههای شناختهشده در فضای ایران و منطقه، نام دریایی است که امروز پنج کشور در ساحل آن قرار دارند و در طول تاریخ با نامهای متفاوتی شناخته شده است. در میان این نامها، سه عنوان بیش از همه در ذهن و زبان مردم حضور دارد: خزر، کاسپین و مازندران.
کاربرد این نامها در دورهها، زبانها و منابع مختلف یکسان نبوده است. گاهی یک نام در متون تاریخی رایج بوده، گاهی نام دیگری در نقشههای جغرافیایی یا ادبیات محلی بیشتر شنیده شده و در عصر معاصر نیز برخی از این نامها بار معنایی و حسی متفاوتی پیدا کردهاند. به همین دلیل، پرسشِ «کدام نام درستتر است؟» صرفاً یک بحثِ واژگانی نیست؛ بلکه موضوعی میانرشتهای است که باید آن را در بستر زمان بررسی کرد.
اهمیت این مسئله تنها به گذشته محدود نمیشود. تحولات سیاسی سدهٔ اخیر، شکلگیری مرزهای جدید در منطقه، و ورود نامها به فضای رسانهای و هویتی باعث شده بحث نامگذاری این دریا دوباره پررنگ شود. گاهی این موضوع به گفتوگوهای علمی و تاریخی منتهی میشود و گاهی به برداشتهای احساسی یا رقابتهای هویتی.
در این مقاله تلاش میکنیم بدون پیشداوری و بدون تکیه بر روایتهای غیرمعتبر، مسیر استفادهٔ هر یک از این نامها را از گذشته تا امروز دنبال کنیم: اینکه هر نام از کجا وارد شده، در چه زمانهایی رواج داشته، امروز کدام کاربرد رسمی دارد و چرا برخی از آنها حساسیتبرانگیز شدهاند.
-
ریشه و پیشینهٔ نام «کاسپین»
نامی که امروز در زبانهای اروپایی بهصورت Caspian Sea شناخته میشود، یکی از قدیمیترین نامهایی است که در منابع تاریخی برای این پهنهٔ آبی ثبت شده است. شکلهای اولیهٔ این نام را میتوان در نوشتههای یونانی باستان یافت؛ جایی که از گروهی انسانی با نامهایی چون Caspi، Caspioi یا Káspioi یاد شده است. نویسندگان مختلف یونانی، از جمله هرودوت در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، به این مردمان اشاره کردهاند، هرچند روایتها دربارهٔ محل دقیق سکونت و گسترهٔ نفوذ آنها یکدست نیست.
اشارههای باستانی و جایگاه جغرافیایی نام
در منابع کلاسیک، معمولاً از کاسپیان بهعنوان مردمانی در نواحی پیرامونی قفقاز یاد میشود. برخی روایتها محل آنها را در سمت جنوبغربی دریای کنونی، و برخی دیگر در نواحی شرقیتر ذکر کردهاند. این اختلاف، نه به معنای بیاعتباری منابع، بلکه نتیجهٔ محدودیت دانستههای جغرافیایی دوران باستان است؛ دورانی که مرزبندیهای سیاسی امروز وجود نداشت و توصیفهای جغرافیایی بیشتر بر پایهٔ شنیدهها، سفرنامهها و روایتهای محلی شکل میگرفت.
در آثار جغرافیدانان بزرگ، مانند استرابو (سدهٔ ۱ پیش از میلاد) و بطلمیوس (سدهٔ ۲ میلادی)، از پهنهٔ آبی شمال فلات ایران با نامهایی مشتق از ریشهٔ «کاسپی» یاد شده است. این شیوهٔ نامگذاری در دنیای باستان رایج بود: دریاها و کوهها اغلب بر اساس نام مردمانی که در پیرامون آنها زندگی میکردند نامگذاری میشدند، نه لزوماً بر پایهٔ ویژگیهای طبیعی یا سیاسی.
نکتهٔ مهم اینجاست که در این دوره، «کاسپی» نام دریا نبود، بلکه نام یک گروه انسانی بود که بعدها نام آنها به این پهنهٔ آبی منتقل شد. یعنی ابتدا قوم وجود داشت و سپس نام دریا از آن گرفته شده نه برعکس.
مسیر انتقال نام از جهان باستان به سنتهای بعدی
دانش جغرافیایی یونانی و رومی، پس از دوران باستان، از چند مسیر به دورههای بعدی منتقل شد:
- ترجمهٔ متون یونانی به عربی و سریانی در دوران اسلامی
- حفظ منابع رومی در سنتهای مسیحی و بیزانسی
- بازگشت دوبارهٔ متون کلاسیک به اروپا از طریق نهضت رنسانس
در نتیجه، نامی که ریشه در دنیای باستان داشت، بدون گسست جدی در سنت علمی غرب باقی ماند. به همین دلیل است که در نقشههای اروپایی سدههای میانه و دورهٔ جدید، اشکال مختلفی از همین نام دیده میشود: Caspium Mare، Mare Caspiense و بعدها Caspian Sea.
این استمرار بیش از آنکه محصول توافق سیاسی باشد، نتیجهٔ تداوم سنت آموزشی و دانشگاهی غرب است؛ سنتی که متون یونانی را اساس دانش جغرافیا قرار داد و آن را تا دوران مدرن همراه خود نگه داشت.
جایگاه نام «کاسپین» در منابع شرقی
نکتهٔ مهم و کمتر گفتهشده این است که با وجود قدمت نام در سنت یونانی–رومی، در متون فارسی و عربیِ دورهٔ اسلامی، این نام هرگز بهصورت غالب بهکار نرفته. جغرافیدانان مسلمان بیشتر از نامهایی چون:
- بحر خزر
- بحر گرگان
- بحر جرجان
- دریای طبرستان
استفاده کردهاند.
بنابراین، کهن بودن نام «کاسپین» به معنای رواج آن در تمام سنتهای جغرافیایی نیست. این نام بیشتر در یک خط فرهنگی–علمی پیوسته (از یونان باستان تا اروپا) حفظ شده، نه در همهٔ حوزههای تمدنی.
ورود نام به ادبیات علمی جدید
از سدهٔ هجدهم و نوزدهم میلادی به بعد، با گسترش نقشهنگاری مدرن، استانداردسازی نامهای جغرافیایی و افزایش ارتباطات بینالمللی، شکل اروپایی این نام—Caspian Sea—در اسناد علمی جهان تثبیت شد. این تثبیت:
- نه نتیجهٔ یک تصمیم سیاسی واحد،
- و نه حاصل تغییر نام رسمی در کشورهای ساحلی بود؛
بلکه ادامهٔ همان سنت نقشهنگاری جهانی مبتنی بر منابع یونانی و مطالعات اروپایی به شمار میرود.
در این دوره، بسیاری از نامهای جغرافیایی در جهان، بهواسطهٔ نفوذ علمی اروپا، در زبان بینالمللی شکل واحد پیدا کردند—بدون اینکه لزوماً نامهای محلی یا تاریخی آن مناطق حذف شود.بنابراین:
نام «کاسپین» قدمت متنی بسیار طولانی دارد که از یک سنت خاص جغرافیایی سرچشمه گرفته و بدون وقفه از دوران باستان وارد ادبیات علمی جدید شده است،اما در همهٔ مناطق جهان رواج یکسان نداشته و هرگز تنها نام موجود نبوده است.
اینکه این نام در دورههای بعد چه جایگاهی پیدا کرد، چگونه در کنار نامهای دیگر قرار گرفت، و امروز چه وضعیتی دارد، در بخشهای آینده بررسی خواهد شد.
-
ریشه و پیشینهٔ نام «خزر»
نام «خزر» یکی از شناختهشدهترین عنوانهایی است که در متون فارسی و عربیِ دورهٔ میانه برای این پهنهٔ آبی بهکار رفته است. برخلاف نام «کاسپین» که ریشه آن در سنت یونانی–رومی است، حضور نام «خزر» در منابع بیشتر به دورههای پس از گسترش اسلام و شکلگیری جغرافیای سیاسی جدید در منطقه مربوط میشود.
خاستگاه واژه در منابع تاریخی
صورت این نام در متون کهن معمولاً به شکلهایی چون:
- خزر
- خزران
- Khazar / Khazars
آمده است. این واژه نه بهعنوان نام دریا، بلکه در ابتدا به گروهی انسانی اشاره داشته که در منابع تاریخیِ سدههای میانه از آنها یاد شده است. این گروه در دورههای مختلف در نواحی شمالی و شمالغربی این پهنهٔ آبی حضور داشتهاند، اما روایتها دربارهٔ خاستگاه و گسترهٔ نفوذشان کاملاً یکسان نیست. برخی منابع آنها را در پیرامون ولگا ذکر میکنند، برخی در نواحی میان دریای سیاه و کاسپین، و برخی در نواحی نزدیکتر به دشتهای اوراسیای غربی.
این اختلاف موقعیت، مشابه وضعیتی است که دربارهٔ بسیاری از گروههای انسانی در آن دوره دیده میشود؛ زیرا جابهجاییهای گسترده، اتحادهای موقت، و کمبود منابع همزمان، تصویر ثابتی ارائه نمیکند.
خزرها چه کسانی بودند و در چه دورهای حضور داشتند؟
خزرها (Khazars / خزران) در منابع تاریخی بهعنوان یک کنفدراسیون قومی–سیاسی شناخته میشوند که از حدود سدهٔ هفتم تا دهم میلادی در بخشهای وسیعی از اوراسیای غربی قدرت داشتند. بیشتر پژوهشهای معتبر امروزی آنها را بخشی از مجموعهٔ گستردهٔ مردمان ترکزبان دورهٔ میانه میدانند؛ هرچند دربارهٔ منشأ دقیق و ترکیب جمعیتی آنها اتفاق نظر کامل وجود ندارد، زیرا این کنفدراسیون از گروههای مختلف تشکیل شده بود.
جایگاه جغرافیایی و مرکز قدرت
حکومت خزرها، که معمولاً با عنوان خاقانات خزر شناخته میشود، در نواحی میان:
- شمال دریای خزر
- منطقهٔ قفقاز شمالی
- و استپهای میان دریای خزر و دریای سیاه
قرار داشت. پایتخت آنها در دورههای مختلف جابهجا شد، اما منابع از شهرهایی چون آتِل (Itl / Atil) در نزدیکی دهانهٔ رود ولگا یاد میکنند.
روابط سیاسی و نقش تاریخی
خزرها در سدههای میانه نقش مهمی در توازن قدرت منطقهای داشتند. روابط آنها با دولتهای بزرگ زمان متنوع بود:
- همپیمانیها و رقابتهایی با امپراتوری بیزانس
- درگیریها و دورههایی از مصالحه با خلافت اموی و عباسی
- برخوردهای نظامی با گروههای نوظهور در استپهای شمالی، از جمله روسها (Rus’ قبل از شکلگیری روسیهٔ بعدی)
این جایگاه باعث شد نام خزرها در بسیاری از منابع اسلامی و اروپایی این دوره ثبت شود و از همین مسیر، وارد ادبیات جغرافیایی منطقه گردد.
مسائل فرهنگی و مذهبی
در برخی منابع تاریخی، به پذیرش یهودیت در سطح حاکمان خزر در سدهٔ هشتم میلادی اشاره شده است. پژوهشهای دانشگاهی این موضوع را بیشتر به ساختار سیاسی و روابط خارجی نسبت میدهند تا تغییر فراگیر جمعیتی؛ یعنی تصمیمی برای استقلال از دو قدرت بزرگ مذهبی همسایه—بیزانس مسیحی و خلافت اسلامی.
این نکته، در تاریخنگاری مدرن بسیار مورد بحث بوده، اما صورتبندی افسانهوار آن در روایتهای غیرعلمی ارتباطی با واقعیتهای جمعیتی امروز منطقه ندارد.
زوال و فروپاشی
قدرت خزرها از سدهٔ دهم میلادی بهتدریج کاهش یافت. عوامل اصلی شناختهشده عبارتاند از:
- فشار نظامی روسهای کییف
- تغییر مسیر تجارت اوراسیا
- ظهور نیروهای تازه در استپها
تا حدود سدهٔ یازدهم میلادی ساختار سیاسی خزرها از میان رفت و نام آنها بیشتر در متون تاریخی باقی ماند تا در جغرافیای انسانی.
در نتیجه:
- خزرها میان سدههای هفتم تا دهم میلادی یک قدرت منطقهای بودند،
- موقعیت آنها شمال و شمالغربی دریای امروزین بود، نه سواحل جنوبی،
- حضورشان پس از دوران باستان ثبت شده، نه در دورههای قدیمیتر،
- و ارتباط این نام با دریا از مسیر نامگذاری جغرافیایی دورهٔ اسلامی شکل گرفته، نه از قدمت باستانی.
ورود نام به متون فارسی و عربی
در سدههای نخستین اسلامی، جغرافیدانان و مورخان فارسیزبان و عربزبان، هنگام اشاره به این پهنهٔ آبی، نام «بحر خزر» یا «دریای خزر» را بهکار بردهاند. علت این نامگذاری در آن زمان، شیوهٔ معمول نامگذاری جغرافیایی بوده است: نسبتدادن دریاها به مردمانی که در سوی مقابل یا پیرامون آن زندگی میکردند. این الگو را در نامهای دیگری نیز میبینیم، مانند: بحر فارس، بحر روم ، بحر هند.
بنابراین، استفاده از نام «خزر» در متون اسلامی الزاماً به معنای تعلق جغرافیایی یا فرهنگی این پهنه به آن قوم نیست؛ بلکه بازتاب یک روش رایج توصیف جغرافیاست که در آن، نام مردمانِ شناختهشدهٔ یک ناحیه، بهعنوان نشانهٔ جهتیابی یا موقعیت مکانی دریا بهکار میرفته است.
گسترهٔ کاربرد در دورههای مختلف
در متون دورهٔ میانه، نام «خزر» یکی از نامهای رایج است، اما تنها نام موجود نیست. جغرافیدانان و نویسندگان همان دوره از نامهای دیگری نیز استفاده کردهاند، از جمله:
- بحر جرجان
- بحر گرگان
- دریای طبرستان
- دریای مازندران
این تنوع نشان میدهد که نام «خزر» در آن زمان غلبهٔ مطلق نداشته و در کنار نامهای محلی یا توصیفی دیگر بهکار میرفته است. گاهی یک نویسنده در بخشهای مختلف اثر خود بیش از یک نام را برای اشاره به همین پهنه ذکر کرده است، که نشاندهندهٔ انعطاف زبانی و نبودِ یک استاندارد واحد در آن دوران است.
تداوم و محدودیتهای تاریخی نام
با وجود رواج نام «خزر» در متون میانه، در دورههای باستانی پیش از اسلام نشانهای قطعی از استفادهٔ گستردهٔ این نام برای دریا دیده نمیشود. همچنین این نام در سنت جغرافیایی اروپایی جایگاه پررنگی پیدا نکرد و هرگز به نام غالب در نقشهنگاری غرب تبدیل نشد. بنابراین مسیر تاریخی آن با نام «کاسپین» که از دوران کلاسیک تا عصر جدید استمرار یافته، متفاوت است.
در دورههای پسین نیز کاربرد نام «خزر» در زبانهای مختلف یکسان نبوده است. در سنتهای زبانی آسیای میانه و قفقاز، این نام در برخی زبانها ادامه یافت، در حالی که در بسیاری از منابع علمی و نقشههای بینالمللی نامهای دیگری جایگزین شد. تداوم نام در برخی مناطق بیشتر جنبهٔ زبانی و تاریخی داشته تا رسمی یا حقوقی.چنین است که:
- «خزر» در اصل نام یک گروه انسانی تاریخی بوده،
- این نام در دورهٔ اسلامی وارد ادبیات جغرافیایی برای دریا شده،
- در کنار نامهای دیگر بهکار رفته و هرگز تنها نام موجود نبوده,
- و مسیر ماندگاری آن با سنتهای جغرافیایی غرب متفاوت است.
اینکه چرا این نام در دورهٔ معاصر حساسیتبرانگیز شده، چه برداشتهایی دربارهٔ آن شکل گرفته، و چه نقشهایی در مناقشههای هویتی امروز دارد، نه در این بخش، بلکه در بخشهای بعدی بررسی خواهد شد.
-
نام «مازندران» در تاریخ و فرهنگ ایران
نام «مازندران» یک ریشهٔ ایرانی و محلی دارد و تاریخچهٔ آن با فرهنگ و جغرافیای شمال ایران گره خورده است. این نام عمدتاً برای سرزمینهای جنوبی دریای کاسپین بهکار رفته و در منابع تاریخی و ادبی ایران حضور قابل توجهی دارد.
ریشه و پیدایش نام
واژهٔ «مازندران» از متون پهلوی و دوران قبل از اسلام شناخته شده است و در معنای کلی به سرزمینهای شمالی ایران و نواحی سواحل جنوبی دریای کاسپین اشاره دارد. برخی منابع آن را به معنای «سرزمین ماز» یا «زمین بلند» تفسیر کردهاند، هرچند دقیقترین ریشه هنوز در سطح پژوهشهای زبانی محل بحث است.
حضور در منابع ادبی و تاریخی
نام مازندران در متون کلاسیک فارسی، مانند شاهنامهٔ فردوسی، و همچنین در جغرافینامههای اسلامی، بارها آمده است. در این منابع:
- مازندران نه تنها به سرزمین مشخصی اطلاق میشود، بلکه گاهی بخشهایی از دریاچه یا دریا نیز با آن مرتبط میشود.
- شاعران و نویسندگان فارسی، برای اشاره به شمال ایران و نواحی ساحلی دریای کاسپین، از این نام بهره بردهاند.
به این ترتیب، استفاده از نام «دریای مازندران» در منابع محلی و ادبی قدمت تاریخی قابل توجهی دارد و نشان میدهد که ساکنان و نویسندگان ایرانی برای این پهنهٔ آبی، هویتی محلی و فرهنگی قائل بودهاند.
کاربرد محلی و گویشی
در شمال ایران، مردم محلی همچنان از واژهٔ مازندران برای اشاره به منطقه و گاهی خود دریای کاسپین استفاده میکنند. این کاربرد محلی، برخلاف نامهای «خزر» و «کاسپین»، بیشتر ریشه در تجربهٔ مستقیم مردم از جغرافیا و فرهنگ محلی دارد و کمتر وارد ادبیات بینالمللی یا علمی شده است.
مقایسهٔ تاریخی و دورهایِ کاربرد نامهای خزر، کاسپین و مازندران
کاربرد این سه نام در یک بازهٔ ثابت و مشابه اتفاق نیفتاده است. هر کدام در دورهای خاص، در یک سنت جغرافیایی متفاوت و برای مخاطبی متفاوت رایج شدهاند. برای درک این تفاوتها، باید آنها را نه در یک خط زمانی واحد، بلکه در سه مسیر موازی دنبال کنیم .
- کاسپین
در دورهٔ باستان، قدیمیترین نامی که در منابع فرامنطقهای تکرار شده، کاسپین است. جغرافیدانان یونانی و سپس نویسندگان رومی، معمولاً این دریا را با نامهایی چون Caspium Mare، Caspian Sea یا شکلهای همریشهٔ آن ثبت میکردند. دلیل این انتخاب نه اهمیت ویژهٔ دریا از نگاه آنها، بلکه شهرت قومی بود که در جنوبغربی آن سکونت داشت: کاسپیها. یونانیان و رومیان وقتی دربارهٔ پهنههای ناشناخته سخن میگفتند، اغلب آنها را با نام اقوام قابلشناسایی اطرافشان معرفی میکردند.
بنابراین، ورود نام «کاسپین» به ادبیات جغرافیایی جهان نه بهخاطر مرکزیت جغرافیایی این قوم، بلکه بهخاطر حضورشان در مسیر تبادل اطلاعات بین تمدنهای خاور نزدیک و مدیترانه بود. همین حضور مداوم در سنت نویسندگان کلاسیک، باعث شد نام «کاسپین» در طول سدهها به متون علمی غرب منتقل شود و از آنجا تبدیل به قالب غالب نقشههای اروپایی شود.
- خزر
اما با گذر از باستان و ورود به دوران اسلامی، جریان دیگری در نامگذاری شکل گرفت. در این دوره، جغرافیدانان مسلمان—ایرانی، عرب و ترک—این دریا را بیشتر با عنوان دریای خزر میشناختند. این نامگذاری بهطور کامل از حضور خزرها در شمال دریا سرچشمه میگیرد؛ اتحادیهای نیرومند که از حدود سدههای ۷ تا ۱۰ میلادی در سواحل شمالی فرمان میراند و نقش مهمی در معادلات سیاسی اوراسیا داشت. طبیعی است که نویسندگان مسلمان، بهویژه آنان که ارتباط سیاسی، اقتصادی یا نظامی مستقیم با این اتحادیه داشتند، دریا را با نام همسایگان قدرتمندش ثبت کنند.
از همینجاست که در آثار بزرگانی چون ابنحوقل، مقدسی، یعقوبی و مسعودی، تقریباً همیشه نام «خزر» دیده میشود و این اقبال گسترده نیز موجب شد در سنت جغرافیایی ایرانی، این دریا طی بیش از هزار سال با همین نام شناخته شود. مهم است که بدانیم کاربرد «خزر» در این دوره هیچ جنبهٔ ایدئولوژیک نداشته و صرفاً بازتاب واقعیت سیاسی و جغرافیایی آن عصر بود.
- مازندران
در کنار این دو نام تاریخی، سنت ایرانی و ادبی نیز مسیر مستقل خود را طی میکرد. در ادبیات کلاسیک فارسی، بهویژه در شاهنامه و متون حماسی یا قصههای عامیانه، واژهٔ «مازندران» جایگاهی فراتر از یک منطقهٔ جغرافیایی داشت. این نام گاه به شکل سرزمینی اسطورهای یا قلمروی فرهنگی–اساطیری ظاهر میشود و در برخی روایتها، مرز آن تا سواحل دریا ادامه پیدا میکند. به همین دلیل، در شماری از متون، دریا نیز با نام «مازندران» یاد شده است.
البته این کاربرد عمدتاً ادبی و فرهنگی بوده و کمتر جنبهٔ علمی–جغرافیایی داشته است. بعدها با تثبیت هویت منطقهٔ مازندران بهصورت یک ناحیهٔ واقعی در شمال ایران، این نام در ذهن عمومی ایرانیان بیشتر رواج یافت و گاهی به دریا نیز تعمیم پیدا کرد، اما همچنان یک نام رسمی در متون جغرافیایی نبود و بیشتر ریشه در سنتهای فرهنگی و ذهنیت روایی ایرانیان داشت.
در نهایت،
با ورود به دورهٔ نقشهنگاری مدرن از قرنهای ۱۷ و ۱۸ میلادی، جریان تازهای شکل گرفت که در آن نقشهسازان اروپایی—بهویژه هلندیها، فرانسویها و بعدها روسها—بهتدریج نام «Caspian Sea» را بهعنوان نام اصلی وارد نقشههای استاندارد کردند. دلیل تثبیت این نام نیز استمرار کاربرد آن از دوران کلاسیک در ادبیات علمی غرب بود. از سوی دیگر، در همین دوران، نقشههای ایرانی معمولاً از نام «خزر» بهره میبردند؛ بهویژه از دورهٔ قاجار به بعد، که نقشهکشی مدرن در ایران رواج گرفت. با این حال، نقشههای جهانی از آن زمان بهبعد تقریباً همیشه شکل «Caspian Sea» را برگزیدند و همین هم باعث شد که در فضای علمی بینالمللی، «کاسپین» به نام استاندارد تبدیل شود.
در نتیجه، از اواخر قرن نوزدهم به بعد، سه نام مختلف همزمان در سه سطح جداگانه رواج داشت: کاسپین در نقشههای جهانی، خزر در نقشهها و متون اداری ایران و جهان اسلام، و مازندران در سنت فرهنگی و ادبی.
- نام رسمی و بینالمللی امروز چیست و چگونه تعیین شده است؟
در دنیای معاصر، نامگذاری پهنههای جغرافیایی تنها مسئلهٔ تاریخی یا فرهنگی نیست؛ بلکه موضوعی است که به استانداردهای بینالمللی، سازمانهای رسمی و رویههای حقوقی وابسته است.برای همین، نامهایی که در زبان روزمره یا منابع محلی رایجاند، لزوماً همان نامهایی نیستند که در سطح جهانی به رسمیت شناخته میشوند.
✅ ۱) نقش نظامهای استاندارد بینالمللی در نامگذاری
امروزه مرجع اصلی تعیین و هماهنگسازی نامهای جغرافیایی در سطح جهان:UNGEGN:گروه کارشناسان نامهای جغرافیایی سازمان ملل
(United Nations Group of Experts on Geographical Names) میباشد.
این نهادنامهای متداول و رسمی کشورها را ثبت و استاندارد میکند و هماهنگی میان نقشهها، اسناد بینالمللی و کاربرد علمی را پیگیری میکند وتوصیههای غیرسیاسی ارائه میدهد، نه تحمیل نام را.
بنابراین تعیین نام یک دریا:
- تصمیم یک کشور نیست
- بهصورت یکطرفه قابل تغییر نیست
- نیازمند اجماع و سابقهٔ تثبیتشدهٔ علمی و نقشهنگاری است
✅ ۲) نام ثبتشدهٔ بینالمللی
در اسناد سازمانهای معتبر جهانی، از جمله:
- UN (سازمان ملل)
- IMO (سازمان بینالمللی دریانوردی)
- IHO (سازمان بینالمللی هیدروگرافی)
- اطلسها و نقشههای استاندارد جهانی
نام رسمی به شکل Caspian seaثبت و استفاده میشود.
این نام:نه بر اساس ترجمهٔ فارسی یا عربی،بلکه بر پایهٔ سنت نقشهنگاری جهانی برگرفته از متون کلاسیک تثبیت شده است.
✅ ۳) چرا «Caspian Sea» و نه نامهای دیگر؟
سه عامل اصلی در تثبیت این نام نقش داشته است:
الف) تداوم تاریخی در سنت علمی غرب
همانطور که پیشتر گفتیم، از قرن ۱۶ به بعد نقشهنگاران اروپایی از نام Caspian استفاده کردنداین نام بدون وقفه تا عصر مدرن تکرار شد در نامگذاری جهانی، تداوم یکی از معیارهای اصلی است.
ب) نبودِ اجماع منطقهای روی نام جایگزین
پنج کشور ساحلی امروز:ایران،روسیه،آذربایجان،قزاقستان، ترکمنستانهیچگاه یک نام واحد غیر از Caspian را بهصورت مشترک پیشنهاد نکردهاند. و در سیستمهای بینالمللی، بدون اجماع منطقهای نام تغییر نمیکند.
ج) اصول حقوقی
دریاهایی که میان چند کشور قرار دارند، طبق عرف بینالمللی نمیتوانند با نامی یکطرفه تغییر نام دهند وهر تغییری نیازمند توافق همهٔ کشورهای ساحلی است
بنابراین:
حتی اگر یک کشور بهطور رسمی نام دیگری را در داخل بهکار ببرد،
این موضوع نام جهانی را تغییر نمیدهد مگر با توافق جمعی و ثبت بینالمللی.
نمونههای مشابه جهانی (برای درک بهتر مکانیزم)
چند نمونه از تغییر یا تثبیت نامها در جهان نشان میدهد که روند بسیار کند، تدریجی و مبتنی بر اجماع است:
- Persian Gulf → مقاومت جهانی در برابر تغییر، بهدلیل قدمت و استاندارد بودن
- Sea of Japan → اختلاف کره و ژاپن هنوز منجر به تغییر در سازمان ملل نشده
- Macedonia → North Macedonia → فقط پس از توافق سیاسی و بینالمللی پذیرفته شد
- Ceylon → Sri Lanka → تغییر تنها زمانی ثبت شد که کاربرد داخلی و جهانی هماهنگ شد
✅ ۴) کاربرد رسمی در اسناد ایران
در اسناد دیپلماتیک و معاهدات رسمی ایران نیز نام Caspian Sea بهعنوان معادل انگلیسی بهکار میرود.در زبان فارسی، دولت ایران از عبارت «دریای خزر» استفاده میکند، اما این نام داخلی و رایج ملی است، نه نام ثبتشدهٔ بینالمللی.این وضعیت مشابه بسیاری از نامهای جغرافیایی در جهان است که یک نام در داخل کشور استفاده میشود، و نام دیگری در سطح رسمی جهانی.
(مثلاً: خلیج مکزیک / Gulf of Mexico — که مکزیکیها در زبان خود نام متفاوتی دارند.)
- اما چرا نام «خزر» در دورهٔ معاصر مناقشهبرانگیز شده است؟
نام «خزر» در طول تاریخ یک نام عادی و غیرمسألهدار بوده است.اختلافها و حساسیتهای مربوط به آن پدیدهای معاصر است و دلایل آن را باید در چند تحول تاریخی، هویتی و رسانهای سدهٔ اخیر جستوجو کرد—نه در خود نام و نه در گذشتهٔ آن.از دهههای اخیر، نام این دریا در برخی فضاهای رسانهای و سیاسی وارد بحثهای هویتی شده است.
نقش جریانهای پانترک در روایتسازی نام «خزر»
مناقشهٔ نامگذاری دریای کاسپین در دورهٔ معاصر بیشتر ریشه در فضای هویتی و رسانهای دارد تا در پژوهشهای تاریخی. یکی از جریانهایی که در این زمینه نقش داشته، بخشی از گفتمان پانترکیستی است—نه جامعهٔ ترکزبان، نه فرهنگ ترکی، و نه مواضع رسمی دولتهای منطقه.
برای روشن شدن موضوع، باید دقیق بررسی کنیم که این جریان چه میگوید، از چه زمانی، و چرا.
✅ ۱) پانترکیسم دقیقاً به چه معناست؟
پانترکیسم یک ایدئولوژی سیاسیِ مدرن است که در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ شکل گرفت و هدفش ایجاد نوعی همبستگی فرهنگی–هویتی میان جوامع ترکزبان بود که در دورههای مختلف، شدت و گسترهٔ آن تغییر کرده است.
این جریان نمایندهٔ همهٔ ترکزبانان نیست و حتی دیدگاه آن با پژوهشهای دانشگاهی یکی نیست. همچنین اکثر دولتهای ترکزبان مواضع این گروهها را بازتاب نمیدهند پس موضوع، یک گفتمان محدود ایدئولوژیک است، نه یک واقعیت جمعیتی یا رسمی.
اما چرا نام «خزر» وارد این گفتمان شده؟
برخی جریانهای پانترک از دهههای اخیر تلاش کردهاند خزرها را بهعنوان قومی ترکتبار معرفی کنند و از این طریق، مالکیت نمادین یا تاریخی بر حوزهٔ شمال دریای کاسپین بسازند. اما در پژوهشهای معتبر تاریخی ،خزرها یک کنفدراسیون چندقومیتی بودند که ترکیب زبانی آنها قطعی و مشخص نیست و هیچ پیوند مستقیم و مستندی میان خزرها و اقوام ترکزبان امروز وجود ندارد
بنابراین این روایت بیشتر ایدئولوژیک است تا تاریخی.در ادبیات این جریانها، استفاده از نام «خزر»:نوعی برجستهسازی هویتی تاریخی تلقی میشود نه یک مطالبهٔ حقوقی یا تغییر رسمی نام دریا به عبارت دقیقتر این موضوع در سطح نمادسازی و بازنمایی تاریخی مطرح است نه در اسناد سیاسی یا معاهدات بینالمللی هیچ کشوری در منطقه درخواست رسمی برای تغییر نام بینالمللی ارائه نکرده است.
پیامد رسانهای و شکلگیری حساسیت
ورود این روایت به فضای شبکههای اجتماعی ورسانههای غیرتخصصی و بحثهای هویتی آنلاین باعث شد که موضوعی که اساساً علمی و جغرافیایی است، به بحثهای احساسی و دوگانهسازی هویتی تبدیل شود. در نتیجه برخی مخاطبان در ایران، استفاده از نام «خزر» را بهعنوان موضعگیری طرف مقابل برداشت کردند .در حالی که این نام قرنها پیش از ظهور پانترکیسم در متون فارسی وجود داشته است
پس مناقشهٔ امروز محصول همزمان دو سوءبرداشت است:
۱) تملک هویتی نام از سوی گروههای محدود
۲) خوانش احساسی از سوی مخاطبان مقابل
و در نهایت:
اگرچه تنها نام رسمی و بین المللی معتبر این دریا همان کاسپین است، اما این مطلب به معنای نادرستی و بی ریشه بودن دو نام دیگر نیست. بلکهپس از مرور تاریخ نامها، منابع کهن، کاربردهای علمی، و ساختار استانداردسازی جهانی، روشن میشود که پاسخ سؤال «اسم درست این دریا کدام است؟» فقط با تفکیک سه سطح مختلف امکانپذیر است:
- نام در منابع تاریخی
- نام در کاربرد محلی و فرهنگی
- نام در نظام بینالمللی
✅ ۱) در سطح تاریخی: هر سه نام ریشهدار هستند
خزر
- قدیمیترین شواهد مربوط به قرون میانه
- برگرفته از نام شاهنشاهی یا اتحادیهٔ خزرها
- در متون فارسی و عربی بهوفور ثبت شده
- هیچ ارتباطی با مناقشههای معاصر ندارد
کاسپین
- ریشه در کاسپیها، اقوام باستانی ساکن جنوبغربی دریا
- در منابع یونانی و رومی از دورهٔ باستان ثبت شده
- قدیمیترین نام با چارچوب جغرافیایی فرادریایی
مازندران
- کاربرد عمدتاً در سنت جغرافیایی و ادبی ایران
- بازتابدهندهٔ نگاه فرهنگی–منطقهای
- نه نام فراگیر در کل حوزهٔ ساحلی
نتیجهٔ تاریخی:
- هیچیک از این نامها «ساختهٔ متأخر» یا «بیسابقه» نیست
- اختلاف امروز تعارض تاریخی نیست، بلکه تفاوت کارکردهاست.
بنابراین باید گفت این گونه مناقشات که در سالهای اخیر به واسطه ی فراگیری رسانه های اجتماعی و نشر بی حد و اندازه ی مطالب زرد و موج سواری های بی مورد و سوگیری های بیهوده، که هیچ نفعی برای سرزمین کهن ما ایران و به خصوص برای مردم دردمندش که با انواع مشکلات زیستی دست و پنجه نرم میکنند، تنها موجب فراموش شدن مشکلات اصلی این دیار گردیده و تمامیت ارضی چنین سرزمین کهن ، با ریشه ، پهناور و زیبایی را که گوناگونی اقوام و جغرافیا و گیاهان و جانورانش شگفت انگیزی و زیباییش را دو چندان میکند نشانه رفته است.
باشد که حال همه ی ما به شود….
- فهرست منابع
۱. منابع باستانی
هردوت. (۲۰۰۳). تاریخ (ترجمهٔ R. Waterfield). آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
استرابون. (۲۰۱۴). جغرافیا (ترجمهٔ D. W. Roller,). کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
پلینیوس بزرگ. (۱۹۵۱). تاریخ طبیعی (ترجمهٔ (H. Rackham). کمبریج: انتشارات دانشگاه هاروارد.
بطلمیوس. (۲۰۰۰). جغرافیا (به کوشش J. Lennart Berggren & A. Jones). نیوجرسی: انتشارات دانشگاه پرینستون.
بندهشن. (۱۹۷۵). ترجمهٔ B. T. Anklesaria. تهران: رهنما.
اوستا. (۱۸۸۰–۱۸۹۷). ترجمهٔ J. Darmesteter & L. H. Mills. آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
۲. منابع دورهٔ اسلامی (نسخههای معتبر اروپایی و عربی)
ابوریحان بیرونی. (۱۸۷۹). الآثار الباقیه (ترجمهٔ C. E. Sachau). لندن.
ابن خردادبه. (۱۸۸۹). کتاب المسالک و الممالک (به کوشش M. J. de Goeje). لیدن: بریل.
ابن فقیه همدانی. (۱۸۸۵). مختصرالبلدان (به کوشش M. J. de Goeje). لیدن: بریل.
اصطخری. (۱۹۲۷). المسالک و الممالک (به کوشش M. J. de Goeje). لیدن: بریل.
مقدسی. (۱۹۰۶). احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم (به کوشش M. J. de Goeje). لیدن: بریل.
یاقوت حموی. (۱۸۶۶–۱۸۷۳). معجمالبلدان (به کوشش F. Wüstenfeld). لایپزیگ.
۳. منابع پژوهشی مدرن (پژوهشهای تاریخی، زبانی و قومشناختی)
بیلی، هارولد والتر. (۱۹۸۰). فرهنگ سَکاییِ خُتَنی. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
باسورث، کلیفورد ادموند. (۲۰۱۱). شهرهای تاریخی جهان اسلام. لیدن: بریل.
دانلوپ، داگلاس. (۱۹۵۴). تاریخ خزرهای یهودی. پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون.
فرای، ریچارد نلسون. (۱۹۶۲). میراث ایران. لندن: ویدنفلد و نیکلسون.
گلدن، پیتر بنجامین. (۱۹۸۰). پژوهشهایی دربارهٔ خزرها: مطالعهای تاریخی ـ زبانشناختی در خاستگاه خزرها. بوداپست: آکادمی علوم مجارستان.
مینورسکی، ولادیمیر. (۱۹۵۸). تاریخ شروان و دربند. کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
یارشاطر، احسان (سرویراستار). (۱۹۸۳ تاکنون). دانشنامهٔ ایرانیکا. نیویورک: دانشگاه کلمبیا.
– مدخلهای: «دریای کاسپین»، «گرگان/هِیرکانی»، «خزر»، «طبرستان»، «کاسپیان»، «گیلان» و…
۴. منابع نقشهنگاری و جغرافیای تاریخی
Arrowsmith, A. (1801 نقشهٔ سرزمینهای میان دریای سیاه و دریای کاسپین. لندن.
Cary, J. (1808) اطلس جدید جهانی. لندن.
Mercator, G. (1606) اطلس یا جهاننگاری. آمستردام.
Ortelius, A. (1570. نمای جهان. آنتورپ.
امپراتوری روسیه. (۱۷۲۰). نقشهٔ دریای کاسپین. سنپترزبورگ.
۵. منابع فارسی معاصر
انوشه، حسن. (۱۳۹۰). دایرهالمعارف فرهنگ ایران. تهران: امیرکبیر.
زرینکوب، عبدالحسین. (۱۳۷۹). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: امیرکبیر.
مشکور، محمدجواد. (۱۳۵۲). نامهٔ باستان. تهران: انتشارات علم.
نفیسی، سعید. (۱۳۳۲). تاریخ اجتماعات ایرانیان. تهران: کتابفروشی ابنسینا.
۶. منابع دانشنامهای
دانشنامهٔ بریتانیکا. (ویرایشهای مختلف). مدخلهای: Caspian Sea؛ Khazars؛ Hyrcania؛ Mazandaran.
دایرهالمعارف اسلام (EI2, EI3). مدخلهای مرتبط با «خزر»، «طبریه/طبرستان»، «گرگان»، «بحر خزر».
کتابخانهٔ جغرافیایی دانشگاه کمبریج (Cambridge Geographical Series). مدخل «Caspian Basin

