تپه سیلک کاشان،کهن زادگاه تمدن و فرهنگ بر خاک کویر

در گسترهی پهناور ایرانزمین، کهنترین ردپاهای تمدن انسانی را میتوان در دل خاکی جستوجو کرد که گواهی صبورانه از هزاران سال زیست، تلاش و اندیشهی انسان ایرانی دارد. در میان این نشانههای شکوهمند، تپه سیلک کاشان چون نگینی ارزشمند بر تارک تاریخ ایران میدرخشد؛ محوطهای که به درستی میتوان آن را یکی از قدیمیترین و پررمز و رازترین مکانهای باستانی ایران و جهان دانست.
تپه سیلک، که در حاشیهی جنوبغربی شهر تاریخی کاشان واقع شده، نخستین بار در اوایل قرن بیستم توجه باستانشناسان اروپایی را به خود جلب کرد و با کاوشهای علمی آغازشده توسط رومن گریشمن در دهه ۱۳۱۰ خورشیدی، اهمیت آن در تاریخنگاری تمدنهای باستانی خاور نزدیک روشنتر شد. آنچه سیلک را از دیگر محوطههای همدوره متمایز میسازد، تداوم سکونت انسانی در این منطقه از حدود ۷۵۰۰ سال پیش تاکنون و وجود طبقات فرهنگی متوالی است که روند تدریجی شکلگیری تمدن را بهخوبی نمایان میکند.
بررسیهای علمی و باستانشناختی در تپه سیلک نه تنها دریچهای به گذشتهی دور ایران میگشاید، بلکه ما را با روند آغاز کشاورزی، استقرار روستاها، توسعه فنون فلزکاری، سفالسازی، و حتی سازمان اجتماعی و دینی انسانهای پیشاتاریخی آشنا میسازد. از نخستین سفالهای دستساز تا پیچیدهترین ساختارهای تدفینی و معابد ابتدایی، همه در دل خاک سیلک نهفتهاند. این محوطه، به نوعی، پلی است میان تمدنهای نخستین فلات ایران و فرهنگهای بزرگ بینالنهرین و ایلام، و از این رو مطالعهی آن، نه فقط برای ایرانپژوهان بلکه برای همهی پژوهشگران حوزهی تمدنهای باستانی خاورمیانه اهمیت دارد.

با این حال، تپه سیلک تنها یک محوطهی باستانشناسی نیست. سیلک نمادی است از حافظهی تاریخی ایرانیان، و فهم درست آن به ما کمک میکند تا جایگاه خود را در تداوم فرهنگی سرزمینی درک کنیم که در دل کویر، تمدنی پُرآوازه بنا کرده است. در روزگاری که تهدیدات طبیعی و انسانی، بسیاری از محوطههای باستانی را در معرض نابودی قرار دادهاند، بررسی دوباره و دقیق سیلک، هم برای پژوهش تاریخی و هم برای پاسداشت میراث فرهنگی، ضرورتی انکارناپذیر است.
در این مقاله، تلاش میشود تا با رویکردی تحلیلی، به معرفی و بررسی ابعاد گوناگون تپه سیلک پرداخته شود؛ از جایگاه جغرافیایی و تاریخچهی کشفیات گرفته تا تحلیل ساختارهای معماری، بررسی دورههای فرهنگی، یافتههای مهم، و در نهایت تأملی بر اهمیت این محوطه در مطالعات معاصر باستانشناسی.
-
موقعیت جغرافیایی و اهمیت طبیعی تپه سیلک

تپه سیلک یکی از مهمترین محوطههای باستانی ایران، در حدود سه کیلومتری جنوبغربی شهر تاریخی کاشان و در نزدیکی باغ فین واقع شده است. این محوطه در دامنهی شمالی رشتهکوه کرکس و در حاشیهی دشت کاشان جای گرفته و از نظر اقلیمی، در ناحیهای خشک و نیمهبیابانی قرار دارد. نزدیکی به قنوات کهن و منابع آبی همچون چشمه سلیمانیه و رودخانههای فصلی، از دیرباز امکان استقرار انسان را در این ناحیه فراهم آورده است. ترکیب شرایط طبیعی مناسب با موقعیت استراتژیک در مسیر ارتباطی فلات مرکزی ایران با جنوب و غرب، از تپه سیلک محوطهای مطلوب برای شکلگیری یکی از کهنترین اجتماعات انسانی در ایران ساخته است.
این منطقه در گذشته نهتنها از منابع آب کافی بهرهمند بوده، بلکه به دلیل مجاورت با دشتهای حاصلخیز کاشان، امکان کشاورزی، دامداری و توسعهی زندگی روستایی را فراهم میکرده است. شواهد باستانشناسی گواه آناند که نخستین ساکنان سیلک در حدود هزارهی ششم پیش از میلاد، با بهرهگیری از این شرایط طبیعی، بهتدریج زندگی یکجانشینی را آغاز کردند و تمدنی را پی ریختند که بعدها به یکی از پایههای شکلگیری فرهنگهای پیشتاریخی فلات ایران بدل شد.
-
نام سیلک از کجا می آید؟
در بررسی ریشهی نام «سیلک»، نظریههای متعددی مطرح شده است. یکی از دیدگاههای رایج آن است که واژه «سیلک» برگرفته از کلمهی محلی «سیاله» (بر وزن پیاله) است. این واژه در گویش قدیم کاشان دستکم دو معنای اصلی داشته است:
- سیاله بهمعنای نهر یا جوی کوچک: در گذشته به شیارهای باریک خاکی یا جویهایی که آب از آنها برای آبیاری زمین عبور میکرد، سیاله گفته میشد. با توجه به اینکه تپه سیلک در مجاورت قنواتی کهن و نهرهای فصلی واقع شده، برخی پژوهشگران بر این باورند که این نام بهسبب ارتباط مستقیم محل با منابع آبی انتخاب شده است.
- سیاله بهمعنای تکههای شکستهی سفال: در زبان محلی، به قطعات خردشدهی سفالهایی که روی سطح زمین پراکندهاند، سیاله نیز گفته میشده است. با توجه به اینکه سطح تپه سیلک، پیش از آغاز کاوشهای علمی، مملو از خُردهسفالهای دوران مختلف بوده و مردم محلی این سفالها را از زمین جمع میکردهاند، این معنا نیز میتواند در نامگذاری نقش داشته باشد. چنین نامگذاریهایی در بسیاری از محوطههای باستانی دیده شده است که ویژگیهای بارز زمینشناختی یا فرهنگی محل، مستقیماً در نام آن بازتاب یافتهاند.

ممکن است این دو معنا در طول زمان درهم تنیده شده باشند؛ از یکسو تپهای که در مجاورت نهرهای کوچک و قنوات قرار دارد، و از سوی دیگر سطحی پوشیده از سفالهای شکسته. چنین ترکیب مفهومی در حافظهی فرهنگی محلی میتواند زمینهساز پیدایش نامی همچون «سیلک» شده باشد.
در مجموع، چه نام سیلک را برگرفته از سیالهی آبی بدانیم و چه از خردهسفال، آنچه مسلم است اینکه این واژه از دل زبان و فرهنگ بومی برخاسته و با ویژگیهای محیطی و باستانی محل پیوندی عمیق دارد.
-
پیشینهی اکتشافات باستانشناسی در تپه سیلک
تا پیش از آغاز رسمی فعالیتهای باستانشناسی در ایران، بسیاری از محوطههای باستانی، از جمله تپه سیلک، بیشتر برای مردم محلی اهمیت عامیانه یا اقتصادی داشتند: از زمینهایی که خاک حاصلخیز داشتند گرفته تا مکانهایی با خُردهسفالهایی که برای برخی ارزش تزئینی یا کاربردی داشت. اما با آغاز قرن بیستم و گسترش مطالعات علمی در حوزه باستانشناسی، تپه سیلک کمکم وارد نقشهی علمی جهانی شد.
- آغاز توجه علمی به سیلک

اولین توجه جدی به تپه سیلک به دهه ۱۹۳۰ میلادی بازمیگردد. در سال ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۳۱ میلادی)، باستانشناس فرانسوی معروف، رومن گریشمن (Roman Ghirshman)، به دعوت دولت وقت ایران و در چارچوب همکاری با مؤسسهی باستانشناسی فرانسه، کاوشهایی را در سیلک آغاز کرد. گریشمن که پیش از آن در خوزستان، شوش، و دیگر محوطههای باستانی ایران نیز کار کرده بود، از همان ابتدا به اهمیت چندلایه بودن تپه سیلک و امکان بازسازی سیر تحول تمدنهای فلات مرکزی ایران پی برد.
-
کاوشهای گریشمن (۱۹۳۳–۱۹۳۷)
گریشمن طی چند فصل پیاپی (بهویژه در سالهای ۱۹۳۳، ۱۹۳۴ و ۱۹۳۷) در دو بخش تپه سیلک ـ یعنی تپه شمالی و تپه جنوبی ـ حفاری کرد. دستاوردهای او بسیار چشمگیر بود:
- شناسایی چندین لایهی فرهنگی متوالی که نشان از سکونت مداوم انسان از حدود ۷۵۰۰ سال پیش داشت.
- کشف نخستین شواهد سفالسازی، معماری ابتدایی، قبور و ابزارهای فلزی و سنگی.
- شناسایی دو بخش مجزا ولی مرتبط از محوطه: تپه شمالی (قدیمیتر) و تپه جنوبی (متأخرتر).
- کشف یک گورستان بزرگ در بخش غربی محوطه، که بعدها به عنوان «گورستان سیلک» شناخته شد.
گریشمن با بهرهگیری از روشهای نوین آن دوران، مانند ثبت لایههای زمینشناسی، تصویرسازی، و طبقهبندی یافتهها، نقشی مهم در پایهگذاری باستانشناسی علمی در ایران ایفا کرد. وی نتایج تحقیقات خود را در کتابی بهنام Tépé Sialk منتشر کرد که هنوز هم یکی از منابع کلاسیک در مطالعات باستانشناسی فلات ایران است.
- کاوشهای بعدی: دهههای خاموشی و بیداری دوباره
پس از گریشمن، تپه سیلک برای چند دهه تقریباً به فراموشی سپرده شد. فقدان امکانات، تحولات سیاسی، و عدم برنامهریزی درازمدت باعث شد این محوطهی مهم در سکوتی فرساینده فرو رود، در حالی که بسیاری از مناطق اطراف آن توسط ساختوساز یا کشاورزی مورد تهدید قرار میگرفتند.
اما از دهه ۱۳۸۰ خورشیدی به بعد، با تلاشهای سازمان میراث فرهنگی و همکاری دانشگاههای داخلی، بار دیگر پروژههایی برای ساماندهی، مرمت و کاوش علمی در تپه سیلک آغاز شد. از جمله مهمترین آنها، کاوشهای جدید زندهیاد دکتر صادق ملک شهمیرزادی بین سالهای 1380 تا 1385 بود که به کشفیات و انتشار مقالات جدید انجامید.در طی همین کاوشها بود که مشخص شد سیلک نیز دارای زیگورات بوده است.

همچنین در این دوره، استفاده از فناوریهای نوین نظیر نقشهبرداری ژئوفیزیکی، عکاسی هوایی و تصویربرداری دیجیتال از لایههای خاک به درک بهتر ساختار محوطه کمک کرده است.
- ثبت در فهرست آثار ملی
تپه سیلک در سال ۱۳۱۰ شمسی (۱۹۳۱) با شماره ۳۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. این اقدام نشاندهندهی جایگاه مهم آن در حافظهی تاریخی ایران است. تلاشهایی نیز در دهههای اخیر برای ثبت این محوطه در فهرست میراث جهانی یونسکو صورت گرفته که همچنان ادامه دارد.
در مجموع، پیشینهی کاوشهای باستانشناسی در تپه سیلک نهتنها تاریخچهی یک محوطهی خاص را روایت میکند، بلکه بازتابی از تحول علم باستانشناسی در ایران، نگاه خارجی و داخلی به میراث فرهنگی، و چالشهای حفاظت از این سرمایههای بیجان ولی زندهی تاریخی است.
- دورههای فرهنگی و تاریخی تپه سیلک
تپه سیلک به دلیل داشتن چندین لایه فرهنگی و تاریخی، یکی از مهمترین محوطههای باستانشناسی ایران است که روند تحول تمدنی در فلات مرکزی را به خوبی نشان میدهد. این دورهها عمدتاً با نام سیلک الف، ب، ج، د و لایههای متأخرتر ماد و هخامنشی شناخته میشوند.
۱. دوره سیلک الف (حدود ۷۵۰۰ تا ۶۰۰۰ سال پیش)
این دوره نخستین مرحله سکونت در تپه سیلک است. ویژگیهای اصلی این دوره عبارتند از:
- سکونتهای اولیه کشاورزی و دامداری.
- معماری ساده و ابتدایی با استفاده از گل و کاه.
- سفالگری اولیه با طرحهای ساده و تکرنگ.
- استفاده از ابزارهای سنگی، شامل تراشخوردهها و چخماقها.
سیلک الف نشاندهنده گذار انسان از زندگی شکار و جمعآوری به زندگی مستقر کشاورزی است و ریشههای تمدنهای بعدی در ایران را شکل میدهد.
ویژگیهای سفالگری:
- سفالها عمدتاً به رنگ قرمز روشن یا نارنجی با سطحی نسبتا زبر ساخته میشدند.
- نقشها ساده و اغلب تکرنگ بودند، معمولاً شامل خطوط افقی یا عمودی ساده.
- متریال سفال از رس طبیعی محل و با دانهبندی متوسط ساخته میشد.
- بدنه سفال نسبتا ضخیم است و از نظر کیفیت پخت، هنوز ابتدایی به شمار میرود.
نقشهای غالب:
- خطوط ساده، نقطهچینها، و الگوهای هندسی ابتدایی.
- نقشهای انتزاعی کهَ و کمتر به نمادهای مشخص اشاره میکردند.
۲. دوره سیلک ب (حدود ۶۰۰۰ تا ۵۲۰۰ سال پیش)

ویژگیهای دوره سیلک ب:
- توسعه کشاورزی و افزایش جمعیت.
- ظهور سفالهای منقوش با طرحهای هندسی و خطوط موازی.
- پیشرفت در معماری، با ساخت خانههای مستطیل شکل و استفاده از آجر.
- پیدایش شواهدی از استفادهی محدود فلزات (مسی و سنگهای صیقل خورده).
این دوره گامهای ابتدایی در جهت سازمانیابی اجتماعی و تکنولوژی پیشرفتهتر را نشان میدهد.
ویژگیهای سفالگری:
- سفالهای منقوش با خطوط موازی، زیگزاگ و اشکال هندسی پیچیدهتر ظاهر شدند.
- رنگ غالب سفالها قرمز تیره تا قهوهای است.
- سطح سفالها صافتر و با دقت بیشتری پرداخت میشود.
- استفاده از مواد افزودنی برای بهبود استحکام بدنه سفال مرسوم شد.
نقشهای غالب:
- خطوط متقاطع، مثلثها و الگوهای تکرارشونده هندسی.
- بعضی نقشها ممکن است نشانههای ابتدایی از باورهای فرهنگی یا نشانههای اجتماعی باشند.
۳. دوره سیلک ج (حدود ۵۲۰۰ تا ۴۵۰۰ سال پیش)

در این مرحله:
- سفالها پیچیدهتر و شامل نقوش چندرنگ شدند.
- ساختارهای معماری منظمتر و پیشرفتهتر شدهاند.
- پیدایش گورهای با اشیاء تدفینی که نشان از باورهای مذهبی و اجتماعی دارد.
- گسترش استفاده از فلزات، به ویژه مس و سنگهای صیقلخورده.
سیلک ج به عنوان دوره اوج تمدنی در سیلک شناخته میشود.
ویژگیهای سفالگری:
- سفالها چندرنگ شدند، معمولاً قرمز با نقوش سیاه و گاهی سفید.
- طرحها متنوعتر، شامل خطوط منحنی، مارپیچ، و نقشهای هندسی پیشرفته.
- سفالها نازکتر و ظریفتر شدهاند.
- پخت سفالها در کورههای کنترل شده انجام میشد و مقاومت آنها افزایش یافت.
نقشهای غالب:
- استفاده از نمادهای پیچیدهتر، مانند خطوط مارپیچ و اشکال هندسی متداخل.
۴. دوره سیلک د (حدود ۴۵۰۰ تا ۴۰۰۰ سال پیش)
- کاهش تدریجی جمعیت و تغییر در سبک زندگی.
- سفالهای سادهتر و کاهش تنوع نقوش.
- برخی آثار تخریب و بازسازیهای مکرر در بناها.
- احتمال ارتباط با تمدنهای همسایه از جمله تمدن ایلام و خوزستان.
این دوره انتقالی است که نشان از تحولات اجتماعی و اقتصادی مهم دارد.
ویژگیهای سفالگری:
- کاهش تنوع نقشها و سادگی بیشتر در طراحی.
- رنگ سفالها اغلب به سمت خاکستری و سفید گرایش داشت.
- متریال سفال نسبت به دوره ج کیفیت پایینتری داشت و ضخامتها افزایش یافت.
نقشهای غالب:
- نقشهای هندسی ساده و حذف رنگهای چندگانه.
- احتمالاً تأثیرات خارجی از تمدنهای همسایه دیده میشود.
- صحنههایی از آیینهای دینی یا اجتماعی، مانند الگوهای تدفین یا نقشهای تدفینی.
۵. لایههای ماد و هخامنشی(حدود ۲۵۰۰ تا ۲۲۰۰ سال پیش )
در بخشهای بالایی تپه سیلک، آثاری از دورههای تاریخیتر ماد و هخامنشی یافت شده که:
- حاکی از سکونتهای پراکنده و استفاده محدود از محوطه است.
- شامل سفالهای تاریخیتر و ابزارهای فلزی متنوعتر.
- نشاندهنده اهمیت استمرار فرهنگی در منطقه کاشان است.
ویژگیهای سفالگری:
- سفالهای دوره تاریخی با نقشهای کلاسیکتر، شامل گلها و خطوط منظم.
- استفاده از لعابهای رنگی و فلزات در ساخت ابزارها و تزئینات.
- معماری با آجر پخته و مصالح مقاومتر شکل گرفت.
نقشهای غالب:
- طرحهای طبیعیگرایانه مانند گل و برگ.
- اشکال هندسی منظمتر و متقارن.
این تقسیمبندی دورهای، تپه سیلک را به عنوان محوطهای زنده و پویا با تحولات مداوم فرهنگی و اجتماعی معرفی میکند که نقش مهمی در شناخت تاریخ و تمدن ایران دارد.
بررسی نقوش و موتیفهای سفالهای تپه سیلک

یکی از مهمترین کشفیات باستانشناسی در تپه سیلک سفالها و به خصوص بررسی نقوش و موتیفهای نقش بسته روی آنهاست. سفالهای تپه سیلک نه تنها جنبههای تزئینی دارند، بلکه حامل پیامهای فرهنگی، دینی، اجتماعی و حتی اقتصادی مردم آن دوران هستند. مطالعه این طرحها دریچهای است به جهانبینی، باورها و زندگی روزمره جوامع نوسنگی و مسسنگی در فلات مرکزی ایران.
- بررسی و دسته بندی موتیف ها
نمایی از لاکپشت روی یک ظرف آیینی. منبع عکس ویکیپدیا
موتیفها در سفالهای تپه سیلک الف و ب:
در دورههای اولیه، مثل سیلک الف و ب، نقشها بیشتر هندسی و انتزاعیاند؛ مثل خطوط زیگزاگ، نقطهچینها، مثلثها و خطوط موازی. اینها معمولاً نمادهایی ساده برای تزئین بودند، ولی میتوانند ریشه در الگوهای طبیعت یا باورهای کهن داشته باشند. به مرور در دوره ب، طرحهای طبیعیتر و جانوران وارد نقوش شدند.
- موتیفهای جانوری؛ مرغابی، لاکپشت و پرندگان آبزی
وجود نقشهای پرندگان آبزی مثل مرغابی یا لاکپشت روی سفالها خیلی جالب است، چون کویر کاشان امروزی محیط آبی ندارد. اما:
الف. تغییرات اقلیمی: در هزارههای پیشین در دوران نوسنگی و مسسنگی، منطقه کاشان و اطراف آن به دلیل شرایط اقلیمی متفاوت، احتمالا دارای تالابها، رودخانهها و محیطهای آبی بیشتری بوده است. یعنی احتمال وجود آبزیان و پرندگان آبزی طبیعی بوده.
ب.نمادگرایی و باورهای فرهنگی: حتی اگر محیط کویری بوده، این موتیفها میتوانند نماد مفاهیم مقدس، باروری، یا حفاظت باشند. مثلا پرندگان آبزی در بسیاری فرهنگها نماد پاکی، نوزایی، و جریان زندگی هستند. لاکپشت هم نماد پایداری و طول عمر در فرهنگهای باستانی بوده.
ج.تجارت و ارتباط با مناطق دیگر: کاشان در مسیرهای بازرگانی قرار داشت. پس ممکن است این طرحها تحت تاثیر فرهنگها و هنر مناطق مرطوبتر مثل جلگههای مرکزی ایران، زاگرس، یا بینالنهرین شکل گرفته باشند.
د. نمادهای آیینی: در برخی موارد، حیوانات به عنوان محافظ یا راهنما در باورهای دینی نقش داشتهاند که ربط مستقیمی به محیط جغرافیایی نداشته است.
موتیفهای دوره سیلک ج و د:
در دورههای ج و د، تنوع نقشها افزایش یافته و نقوش پیچیدهتر شامل خطوط مارپیچ، نقشهای هندسی متداخل، و گاهی تصویرهای انسانواره یا حیوانات دیده میشود.
برخی طرحها مانند مارپیچ و خطوط مارپیچی ممکن است نماد جریان آب یا حرکت زندگی باشند.
طرحهای هندسی که تدفینها را تزئین کردهاند احتمالاً بیانگر باورهای دینی و جهانبینی مردم آن زمان است.
چرا این موتیفها اهمیت دارند؟
موتیفها و نقوش سفال فقط جنبه تزئینی ندارند، بلکه بیانگر جهانبینی، باورها، شرایط محیطی و حتی روابط اقتصادی و فرهنگی هستند.
مطالعه این طرحها به باستانشناسان کمک میکند تا ارتباط فرهنگی بین اقوام و تمدنها را بهتر درک کنند.
بررسی نقوش و موتیفهای سفالهای تپه سیلک
۱. موتیف انسانوارهها و نقش انسان

- شرح و ویژگیها:
در برخی سفالها و اشیا، نقش انسان به شکل ساده و انتزاعی دیده میشود. این انسانوارهها اغلب شامل خطوط و اشکال هندسی هستند که حالتهایی مانند رقص، ایستادن یا حرکات آیینی را نشان میدهند. - معنای فرهنگی:
این نقوش احتمالا نشانگر نقش انسان در مناسک دینی، جشنها و حتی روایتهای اسطورهای بودهاند. وجود انسانوارهها بیانگر اهمیت جامعه و جایگاه انسان در دنیای آن دوران است.
۲. موتیف حیوانات
- مرغابی و پرندگان آبزی:
نماد پاکی، آب و باروری که در دورههای مختلف دیده میشود و احتمالا بازتابدهنده شرایط اقلیمی آن دوران یا نمادهای مقدس بوده است. - لاکپشت:
نماد پایداری، طول عمر و تعادل کیهانی که در محیط کویری نیز به عنوان نماد فرهنگی وجود داشته است. - بز و گاو:
نماد باروری، قدرت و زندگی که حضور آن در نقوش سفال به اهمیت دامداری و کشاورزی اشاره دارد.بزی در کنار شاید مزرعه. در حالی شاخهایش به دور یک چهار پر که نمادی از چرخه زندگی ، یا چهار عنصر، یا خورشید است پیچیده. - مار:
نماد محافظت و نیروی طبیعت، که در برخی نقوش پیچیدهتر دیده میشود. - ماهی:
احتمالاً مرتبط با منابع آبی و نماد فراوانی و زندگی.
۳. موتیف گیاهان و عناصر طبیعی
- شاخهها، برگها و گلها:
طرحهای انتزاعی و هندسی از گیاهان که بیانگر اهمیت کشاورزی و طبیعت در زندگی روزمره و باورهای مردم سیلک است. - نمادهای خورشیدی و دایرهها:
نماد انرژی، زندگی و جریان زمان که در بسیاری از فرهنگهای باستانی اهمیت ویژهای داشتند.
۴. موتیفهای هندسی
- طرحهای هندسی ساده:
مثلث، مربع، خطوط موازی، زیگزاگ و نقطهچینها که پایه و اساس بسیاری از نقوش سفال را تشکیل میدهند و نمایانگر نظم، هماهنگی و دانش ابتدایی هندسی هستند.نقشی هندسی روی یک سفالینه ی سیلک ، مربوط به 4500 تا 5000 قبل میلاد. احتمالن نمادی از مزرعه. - طرحهای هندسی پیچیده:
ترکیب خطوط مارپیچی، مثلثهای تو در تو، شبکههای هندسی که تدریجی به سمت نمادهای آیینی و اسطورهای میروند.
۵. موتیفهای نمادین و اسطورهای
- این موتیفها شامل ترکیبی از شکلهای حیوانی، انسانی و هندسی هستند که احتمالاً به باورها و آیینهای خاص مربوط میشوند.
- برخی از این نقوش ممکن است نقش محافظت، ارتباط با دنیای ماورایی و یا نشانهای از هویت اجتماعی یا قبیلهای باشند.
۶. تحلیل و کاربرد موتیفها
- موتیفها و نقوش سفالهای سیلک در واقع زبان بصری و نمادین مردم آن دوره بودهاند که اطلاعاتی درباره آیینها، روابط اجتماعی، شرایط محیطی و حتی شبکههای تبادلات فرهنگی را منتقل میکردند.
- تغییرات موتیفها در طول دورههای مختلف نشاندهنده تغییرات فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژیکی است.
شواهد و نمونهها درباره تبادل فرهنگی و احتمال برخورد یا جنگ در تپه سیلک
اما مهم ترین نتیجه ای که از بررسی نقوش سفالهای تپه سیلک میتوان گرفت موضوع تبادل فرهنگی و همچنین احتمال برخورد یا حتی جنگ بین جوامع مختلف دوران نوسنگی و مسسنگی می باشد.
مطالعات گریشمن و پژوهشهای بعدی نشان میدهند که سفالهای تپه سیلک حامل ردپای پیچیدهای از تبادل فرهنگی گسترده، تعاملات اقتصادی و احتمالاً رقابتهای نظامی بین جوامع آن زمان هستند. این موضوع کمک میکند تصویر واقعیتر و چندبعدیتری از زندگی و جامعه سیلک به دست آوریم.
۱. شواهد تبادل فرهنگی
- تنوع سبکهای سفالسازی:
گریشمن در کاوشهایش متوجه شد که سفالهای تپه سیلک ترکیبی از سبکها و موتیفهایی است که به مناطق مختلف ایران و حتی بینالنهرین شباهت دارد. برای مثال:
- سفالهای دوره سیلک ج دارای نقشهایی شبیه به نقوش سفالهای محوطههای شوش و چغازنبیل هستند.
- طرحهای مارپیچ، خطوط منحنی و نقوش حیوانی که در سفالهای سیلک دیده میشوند، مشابه نمونههای شمال بینالنهرین هستند.
این امر نشاندهنده تبادل ایدهها و شاید تجارت بین این مناطق بوده است. - شباهت تکنیکهای ساخت و پخت سفال:
استفاده از کورههای خاص و تکنیکهای پخت سفال در سیلک با برخی محوطههای معاصر دیگر در خاورمیانه شباهت دارد، که نشاندهنده انتقال دانش فنی است.
۲. شواهد احتمال برخورد و درگیری
- لایههای مخروبه و تغییر ناگهانی در کاوشها:
در بخشهایی از تپه سیلک، لایههای مخروبه با آثار سوختگی دیده شده است که احتمال میدهد این منطقه حداقل یکبار درگیر حریق یا حمله شده باشد. - تغییر در نوع و کیفیت سفال:
پس از دورهای از شکوفایی فرهنگی، ناگهان سبک سفالسازی تغییر یافته و کیفیت سفالها کاهش مییابد، که میتواند نشاندهنده ورود گروهی جدید یا تغییرات اجتماعی ناشی از درگیریها باشد. - شواهد ساختارهای دفاعی:
برخی محققان در لایههای بالایی سیلک آثاری از ساختارهای تدافعی کشف کردهاند که احتمال وجود تهدیدات خارجی را مطرح میکند.
معماری و ساختارهای تپه سیلک
بررسی ساختارهای مسکونی، تدفینی و دفاعی در بستر زمانی
تپه سیلک یکی از مهمترین پایگاههای زیست پیشاتاریخی در فلات مرکزی ایران است. بررسی معماری این محوطه، نه تنها اطلاعاتی از شیوه زندگی و ساختوساز به ما میدهد، بلکه نشاندهنده تکامل اجتماعی، پیدایش نهادهای اجتماعی، تقسیم کار و تعامل با محیط پیرامون نیز هست. ساختارهای معماری سیلک بهصورت لایهلایه در دو تپه اصلی (سیلک شمالی و جنوبی) شکل گرفتهاند و بازتابی از تغییرات تدریجی در فناوری، نگرش فرهنگی و نیازهای زیستی مردم در طول بیش از ۳۰۰۰ سال هستند.
۲. تپه شمالی (سیلک I)
دورههای نوسنگی و آغاز مسسنگی | حدود ۶۰۰۰ تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد
ساختارها و ویژگیهای معماری:
- مصالح: عمدتاً خشت خام، ساختهشده از گل رس محلی و کاه، بهشکل مکعبهای بزرگ که در آفتاب خشک میشدند. ملات گل برای اتصال استفاده میشد.
- خانهها:
- پلان مستطیلی یا بیضوی ساده
- بدون دیوارهای حائل مستحکم
- کفها با خاک نرم یا گاهگاهی با اندود گِلی پوشانده میشد
- سقفها: چوب و شاخوبرگ، با پوشش گل و کاه
- توزیع فضایی: خانهها بهصورت پراکنده، بدون ساختار شبکهای منظم، و در نزدیکی منابع آب شکل میگرفتند.
- فضاهای تدفینی: دفن در زیر کف خانهها یا کنار دیوارها، همراه با اشیای تدفینی ساده مانند کوزه و مهره. این امر حاکی از باور به زندگی پس از مرگ و پیوند عمیق با خانه است.
تحلیل:
معماری این دوره ابتدایی ولی کاربردی بود. هنوز نشانهای از ساختارهای جمعی یا فضاهای عمومی (مانند معابد یا دیوار دفاعی) دیده نمیشود. زندگی در این مرحله مبتنی بر کشاورزی معیشتی و دامداری کوچکمقیاس بود.
۳. تپه جنوبی (سیلک II)
دوره مسسنگی پیشرفته تا آغاز عصر مفرغ | حدود ۴۰۰۰ تا ۳۵۰۰ پیش از میلاد
ساختارها و ویژگیهای معماری:
- مصالح: خشت خام با ابعاد دقیقتر، گاه همراه با سنگ لاشه در پایهها
- خانهها:
- پلانهای متنوعتر: مستطیلی با دیوارهای ضخیمتر
- بعضی واحدها چنداتاقه و دارای انبار یا سکوهای داخلی بودند
- محوطههای عمومی: شواهدی از وجود ساختارهای غیرمسکونی – احتمالاً معبد یا محل تجمع – در مرکز تپه وجود دارد.
- دفنها: هنوز درون یا نزدیک خانهها، اما با اشیای تدفینی غنیتر: سفال منقوش، ابزار سنگی، و تزئینات
- نظم فضایی: بناها در کنار هم با نظم نسبی ساخته میشدند؛ احتمالاً بازتابدهنده آغاز نوعی سازماندهی اجتماعی.
تحلیل:
در این دوره، با گسترش دامداری، کشاورزی، و احتمالاً تجارت با نقاط دیگر، ساختارهای مسکونی تنوع بیشتری پیدا کردند. نشانههایی از تفکیک فضاهای عمومی و خصوصی دیده میشود.
۴. سیلک III و IV
دوره مفرغ و آغاز عصر آهن | حدود ۳۵۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد
ویژگیهای جدید:
- مصالح: بهتدریج استفاده از آجر پخته و سنگ در بعضی از سازهها رواج مییابد.
- معماری چندسطحی: شواهدی از ساختارهای چنداتاقه، احتمال وجود طبقات بالایی با نردبان چوبی
- معماری عمومی: احتمال ساختارهایی با کارکرد مذهبی، آیینی یا اداری
- مقابر مستقل: تدفین از درون خانهها جدا میشود و به گورستانهای مجزا در خارج از محدوده سکونت منتقل میشود.
تحلیل:
این تغییرات نشاندهنده رشد پیچیدگی اجتماعی، تمرکز قدرت، و شکلگیری نهادهای اجتماعی گستردهتر هستند. گسترش ارتباطات فرهنگی نیز بر طراحی فضاها اثر گذاشته است.
۵. لایههای بالایی (سیلک V)
دوره آهن میانه و متأخر | حدود ۱۵۰۰ تا ۸۰۰ پیش از میلاد
ساختارها و ویژگیهای معماری:
- دیوارهای دفاعی: برای نخستینبار، شواهد روشنی از وجود دیوارهای قطور تدافعی در سیلک ظاهر میشود.
- حیاط مرکزی و فضای باز: خانهها با حیاط داخلی، اتاقهای کوچکتر، فضاهای ذخیرهسازی
- استفاده از آجر پخته و ملات گچی در برخی نقاط
- تفکیک عملکردی فضاها: تمایز میان فضاهای مسکونی، اداری و آیینی مشهودتر میشود.
تحلیل:
این دوره همزمان با آغاز شکلگیری تمدنهای پیچیدهتر در منطقه است (مانند ایلامیها). فشارهای نظامی و اجتماعی باعث ظهور سازههای دفاعی و سازمان فضایی منسجمتر شدهاند.
تحول معماری در تپه سیلک از خانههای ساده گِلی در عصر نوسنگی تا ساختارهای دفاعی و سازمانیافته در عصر آهن، بیانگر رشد تدریجی فرهنگ و جامعه در این منطقه است. مواد و فرم ساخت، بهخوبی نشان میدهند که چگونه جامعه از زیست ساده روستایی به یک نظام اجتماعی پیچیده با نهادهای مشخص، پیش رفته است. معماری سیلک، در کنار شواهد سفالگری و تدفین، یکی از مهمترین منابع برای فهم دگرگونیهای فرهنگی فلات مرکزی ایران در هزارههای پیش از تاریخ است.
تحلیل لایههای باستانشناسی تپه سیلک
دادهنگاری فرهنگی و سیر تطور تمدنی در دل خاک
تپه سیلک، همچون کتابی لایهلایه، اطلاعات ارزشمندی از تاریخ و تمدن ایران پیش از تاریخ را در دل خود نهفته دارد. کاوشهای رومن گریشمن و باستانشناسان بعدی، لایهبندی دقیق و قابلتحلیل این محوطه را به یکی از استانداردهای مطالعات باستانشناسی در فلات مرکزی بدل کرده است. این لایهها، با استناد به تغییرات در سفال، ابزارها، معماری، و تدفین، قابل تفکیکاند و هر یک بازتابگر دورهای خاص از تحول اجتماعی، فرهنگی و فنی هستند.
۲. لایههای تپه شمالی (سیلک I و II)
دورههای نوسنگی و مسسنگی (۶۰۰۰–۳۵۰۰ پ.م)
- تفسیر:
این لایهها، از ابتداییترین مظاهر زندگی کشاورزی تا شکلگیری اولین هستههای روستایی سازمانیافته را در بر میگیرند. با هر لایه، ابزارها پیچیدهتر، سفالها ظریفتر، و فضاهای زیستی هدفمندتر میشوند.
۳. لایههای تپه جنوبی (سیلک III و IV)
دورههای مفرغ و آغاز عصر آهن (۳۵۰۰–۲۵۰۰ پ.م)
- تفسیر:
تپه جنوبی محل تمرکز لایههای فرهنگی پیچیدهتر است. در این لایهها نخستین نشانههای نوعی ساختار اجتماعی متمرکز دیده میشود. شواهد از نوعی تبادل فرهنگی و احتمالاً ساختار آیینی منظم نیز وجود دارد.
۴. لایههای بالایی (سیلک V و VI)
دوره آهن و دوران تاریخی آغازین (۱۵۰۰–۸۰۰ پ.م)
- تفسیر:
در این دورهها، ساختارهای شهریگونه شکل میگیرد. معماری مستحکم، ابزارهای فلزی، و نشانههای ارتباط منطقهای گسترده، سیلک را به یکی از نقاط کلیدی درک دوران گذار به تاریخ بدل میکند.
تحلیل لایههای باستانشناسی سیلک، نه تنها تصویری دقیق از روند زیست انسان در منطقه کاشان طی چند هزار سال را ارائه میدهد، بلکه بستری برای مقایسه با سایر تمدنهای همزمان (در آناتولی، بینالنهرین، شرق ایران و سیستان) فراهم میسازد. از سکونتهای روستایی با سفالهای ساده تا شهرکهایی با معماری منسجم، سیلک شناسنامهای لایهلایه از ظهور تمدن در فلات ایران است.
نظام تدفین و آیینهای مرگ در تپه سیلک
از گورهای خانهزاد تا تدفینهای آیینی – بازتابهای ذهنی جامعه پیشاتاریخ ایران
مرگ و آیینهای وابسته به آن، همواره بخشی از بازتاب ذهنیت فرهنگی و باورهای دینی جوامع انسانی بوده است. در تپه سیلک، نظام تدفین بهروشنی نشان میدهد که ساکنان این منطقه، از آغاز نوسنگی تا دوران آغاز تاریخ، نگاه پیچیده و آیینی به مرگ داشتهاند. تنوع در محل دفن، شکل گورها، همراهی اشیای تدفینی، و حتی وضعیت قرارگیری جسد، همگی بیانگر نظام فکری پیشرفته در باب زندگی پس از مرگ است.
۲. تدفین در لایههای اولیه (سیلک I و II)
دوره نوسنگی و آغاز مسسنگی (۶۰۰۰–۳۵۰۰ پ.م)

- نوع تدفین: درون خانهها، زیر کف اتاق یا کنار دیوار. این نوع تدفین نشاندهنده رابطه تنگاتنگ بین مردگان و زندگان است؛ احتمالاً اعتقاد به حضور روح مردگان در زندگی روزمره.
- وضعیت جسد: معمولاً به صورت چمباتمهای (جنینی)، به پهلو خوابانده شده.
- اشیای همراه: شامل ظروف سفالی ساده، مهرههای زینتی، ابزار سنگی، آینههای مسی اولیه؛ نشانهای از باور به نیازهای انسان در دنیای دیگر.
- سن و جنس: تدفین کودکان و بزرگسالان در یک فضا؛ بدون تمایز اجتماعی آشکار.
- این نوع تدفین نشان میدهد که مرگ هنوز بخشی از چرخه زندگی خانوادگی و محلی تلقی میشده است. باورها احتمالاً بیشتر مبتنی بر ارواح محافظ یا ادامه حیات روح در فضای خانه بودهاند.
۳. تدفین در لایههای میانی (سیلک III و IV)
دوره مفرغ و پیشآهن (۳۵۰۰–۲۵۰۰ پ.م)
- نوع تدفین: تدفین خارج از خانهها، در محوطههای اختصاصی یا قبرستانهای کوچک.
- معماری گورها: گاهی با سنگچینی ساده یا اتاقک گلی. ظهور نوعی تشریفات.
- اشیای همراه: بسیار متنوعتر – ظروف منقوش، ابزار فلزی، سلاح، زیورآلات، مهرهای استوانهای؛ گاه اشیای وارداتی (نشانه تبادل فرهنگی).
- تقسیم اجتماعی: تدفین متفاوت زنان، مردان و کودکان؛ آغاز تمایز طبقاتی در آیین مرگ.
- نظام تدفین در این دوره پیچیدهتر میشود. جامعه در حال تخصصیافتگی است، و مرگ نیز به بخشی از نظام نمادین جامعه بدل میشود. انتخاب اشیای خاص برای تدفین، احتمالاً نشاندهنده نقش اجتماعی یا شغل متوفی است.
۴. تدفین در لایههای بالایی (سیلک V و VI)
دوره آهن و آغاز تاریخی (۱۵۰۰–۸۰۰ پ.م)
- نوع تدفین: گورستانهای مجزا از سکونتگاه، با نظم معین.
- ساختار گورها: گاه گورچاله، گاه سردابمانند؛ با شواهد معماری ساده.
- اشیای تدفینی: ظرفهای سفالی خاکستری، خنجر و تیغههای آهنی، آویزهای فلزی؛ سادهتر از دوره قبل.
- تغییر در آیین: نشانههایی از کاهش تشریفات؛ شاید تحت تأثیر تحولات فرهنگی بزرگتر (ورود قبایل مهاجر، باورهای نو).
- باور به زندگی پس از مرگ همچنان پابرجاست، اما سادگی در ساختار گورها ممکن است نشاندهنده دگرگونی در ارزشهای آیینی یا اقتصادی باشد.
۵. جمعبندی تطبیقی
۶. ارتباط آیین مرگ با ساختار اجتماعی
- گوناگونی اشیای تدفینی در دوره میانی، نشاندهنده آغاز سلسلهمراتب اجتماعی است.
- همزیستی تدفینهای مفصل و ساده ممکن است نشاندهنده وجود طبقات اجتماعی مختلف، یا تفاوتهای آیینی (مثلاً باورهای قبیلهای متفاوت) باشد.
- انتقال تدفین از خانه به قبرستان نشانه شکلگیری فضاهای عمومی، و جدا شدن مرگ از زندگی روزمره است.
نقش تپه سیلک در تاریخ تمدن ایران و تبادلات فرهنگی
گرهگاه فرهنگها؛ از زیست محلی تا اتصال به جادههای بزرگ فرهنگ
۱. سیلک به عنوان قدیمیترین مرکز یکجانشینی در فلات مرکزی ایران
کاوشهای علمی نشان میدهد که سیلک یکی از نخستین مکانهای یکجانشینی انسان در ایران است که ردپای آن تا ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمیگردد. برخلاف دیگر نقاطی چون زاگرس یا بینالنهرین که دارای منابع آبی فراوان بودند، سیلک در دشتی نیمهخشک قرار دارد. اما وجود قناتها، چشمههای فصلی و احتمالاً رودهای فصلی مانند رودخانهی فین، این زیستگاه را قابلسکونت کرده و آن را به هستهای اولیه از تمدن در فلات مرکزی بدل ساخته است.
۲. نقطه تلاقی فرهنگها در دوران مفرغ و آهن
در دوران مفرغ (حدود ۳۵۰۰–۲۵۰۰ پ.م)، دادههای باستانشناسی بهویژه از نوع سفالها و اشیای تدفینی، نشانههایی از ارتباط سیلک با سایر تمدنهای بزرگ منطقه را نشان میدهند:
- شباهتهای سفال سیلک با تپه گیان، شهر سوخته و جیرفت؛ خصوصاً در موتیفها و فرمهای ظروف
- یافت شدن مهرهای استوانهای با سبکهای مشابه به بینالنهرین
- حضور ابزار و سلاحهایی با تأثیرپذیری از تکنولوژیهای آناتولی شرقی و قفقاز
این دادهها نشان میدهد که سیلک نه فقط یک زیستگاه محلی بلکه ایستگاهی بر سر راه تبادلات فرهنگی میان شرق و غرب آسیا بوده است.
۳. سیلک و تبادل با تمدنهای اطراف (نقشه ذهنی تبادل فرهنگی)
۴. نشانههایی از مهاجرت یا جنگ؟
گریشمن در مطالعات خود به وجود لایههایی اشاره میکند که تغییرات ناگهانی در سبک سفالسازی یا نوع تدفین را نشان میدهند. این دگرگونیها میتوانند دلایل زیر را داشته باشند:
- مهاجرت اقوام تازهوارد به دشت کاشان
- اشغال یا تسلط نظامی کوتاهمدت
- نفوذ فرهنگی از طریق مبادله کالا یا ازدواج بینقبیلهای
هر چند نمیتوان با قطعیت از جنگ سخن گفت، اما آثار سوزاندگی و ویرانی در برخی لایهها، وجود درگیری یا جابهجایی جمعیتی را محتمل میسازد.
۵. جایگاه سیلک در شکلگیری هویت فرهنگی ایرانزمین
تپه سیلک، بهعنوان یک مجموعه فرهنگی پویا، نه فقط منشأ زیست کشاورزی در فلات مرکزی است، بلکه:
- مدلی از شکلگیری هویت معماری سنتی در ایران را به نمایش میگذارد (مثلاً استفاده از خشت، جهتگیری فضاها، محصورسازی)
- ریشههای اولین نظام اجتماعی – آیینی ایران را منعکس میکند
- زنجیرهای از ارتباطات بینالتمدنی را در فلات مرکزی فعال میکند که بعدها در مسیرهای جاده ابریشم تداوم مییابد
در نتیجه:
تپه سیلک نه یک محوطه منفرد و ایزوله، بلکه نقطهای استراتژیک در دل فلات مرکزی ایران است که طی هزاران سال، فرهنگها، اقوام، و آیینهای گوناگون را به هم پیوند داده است. این تپه، آیینهای از پویایی فرهنگی منطقهای است که هنوز هم در روح کاشان و اطراف آن بازتاب دارد. حضور سفالهایی با نقشهای پرندگان مهاجر یا حیوانات آبی در یک منطقه خشک، خود گویای نگاهِ پیوسته و باز مردم سیلک به فراتر از مرزهای جغرافیای خود است.
آثار و یافتههای باستانشناسی تپه سیلک (غیر از سفال)
کاوشهای انجامشده در تپه سیلک، بهویژه توسط رومن گریشمن و سپس باستانشناسان ایرانی، مجموعهای از اشیاء و مصنوعات را آشکار کردهاند که نشاندهندهی تنوع زیستی، فناوریهای اولیه، آیینهای مذهبی و مناسبات اجتماعی در زیستجهان این تمدن باستانیاند. در این بخش بهتفصیل به مهمترین این یافتهها میپردازیم.
۱. ابزارهای سنگی و استخوانی
قدیمیترین ابزارهای یافتشده در سیلک متعلق به دوره نوسنگی (حدود ۷۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد) هستند:
- ابزارهای سنگ چخماق: تیغهها، خراشندهها، درفشها و سنگسابها که برای شکار، پوستکندن، آمادهسازی غذا یا ساخت دیگر ابزارها استفاده میشدند.
- ابزارهای استخوانی: سوزن، قلاب، سنجاق و تیغههایی برای کاربردهای خانگی و تولید پارچه و سبد.
۲. پیکرههای گِلی و تندیسکها
یکی از جالبترین یافتهها در سیلک، پیکرههای گلی کوچک (تندیسکها) هستند که غالباً در دورهی سیلک II و III (حدود ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پ.م) ظاهر میشوند:
- پیکرههای زن با تأکید بر اندامهای تناسلی و پستانها که احتمالاً بازتاب باور به الههی مادر، باروری و کشاورزی بودهاند.
- تندیسهای حیوانی شامل گاو، بز، سگ یا پرندگان که ممکن است نقش آیینی یا نمادین داشته باشند.
- بیشتر این پیکرهها بدون پایه و غیر ایستادهاند، که نشان میدهد در دست نگه داشته میشدهاند یا بهصورت خوابیده دفن میشدهاند.
۳. اشیای فلزی اولیه
از دورهی سیلک III به بعد (حدود ۳۰۰۰ پ.م) نشانههایی از کار با فلزات در تپه ظاهر میشود:
- ابزارهای مسی مانند میخ، درفش، تیغههای کوچک یا سرنیزه.
- ردی از کورههای ذوب فلزات یا سربارههایی که نشاندهندهی آزمایشهای ابتدایی در متالورژی است.
- این اشیا غالباً از مس طبیعی ساخته شدهاند، و هنوز اثری از ترکیب آلیاژی (مثل برنز) در این دوره در سیلک دیده نشده است.
۴. اشیای زینتی و شخصی
یافتههایی شامل:
- مهرههای سنگی و صدفی برای تزیین گردن و مچ.
- دستبند و انگشترهای ابتدایی از سنگ یا استخوان.
- مهرهای استامپی شکل از جنس سنگ نرم یا گل پخته، با نقشهایی هندسی، حیوانی یا گاه نمادهای آیینی.
برخی از این اشیاء نشاندهندهی مناسبات تجاری و تبادل مواد اولیه با نقاط دوردست (مانند صدف از جنوب ایران یا سنگهای قیمتی از شرق) هستند.
۵. عناصر معماری و فنون ساخت
اگرچه جزو «اشیاء قابل حمل» نیستند، اما بهدلیل اهمیت بالا باید اشاره کرد:
- خشتهای دستساز و قالبزده در ابعاد مختلف
- رد پلهها، سکوها و فضاهای بسته با کاربرد مذهبی
- کفهای کوبیدهشدهی گلماسی یا مفروششده با سفال شکسته
این موارد اطلاعات ارزشمندی از سازمان فضایی، مهارتهای ساختمانی و سطوح پیشرفت فنی در اختیار ما میگذارند.
۶. تدفین و اشیای تدفینی
در گورهای مربوط به دوره سیلک II و III، همراه با اجساد، اشیای زیر یافت شدهاند:
- ظروف سفالی دستساز یا چرخساز
- ابزارهای شخصی متوفی
- گاه مهره، پیکره، یا غذای خشکشده برای سفر پس از مرگ
- چینش اسکلتها در وضعیت خمیده یا خوابیده، با تفاوتهایی که احتمالاً نشاندهندهی طبقات اجتماعی است
نتیجهگیری
یافتههای باستانشناسی تپه سیلک تصویری از زندگی پیچیده و چندلایهی انسانهای اولیه در مرکز فلات ایران ارائه میدهند. این اشیاء بازتابدهندهی روند تکامل فناوری، شکلگیری باورهای مذهبی، ساختارهای اجتماعی و در نهایت ظهور تمدنهای اولیه هستند.:
تأثیر و ارتباط تپه سیلک با تمدنهای همزمان (ایلام، بینالنهرین، بلخ و تمدنهای شرق فلات ایران)
تپه سیلک نهفقط بهعنوان یکی از نخستین مراکز تمدنی در فلات مرکزی ایران، بلکه بهعنوان یکی از گرههای تبادل فرهنگی، اقتصادی و نمادین در دنیای باستان شناخته میشود. دادههای باستانشناسی بهروشنی نشان میدهند که سیلک در طول دورههای مختلف، بهویژه در دورههای میانه و پایانی خود، با تمدنهای مجاور در ارتباط بوده است—چه از راه تجارت، چه مهاجرت، و چه از طریق مواجهههای احتمالی نظامی یا فرهنگی.
شواهد ارتباط فرهنگی و تجاری
۱. مهرها و نقشمایهها
در دوره سیلک III (حدود ۳۲۰۰–۲۸۰۰ پ.م)، نمونههایی از مهرهای استوانهای و استامپی با نقشهایی دیده میشود که شباهت زیادی به مهرهای بینالنهرینی دارند—هم از نظر فرم و هم از نظر نمادهایی همچون حیوانات ترکیبی، خدایان، و صحنههای آیینی.
همچنین، برخی نقوش هندسی و الگوهای سفالیِ مربوط به تمدنهای حوزهی ایلام نیز در سفالینههای سیلک دیده میشود.
۲. مصنوعات فلزی
ردی از ابزارها و زیورآلات مسی در سیلک دیده شده که از لحاظ ترکیب آلیاژ، شکل قالبریزی و سبک ساخت، با مصنوعات مشابه در تمدن ایلامی اولیه (نظیر شوش، هفتتپه) و تمدنهای زاگرس جنوبی مطابقت دارند. این موضوع میتواند نشانهی مبادلهی فنی یا انتقال صنعت فلزکاری بین این مناطق باشد.
۳. مسیرهای تجاری
سیلک بر مسیر مفروضی از راههای تجاری قرار داشت که شرق (سیستان، بلخ، منطقه بدخشان)، جنوب (انشان، فارس)، و غرب (شوش و بینالنهرین) را به هم متصل میکرد. اشیای یافتشده در سیلک که منشأ غیرمحلی دارند عبارتند از:
- لاجورد از بدخشان یا بلخ
- صدف از خلیج فارس یا مکران
- سربارههایی از فلزات ناشناخته
این اشیاء دال بر وجود شبکههای مبادله گسترده هستند که از مناطق کوهستانی و ساحلی تا مناطق کویری را پوشش میدادهاند.
تأثیر فرهنگی: تقارن یا اقتباس؟
پرسش اصلی این است: آیا سیلک تحت تأثیر تمدنهای قدرتمندتر مانند ایلام یا سومر بوده، یا این تمدنها نیز از سیلک تأثیر پذیرفتهاند؟
پژوهشهای جدیدتر، بهویژه توسط پژوهشگران ایرانی، معتقدند که:
- برخی نقوش و شیوههای ساخت سفال در شوش و مناطق زاگرس الهامگرفته از سنتهای سیلک هستند، بهویژه در دورههای پیشازایلامی (Proto-Elamite).
- مهاجرت گروههایی از ساکنان فلات مرکزی به جنوب غربی ایران در دورههایی باعث اختلاط الگوهای فرهنگی و باورهای آیینی شده است.
- تداوم برخی نمادهای خاص، مانند مرغابی، در هر دو منطقه نیز میتواند نشانهای از ریشههای مشترک نمادشناختی باشد.
نشانههایی از مواجهه یا مهاجرت؟
رومن گریشمن در گزارشهای خود از کاوش سیلک، به شواهدی اشاره میکند که ممکن است نشاندهندهی درگیری نظامی یا مهاجرت گروههایی بیگانه باشد. این شواهد شامل:
- تغییر ناگهانی در الگوی تدفین در برخی لایهها
- ورود سبکهای سفالی متفاوت و با منشأ غیربومی
- آثار تخریب یا ترک ناگهانی سکونت در برخی لایههای بالایی
البته این تفسیرها هنوز محل اختلاف است و برخی پژوهشگران امروزی، این تغییرات را بیشتر ناشی از تحولات اقلیمی یا اقتصادی میدانند تا تهاجم مستقیم.
در نهایت:
گرچه سیلک در مقایسه با تمدنهایی مانند سومر یا ایلام از نظر وسعت و پیچیدگی در سطح پایینتری قرار میگیرد، اما:بهعنوان یکی از قدیمیترین سکونتگاههای شهریشده در فلات مرکزی ایران شناخته میشود.نقش واسط میان تمدنهای غربی (بینالنهرین و ایلام) و شرقی (سیستان، دره سند، بلخ) داشته است و جایگاه آن بهخوبی نشان میدهد که ایران مرکزی نه منزوی، بلکه بخشی از شبکه پیچیدهی تمدنهای بینالمللی در عصر مفرغ بوده است.
تپه سیلک تنها یک محوطهی باستانی نیست، بلکه نقطهی پیوندی میان شرق و غرب در هزارههای پیش از میلاد است. پیوندهای تجاری، فرهنگی، و فنی آن با ایلام، بینالنهرین، و دیگر تمدنهای همعصر، ما را به درک عمیقتری از شکلگیری تمدن در فلات ایران میرساند—تمدنی که نه در انزوا، بلکه در گفتوگوی مداوم با همسایگانش بالیده است.
منابع و مآخذ
- گریشمن، رومن. «تپه سیلک کاشان»، گزارش کاوشها، موزه ملی ایران، تهران، ۱۳۳۵-۱۳۳۸.
- الهی قمشهای، غلامحسین. «تمدنهای باستانی ایران»، نشر توس، تهران، ۱۳۷۷.
- کلاینر، فردریک. «باستانشناسی ایران»، ترجمه محمدعلی اسلامی ندوشن، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۸۴.
- کامرون، چالز. «تاریخچه هنر در خاور نزدیک باستان»، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۲.
- اسداللهی، محمود. «مطالعات سفالینههای سیلک»، مجله باستانشناسی ایران، شماره ۲۱، ۱۳۹۵.
- موسوی، نسرین. «نقوش و نمادهای سفالینههای هزاره چهارم پیش از میلاد در تپه سیلک»، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، ۱۳۹۸.
- لوکاس، آلن. «ارتباطات فرهنگی در هزاره سوم پیش از میلاد در فلات ایران»، مجله تاریخ و تمدن شرق، ۲۰۱۵.
- ایران باستان؛ سیلک و تمدنهای نخستین. مجموعه مقالات گردآوری شده در موزه ملی ایران، ۱۳۹۰.