جشنهای فروردین
«تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که هر دم در تغییر و تحول است چه چیز میتواند ملتی را در برابر ارابه بیرحم زمان که بر همه چیز میگذرد و له میکند و میرود، از زوال مصون دارد. ملت مجموعه ی پیوسته ی نسلهای متوالی بسیار است، اما تیغ زمان پیوند نسلها را قطع میکند تنها سنتها هستند که ما را از این دره هولناک گذر میدهند و با گذشته هایمان آشنا میسازند. جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین این سنتهاست. نوروز اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند او با گذشته میباشد.»
دکتر علی شریعتی
جشن نوروز
(در آداب و عادات نیاکان ما جشن ها به دو دسته تقسیم میشوند؛ نخست جشن های آب و دوم جشن های آتش که تلاقی این دو جشن، جشن نوروز است.) (دادخواه، 1389: 154)
نوروز، بدون شک بزرگترین جشن ایرانیان از بدو پیدایش تاکنون به شمار میآید، جشنی که میتوان آن را بزرگترین جشن بهاری جهان (جشن رستاخیز) به حساب آورد. احترام نوروز بیشتر به این دلیل است که با ماه فروردین (ماه ویژه ارواح پاک) و همچنین با نام خدا (هُرمزد که نام اولین روز ماه در گذشته بوده است) شروع میشود. (نوروز در زبان پهلوی به صورت نوگروز (Nogroz)بود که بعدها به صورت نوکروز(Nok-Roz) درآمد.)
جشن نوروز به ویژه در آغاز بهار نه تنها جشن نو شدن طبیعت که نو شدن اسطورهای جهان است. آفرینش در اساطیر ایرانی از فروردین ماه آغاز هر فروردین میتواند پایان دوازده هزار سال و فرجام جهان کهن و نو شدن آن پس از پیروزی نیروهای اهورایی بر اهریمن باشد. (هینلز، ۱۳۸۳ :۴۷۷)
دکتر پرویز رجبی درباره آفرینش دوازده هزار ساله آورده است که در آیین زرتشت عمر هر دوره از جهان دوازده هزار سال (چهار بخش سه هزار ساله) است. در سه هزار سال نخستین تنها فروهرها در جهان مینوی و عاری از ماده و قالب مادی وجود داشتند؛ در سه هزارهی دوم به خواست اهورامزدا، فروهرها اندام مادی یافته و قالب میپذیرند و بدینسان جهان مادی و به تبع آن انسان پدید میآید.
از این پس فروهرها نگهبان قالبهای مادی خویشند؛ شمار این فروهرها به اندازه همه باشندگان (موجودات) است. فروهر انسانها پس از جداشدن از روح هیولایی مادی، راهی جهان بالا میشوند، اما در جهان بالا همواره در پیوند مینوی با هیولای مادی خود هستند و در پایان هر سال در آخرین گاهنبار (همسپتدیم) برای سرکشی از بازماندگان هیولای مادی خود فرود میآیند؛ از این روی است که جشن نوروز را که جشن پایان و آغاز سال، است جشن فروهرها (جشن فروردین یا نوروز) نام نهاده اند.
روایتهای متفاوتی در پیدایش جشن نوروز نقل شده است؛ (در اوستا به روشنی به نوروز اشاره نشده استریال با این حال در سال 543 قبل از میلاد، کوروش کبیر نوروز را آیین ملی اعلام کرد. ایارنیان در ورانی از تاریخ، مهرگان (آغاز پاییز) را نوروز میدانستند.) بیشتر این روایات، پیشینه جشن را به جمشید نسبت میدهند. جمشید پس از برقرار ساختن نظام زندگی و…. سر سال نو (روز هرمزد از ماه فروردین) برابر با اول فروردین به تخت پادشاهی تکیه داد و مردم در این روز بسیار مسرور و شادمان بودند پس این روز را «روز نو» نام نهادند.
برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که در ایام تهمورث، صابئه (یعنی کسانی که از راه حق و روش پیامبران، منحرف شده اند.) آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید، دین را تجدید کرد و این کار بسیار بزرگ به نظر آمد و آن روز را که روز تازهای بود ،جمشید عید کرد، اگرچه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. (رضی، ۱۳۹۱: ۶۵)
اما از فرهنگ جهانگیری نقل است که در وجه تسمیهی این روز به نوروز دو احتمال وجود دارد یکی آنکه خداوند در این روز جهان و آدم را آفرید و دیگر آنکه جمشید که اهل گردش بود هنگامی که میخواست به آذربایجان داخل شود بر تختی از طلا نشست و مردم به دوش خود آن را حمل میکردند و آفتاب چون بر تخت تابید بسیار زرین شد و مردم متعجب و البته بسیار شادمان شدند و آن روز را نوروز نام نهادند. فردوسی در این باره آورده است:
چون خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند مران آن روز را روز نو خواندند
سَرِ سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج رویِ زمین
بزرگان به شادی بیاراستند میو جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان یادگار
به هر حال نوروز با اسطوره ها (علاوه بر اسطوره ها با آیینهای کشاورزی، مباحث کیهانی و … نیز در رابطه است) پیوند دارد هرچند دکتر رجبی در این باره میگوید که آمیختن نوروز (در فرهنگ یونانی و غربی، گذر تاریخ به صورت خطی میباشد. حال آنکه در باورهای ایرانی گذر تاریخ، چرخشی و تکرار شونده است؛ از همین رو نوروز نیز نه تنها آغاز بهار بلکه آغاز هستی زمینی و نمادی از آغاز آفرینش و زایش دیگرباره میباشد اینجاست که غربیها در کریسمس به همدیگر میگویند سال نو مبارک و ایرانیها به تقلید از آنها از این جمله استفاده میکنند که البته باید بگویند نوروز مبارک)
با افسانه ها و اسطوره های کهن ایرانی را ایرانیان سالها پس از آمدن اسلام به ایران با هدف پاسداری از یک آیین کهن ترتیب داده اند؛ به زعم ایشان نوروز پس از رواج در میان مردم به تدریج بین برزگران و سپس حاکمان و شهریاران نیز مرسوم شد. پس میتوان نوروز را جشن برخواسته از توده مردم قلمداد کرد.
البته در این میان شباهت هایی نیز بین نوروز و برخی آیینهای همسایگان ایران وجود دارد. بابلی ها که وارث تمدن سومریها (اقوامی که به احتمال آریایی بودند و در میان رودان (بین النهرین) سکونت داشتند) بودند جشنی بهاری به نام زگموک برگزار میکردند؛ این جشن به نام و به افتخار مَردوک (مردوک (مردوخ): یکی از خدایان باستانی بابلیان میباشد او در واقع خدای آفرینش و باروری بوده که در دوره حمورابی (همورابی) از او به عنوان محافظ بابل یاد کرده اند) (Marduk) برگزار میشد. در این روز شاه در معبد حاضر میشد و به عنوان تجدید عهد دست تندیس (مجسمه مردوک) را میگرفت.( در جشن بهاری زگموک بابلی نیز آتش افروختن مرسوم بوده است)
از نمودهای مشترک میان زگموک بابلی و سرسال ایزدیها (فرقه ای که در سرزمینهای کُردزبان و ارمنیزبان زندگی میکنند. اینان وارثان ایرانیانی هستند که ایزدی (یزدانی) خوانده میشدند و مسلمانان آنها را یزیدی (شی* *رست) نامیده اند.) و همچنین نوروز ایرانی این است که در جشن روزی (نوروز)، خداوند بر تخت مینشیند(در حالی که پیامبران و فرشته ها، پیرامونش هستند) تا تقدیر و آینده مردم و حاکمان را مشخص نماید. اینجاست که خداوند فرشتهای (یا بزرگ یا پیامبری) را مأمور کرده و وظایفی به او میدهد تا انجام دهد.
به موجب فرگرد دوم وندیداد، چون خداوند هرمزد با همه ی ایزدان و امشاسپندان و بزرگان در مجمع و نشستی گرد میشوند، از جمشید میخواهد تا نماینده وی بر روی زمین باشد که البته جمشید نمیپذیرد. اهورامزدا در آغاز از جمشید میخواهد تا دین وی را در زمین، چون پیامبری تبلیغ کند. جمشید نمیپذیرد؛ آنگاه به وی میگوید حال که پیامبری و تبلیغ دین را نمیپذیری، در گیتی نماینده من باش و از جهان و هستی من سرپرستی کن. جمشید قبول میکند و دارنده مقام شهریاری از سوی هرمزد در جهان مادی میشود. (رضی، ۱۳۹۱: ۴۲) او برای انجام این مأموریت یک نگین زر و یک عصای زرنشان از اهورامزدا میگیرد.
نیلندر (کارل نیلندر؛ ایرانشناس و استاد دانشگاه ایسلای سوئد.)، سنگ نبشته های تخت جمشید را نمایشی از سال نو (نوروز) میداند؛ با آنکه معلوم نیست این مراسم در آغاز بهار (اعتدال ربیعی) صورت گرفته یا مهرگان (آغاز پاییز یا اعتدال خریفی). ما در اینجا با فرضیه های مختلفی روبه رو هستیم از جمله که ساکنان غرب ایران در برخورد و آشنایی با فرهنگ بابل (آنها جشن بهاری اکیتو (Akitu) برپا میکردند) که آن را «نوسَرَدْ»
(سَرَد یا سَرَدَ (sarada)، واژه ای اوستایی و سانسکریت به نام سال بوده که در فارسی باستان به صورت ثرد (thrad) میباشد. سَرَدَ به معنای سرد، شاید به آغاز سال در زمستان اشاره دارد و به احتمال به آغاز سال در اعتدال پاییزی، نوسرد میگفتند.)
(سال نو) مینامیدند؛ حال آنکه هخامنشیان جشن سال نو را در اعتدال پاییزی (خریفی) به جا میآوردند که این همان جشن مهرگان (میترکان) میباشد. فرضیه دیگر آنکه در زمان خشایارشاه (خشایارشاه (فرمانروای قهرمانان)، پسر داریوش بزرگ و آتوسا (دختر کوروش بزرگ) بود. او در 34سالگی به پادشاهی رسید. چهارمین پادشاه هخامنشی به ما میآید. یک گاهشماری جدید (با ماههای سی روزه که هر روز به نام ایزدی بود و هر سال دوازده ماه و یک پنج روز اضافه (پنج روز اضافه (پنجه) به نام های دیگری چون: پنج روز ادرگاه، خمسه مسترقه، پنج روز دزدیده (پنجه دزدیده) و… نیز خوانده میشد.) به طول میانجامید) شکل گرفت که موجب رواج جشن بهاری نوروز در سراسر ایران گردید.
اما چه بسا مهمترین فرضیه این است که در گاهشماری دو فصلها به دلیل شرایط آب و هوایی، ساکنان شمالی ایران که البته دین زرتشتی داشتند به آغاز سال در اعتدال بهاری معتقد بودند حال آنکه ساکنان جنوبی ایران، آغاز سال را با آغاز فصل سرما یکسان دانسته بنابراین مهرگان نزد این گروه بسیار گرامی بود. ساسانیان با آنکه از ایرانیان جنوبی بودند اما از آیین زرتشتی پیروی کرده، نوروز را به جای مهرگان، آغاز سال به حساب آوردند اما نسبت به جشن مهرگان بیتفاوت نبوده و مهرگان را نیز باشکوه و عظمت تمام جشن میگرفتند.
در گذشته های دور نوروز به دو صورت نوروز بزرگ و کوچک برگزار میشد. نوروز کوچک شامل پنج روز اول فروردین بود و روز ششم فروردین ( روز خرداد از ماه فروردین (ششم فروردین) به شکرانه تولد زرتشت پیامبر چنان اهمیتی داشت که بسیاری از رویدادهای بزرگ را به این روز نسبت میدهند؛ زرتشتیان عقیده دارند در این روز، زرتشت با خداوند مناجات کرده است (این روز را روز سعادت و امید نیز نام نهاده اند.) نقل است در این روز، جمشید همه را غذا داد و رسم نیکو به جای آورد.
بیرونی نیز ششم فروردین را نوروز بزرگ میداند که خداوند در این روز مشتری را آفریده و از کار خلقت آسوده شده و زرتشتیان گفته اند که زرتشت در این روز توفیق یافت با خدا مناجات کند.) (زادروز زرتشت پیامبر) نوروز بزرگ نامیده میشد. علاوه بر مقوله کبیسه و همچنین پنجه (خمسه مسترقه) که میتواند یکی از عوامل آغاز نوروز (نوروز خاصه) از ششم فروردین باشد باید به این روایت نیز اشاره کرد که شاهان و بزرگان، پنج روز نخست فروردین را به رسیدگی امور کلی میپرداختند و پس از آن در روز ششم، خلوت گزیده و با خانواده و نزدیکان جشن میگرفتند و به اصطلاح نوروز بزرگ شروع میشد.
در روزگاری تقویم ایرانیان براساس، پنجه بود؛ در سالی که ۳۶۰ روزه بود هر ماه به شش پنجه و هر سال هم به ۷۲ پنجه تقسیم میشد. پس این احتمال وجود دارد که زمان جشنهای ایرانی از جمله نوروز، ثابت نبوده و عـلت آن همانا پنجه آخری بود که لحاظ نمیشد (چون سال نه ۳۶۵ بلکه ۳۶۰ روز به حساب میآمد)
و در هر سال، جشنها با اختلاف زمانی ۵ روزه انجام میگرفت چنانکه هاشم رضی به مراسم آبریزان در نوروز اشاره میکند، مراسمی که به طور معمول در جشن تیرگان و ماه تیر انجام میگرفته است؛ البته از دیگر دلایل این اتفاق میتواند رواج گاهشماری هجری قمری در ایران باشد. هرچند علت این آب ریزان را برخی به خشکسالی نسبت داده اند چه آنکه پس از سالها خشکسالی، ناگهان باران سختی درگرفت و مردم به پاس این برکت به همدیگر آب پاشیدند.
نیز گفته اند سبب اینکه ایرانیان در این روز به هم آب میپاشند این است که چون در زمستان تن آدمی به کثافات آتش از قبیل دود و خاکستر آلوده میشود، این آب را برای تطهیر آن کثافات به هم میریزند و دیگر آنکه هوا را لطیف و تازه میکند و نمیگذارد که در هوا تولید و با و بیماری شود. (رضی1391: 75)
ابوریحان بیرونی منشأ جشن آبریزان را از زمان جمشید میداند چهآنکه در این زمان، عدد جانوران و آدمی آنقدر زیاد شده بود که دیگر جایی نبود؛ خدا زمین را سه برابر بزرگتر کرد و سپس فرمود که مردم غسل کنند تا از گناهان پاک شوند و بدین سان جشن آب ریزان مرسوم گشت.
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنن معتبری که در نوروز انجام میشد، رسوم آبریزگان یا شستوشو، غسل و آبپاشی بوده است. به نظر میرسد که جشن آبریزگان اصلی، همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بوده است از غسل، شستوشو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی برای حلول سال نو. (دادخواه، ۱۳۸۹: ۱۴۵)
جشنهای اسفند و فروردین (پایان و آغاز سال) به هم پیوند خوردهاند و اینجاست که بزرگترین جشن آخر سال (جشن مردگان) در آغاز ماه بعد که آغاز سال نو میباشد چنان اثر گذاشته که این ماه را ماه فروردین یا فروهرها (ماه ارواح درگذشتگان) نام نهادهاند. اما فروهر(این تفکر مردمان ایران باستان که جهان از ذرات ریزی به نام فروهر ساخته شده است را می توان با نظر اتیمانی چون «لوکیپوس» و «دموکریتوس» موازی دانست، این فیلسوفان که از پیشاسقراطی ها به حساب میآیند نیز معتقد بودند که همه چیز در طبیعت ازذرات ریز نادیدن یا واحدهایی به نام «اتم» ساخته شده است.) چیست؟
فروهر و نوروز
فروشی (Fravashi) که صورت اوستایی آن، فروهر (Frawahr) است به نیروی ترقی یا پتانسیل پیشرفتی اطلاق میشود که در ذات تمام ذرات و موجودات قرار دارد؛ اهورامزدا که خود آفریننده همه چیز است نیز دارای فروهر است. فروهر را با شکستن کلمه به صورت فر (پیش)، و هر (باور)، پیشباور یا نیروی پیدایش معنا کردهاند. مردم به این باور بودهاند در فروردین و البته نوروز، ارواح درگذشتگان (فروهرها) به خانه هایشان برمیگردند بنابراین خانه و کاشانه را پاک و تمیز میکردهاند و در پشتبام خانهها برای استقبال یا راهنمایی ارواح درگذشتگان، آتش میافروختند و این باور به نوعی با رستاخیز طبیعت و زنده شدن زمین در پس سرمای زمستان پیوند داشته و دارد.
هر انسان از پنج عنصر تشکیل شده است: روان، جان (اساس زندگی)، فروشی یا فروهر (خود آسمانی او)، وجدان و تن فروهر در واقع روح پاسبان آدمی است که پیش از تولد وجود داشته و پس از مرگ نیز باقی میماند و روان پس از مرگ به آن میپیوندد. اعتقاد به فروهر، باوری پیش زرتشتی بوده و در اساطیر هند به نام پیتارا (pitara) وجود داشته و جشن مخصوص آن، موکتاد (Muktad) نام داشته است. فروهرها را موجوداتی بالدار، جنگجو و حتی مؤنث خوانده اند؛
در اوستا، سرودی مفصل در ستایش فروشیها به نام فروردین یشت (یشت سیزدهم و بلندترین یشت) وجود دارد که در آن از فروهر همه پاکان و پرهیزکاران و همچنین فروهر پادشاهان (در کل) فراتر از ۳۵۰ اسم) یاد شده است.
فروهر در زبان کردی، فِرَه به معنای زیاد، آمده است و بنابراین فرهزانه (فرزانه) را کسی که زیاد میداند معنا کرده اند در حالی که فرهزانه (فِرَزانه) به معنای حرکت به سمت دانایی میباشد (صفت فرزانه مختص به جوانان است و برای پیران باید صفت فرهیخته را به کار برد)؛ چنانچه فرزند به معنای حرکت به سوی زندگی میباشد.
هر یک از نامداران برای رفع بلای مخصوص بوده است؛ آنها یاری رسان در سختی ها و جنگها و در هنگام صلح کمک کننده اند ؛مثلاً فروهر جمشید برای رفع فقر و خشکسالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی و دیگر فروهرها نیز کار مخصوص به خود داشته و دارند. فروهرها همچنین از پیکر گرشاسب نیز که تا هزاره سوم اوشیدر ماه در بیهوشی به سر میبرد، مراقبت میکنند.
بنابراین تقارن جشنهایی چند سبب امتیاز ویژه و فوق العاده نوروز و گسترش و شمول آن به روزهای قبل و بعد خود شده است؛ از روز بیست و ششم اسفند این عیدها شروع میشد. (اهورامزدا به فروشییان فرمود هر موقع بخواهند میتوانند از قالب مینوی به قالب مادی در بیایند؛ فروهرها پذیرفتند و در ششمین گاهنبار آنها قالب مادی یافتند این نزول و تشکیل در پنج روز پایانی سال انجام گرفت. بنابراین مردم این ایام را به نام جشن فروهر عید ساختند تا هر سال فروهر درگذشتگان در میان اقوام خود نزول کنند.)
از بیست و ششم اسفند تا سیام اسفند پنجه کوچک است پنج روز کبیسه (اندرگاه) پنجه بزرگ بود. این ده روز روی هم ایام فروردگان بود. آنگاه جشن گاهنبار همسپتدیم برگزار میشد که آخرین روز از پنجه بزرگ یا روز آخر سال را شامل میشد و به موجب روایات دینی جشن آفرینش انسان بود. اما بعدها در پاره ای روایات، این جشن را یک روز جلو آورده و به روز اول سال و نوروز منتسب ساختند. (رضی، ۱۳۹۱ : ۳۷)