مراسم پیش از نوروز

مراسم پیش از نوروز | آیین‌های تطهیر، شادی و آمادگی برای آغاز سال نو در فرهنگ ایرانی

زیارت مردگان

یکی از آیین ­های کهن و مراسم پیش از نوروز ، یادکردن از مردگان است که به این مناسبت به گورستان می­روند و خوراک می­برند و به دیگران می­دهند. زرتشتیان معتقدند: «روان و فروهر مردگان، هیچ­گاه کسی را که بوی تعلق داشت فراموش نمی­کنند و هر سال هنگام جشن فروردین به خانه و کاشانه خود بر می­گردند.» (روح الامینی، 1367: 53)

در پنجشنبه­های اسفندماه، معمولاً مردم به زیارت درگذشتگان خود می­روند و البته در این میان دو هفته آخر از اهمیت ویژه­ای برخوردار می­باشد که پنجشنبه غریبان و پنجشنبه آخر سال (به تعبیری جمعه غریبان، جمعه آخر سال) نامیده می­شوند.

نوروز هنگامی که در آغاز بهار انجام می­شد به نوعی با رستاخیز تقارن داشت؛ چنین بود که در روزگار- شبانی کشاورزی- مردم در روزهای آخر سال برای مردگان خود مراسم سوگ برپا می­کردند و بلافاصله در روز آغاز سال این مراسم جایش را به جشن و سرور می­داد. در ایران (به ویژه در شرق ایران) در روزهای آخر سال آیین­هایی ویژه در سوگ سیاوش برگزار می­کردند.

سرود کین سیاوش، مراسم تعزیه، نوحه­خوانی و سوگواری برای سیاوش بوده است که هر ساله در روز یادمان و رخداد این حادثه، یعنی کشته شدن سیاوش برگزار می­شده است و در اغلب شهرهای ماوراء النهر، چنین مراسمی برگزار می­شد و سوگواران در مجالسی که به این سبب بر پا می­شد نوحه­خوانی را با همسرایی و هم­آوایی برگزار می­کردند و در دسته­ها و هیأت­ها با درفش­ها، پرچم­ها و شبیه سازی­ها و علم و کتل و عماری به مقصد کشتن­گاه سیاوش حرکت می­کردند (رضی، ۱۳۹۱: ۸۴). بنابراین می­توان ریشه زیارت مردگان را علاوه بر فروهرها، یادمانی از سیاوش نیز قلمداد کرد.

خانه تکانی

خانه تکانی[1] 

خانه تکانی در میان ایرانیان بیشتر قبل از اعتدالین (پاییز و بهار) انجام می­گیرد و شامل شستن، تمیزکردن و تعمیر کردن وسایل خانه و … می­باشد؛ خانه تکانی در قدیم، پانزده روز مانده به چهارشنبه­ سوری آغاز می­شد و نیک آن بود که قبل از چهارشنبه­ سوری[2] خانه تکانی تمام شده باشد. اگرچه هنوز در شهرستان­ها، خانه تکانی­های کلی معمولاً در سال، دو بار انجام می­شود اما در تهران و برخی شهرهای بزرگ به واسطه ورود وسایل سنگین به خانه­ ها، تنها یک بار در سال و آن هم پیش از نوروز انجام می­گیرد.[3]

خانه­ تکانی در اوستا به این دلیل مهم است که فروهرها، همان روح­های پاک و خیرخواه در آغاز سال نو به جایگاه زندگیشان باز می­گردند. اگر آن مأوی را تمیز و معطر یابند برای اهل آن خانه دعای خیر می­کنند و اگر خانه نظیف و پاکیزه باشد، بر آن جا پای می­نهند. رسم خانه­ تکانی از این باور ارزشمند نشأت گرفته است.[4] (دادخواه: ۱۳۸۹: ۱۴۸(

کاشتن سبزه

سبزه کاشتن یکی دیگر از مراسم پیش از نوروز هست که در چند هفته به نوروز و آغاز سال انجام می­گیرد و به تعداد اعضای خانواده در ظرف­هایی کوچک و بزرگ این عمل را انجام می­دهند البته در میان ایرانیان مرسوم است که سبزه ها به تعداد ۷ یا ۱۲ تا باشند و معمولاً سه قاب از سبزه ها را به نشانه هومت (اندیشه نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک) بر سفره می­گذارند.

در کتاب محاسن و اضداد[5] آمده است که در ایران کهن، بیست و پنج روز پیش از نوروز در میدان ،شهر دوازده ستون از خشت خام برپا می­شد و به ترتیب بر هر ستون، تخمی کاشته می­شد (گندم، جو، برنج، باقلا، کاجیره[6]، ،ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد، عدس و بالاخره ماش) و در ششمن روز فروردین با سرود و شادی این سبزه ها را می­کَندند[7] و به هر سویی پرتاب می­کردند.

در گذر زمان اما این مراسم با تغییراتی روبه رو بوده است چه بسا در زندگی­های مدرن و شبه­مدرن امروزی، سبزه گذاشتن منسوخ شده چه آنکه سبزه ها را در چند روز مانده به عید خریداری می­کنند و این همان چیزی که با اصل برکت در تضاد است. در گذشته سبزه­ها به واسطه برکت و فزونی محصول کاشته می­شدند و در سیزده نوروز به آب می­انداختند تا هم تلقینی برای افزایش نعمت و برکت و نیز هدیه ای برای آناهیتا (ایزدبانوی آب) باشد. رویاندن و سبز کردن گیاهان علاوه بر آنکه در میان ایرانیان رواج داشته است بین یونانیان در جشن آدونیس[8] (adonis) و رومی ها در جشن هیلاریا (Hilaria) نیز مرسوم بوده است.

در جشن آدونیس، یکی از رسوم رایج و کنایت­آمیز، رویاندن و سبزکردن گیاهان بود. گیاهانی را سبز کرده و مراقبت کرده و پرورش می­دادند که طی هشت روز خوب رشد می­کرد. آنگاه پس از هشت روز، در ضمن آیین­ها و رسوم سوگواری برای آدونیس [همچون مراسمی که در اواخر اسفند برای سیاوش انجام می­گرفت]، آن سبزه­ها را همراه تندیس مرده آدونیس به کنار رود یا دریا برده و به آب می­دادند. این نوعی برگزاری در آیین­های جادو تقلیدی بود که بدان وسیله می­خواستند طلب باران فراوان کنند. آیین­های آب­پاشی نیز در جشن­های سال نو به همین منظور است. (رضی، ۱۳۹۱: ۵۰)

دکتر پرویز رجبی احتمال می­دهد که رسم سبزه گذاشتن از آیین­های پیش از پیدایش نوروز باشد و در این باره می­گوید که سبزی از دیرباز [شاید از پیدایش رسم نوروز] برای روستاییان کشاورز، نبض سال نو را گرفته است و روستاییان با رویاندن چند نوع تخم در پیاله­ها و کاسه­های گوناگون، هم نزدیک شدن زمان رویش را می­آزمودند و هم از نوع رویش به نتیجه می­رسیدند که کدام دانه را بیشتر بکارند؛ رفتاری که امروز به صورت سنت هنوز پابرجاست و ظاهرا جدا از رقم «هفت» که عدد مقدسی است «هفت» سین نوروزی یادگار کاشت آزمایشی بذرهای گوناگون می­باشد.

میر نوروزی

میر نوروزی، فردی از عامه مردم به شمار می­رفته که تحت شرایطی او را برای زمام صوری امور (شهر یا منطقه­ای خاص برای چند روز خاص که معمولاً قبل از نوروز بوده است) انتخاب می­کرده اند. در اکثر پژوهش­هایی که درباره میرنوروزی صورت گرفته به نوعی به مقاله «میر نوروزی» علامه محمد قزوینی نیز اشاره شده است که با تکیه به غزلی از حافظ از جمله بیت زیر می­باشد:

سخن در پرده می­گویم چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روز نیست حکم میر نوروزی

در ایام نوروز، محض تفریح عمومی و مضحکه او [میر نوروزی] را بر تخت می­ نشانده ­اند و پس از انقضای ایام جشن، سلطنت او نیز به پایان می­رسیده است؛ گویا پادشاه حقیقی محض متابعت سنت عمومی در آن چند روزه خود را بر حسب ظاهر از سلطنت خلع می­کرده و نام پادشاهی را با جمیع لوازم ظاهری آن از فرمانروایی مطلق و اطاعت عموم عمال دولت، از کشوری و لشکری از اوامر و نواهی و…

او به یکی از ادانی الناس واگذار می­نموده و این شخص مسخره در آن چند روز به یک نوع سلطنت دروغی صوری محض که واضح است جز تفریح و سخریه و خنده و بازی، هیچ منظور دیگری در آن بین نبوده انجام میداده است.

[میر نوروزی] احکامی صادر می­نموده، عزل و نصب و حبس و جریمه و مصادره می­کرده است و پس از چند روزی سلطنت کوتاه او به پایان می­رسیده است و امور باز به مجاری عادی خود جریان می­یافته است و بدین مناسبات تعبیر پادشاه نوروزی یا میر نوروزی کنایه شده است از پادشاهی که مدت سلطنت او بسیار کوتاه و فرمانروایی او بسیار متزلزل و بی اساس باشد.[9] (رضی، ۱۳۹۱: ۲۰۷)

با توجه به آنچه که هاشم رضی اورده است و نیز با تکیه بر بیتی از حافظ که در سطرهای پیشین آمد میتوان چنین برداشت کرد که این مراسم برای پنجه آخر سال (در زمانی که تقویم ۳۶۰ روزه بوده و با پنج روز آخر (خمسه مسترقه) یک سال به حساب می­آمده است) کاربرد داشته و در واقع این پادشاه پنج روزه (میر نوروزی)، حکمران روزهایی است که در تقویم آن روزگار نبوده و این چنین است که مسخره به حساب می­آید.

میر  که  از بین عامه مردم هر شهر انتخاب می­شده وظایف سنگین دشواری بر عهده داشته است. مهم­تر از همه اینکه از آغاز تا انجام دوره حکومت سپنجی، حق هر گونه خندیدن یا تبسم از وی سلب می­شد چه وظیفه همگان این بود که در صورت مشاهده کمترین خنده یا تبسم از «میر»، وی را از این مقام خلع کرده و با خشونت تمام از مسند میر نوروزی طرد نمایند. این نکته جالب توجه و دیگر وظایف دقیق و مهم، ایجاب می­کرده که «میر» از بین اشخاص خونسرد، شوخ، نکته پرداز و بدیهه­گوی و در عین حال جدی و مصمم انتخاب گردد. (کیوان، ۱۳۴۹: ۱۳۲)

لازم به ذکر است که میر نوروزی[10] در مدت فرمانروایی خود، دارای کهن وزیر (مشاوری از میان پیرمردان بذله­گو)، وزیر دست چپ (مأمور اجرای اوامر غیرعادی و مضحک)، وزیر دست راست (مأمور اجرای اوامر عادی ،(میرزا بنویس (منشی) و… نیز بوده است.

کوسه برنشین

کوسه برنشین، مراسم و نمایشی یک نفره بود که در آن مردی کوسه[11] (در حالی که به یک دستش بادبزن و در دست دیگرش کلاغی[12] بود) سوار بر چارپایی در شهر گشت و گذار میکرد و اشعاری درباره رفتن زمستان و فصل سرما میخواند و مردم به او سکه می­دادند[13]؛ این مراسم تا پایان روز اول بهار به این منوال بود و پس از آن اگر کسی مرد کوسه را می­دید به سختی کتکش می­زد.

با توجه به اسناد باقی مانده و متونی که به مراسم کوسه برنشین اشاره کرده­اند؛ این جشن و آیین حداقل از زمان ساسانیان مرسوم بوده است.

هاشم رضی در کتاب جشن­های آب به کارکردهای مراسم کوسه برنشین اشاره کرده است که عبارتند از:

  1. کمک به چوپان (در نظام متکی بر معیشت و تولید دامداری_ کشاورزی)، درخواست برکت، فراوانی و زایش دام­ها .
  2. باران خواهی.
  3. نوید پایان یافتن زمستان و پیام آوری بهار و نوروز.

در کردستان مراسم و نمایش کوسه برنشین دو نفره انجام می­گرفته است به این صورت که دو جوان (که معمولاً کوسه بودند) در هیأت زن و مرد با هم به گشت و گذار در کوی و برزن می­پرداختند؛ در این بین جوانی که نقش زن را بر عهده داشت لباس زنانه می­پوشید و آرایش غلیظ می­کرد و کسی که نقش مرد را بر عهده داشت. ریشی از پنبه و شاخه­ایی از چوب برایش درست می­کردند در حالی که پالتویی بلند به تن داشت که روی زمین کشیده می­شد.

این دو نفر نقشه­ای اصلی را بر عهده می­گرفتند و جوانان در پی آنها دست می­زدند، سرود می­خواندند و جدی و شوخی با هم مناظره می­کردند. در برخی روستاهای کرمانشاه بر چهره مردی، ماسک ویژه­ای می­زنند و از کاغذهای الوان [رنگارنگ]، کلاهی ساخته بر سرش می­گذارند و لباس گلی­رنگ بر وی می­پوشانند. این هیأت و قیافه را در لهجه محلی «غولک» می­نامند. غولک نیز مانند کوسه در کوچه های ده به گردش می­پردازد و موجبات خنده مردم را فراهم می­سازد و در ضمن عیدی دریافت می­نماید.[14] (کیوان، ۱۳۴۹: ۱۱۹)

در هنگام عبور کوسه برنشین اگر دختر دم­بخت در خانه­ای بود گره­ای بر چارقد خود می­زد آنگاه مادر دختر از کودک نابالغی که دنبال کوسه برنشین بود می­خواست گره را باز کند تا بخت دختر باز شود؛ البته این سنت را برخی به میر نوروزی هم نسبت می­دهند.[15]

هدیه نوروزی

ایرانی ها در مناسبت­های مختلف از جمله: عید، موفقیت­ها، تولد ازدواج و حتی مرگ به همدیگر هدیه می­دهند. البته این باور وجود دارد که عیدی گرفتن از دست کسانی که به نوعی پیر (چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ  خرد و اندیشه) به حساب می­آیند برایشان شگون[16] دارد. عیدی دادن یا هدیه دادن[17] در نوروز از رسوم دیرین به حساب می­آید؛ رسمی که هنوز هم در میان مردم و حتی سازمان­ها پابرجاست.

در گذشته ­های نه چندان دور به کودکان به عنوان هدیه نوروزی، تخم مرغ رنگ شده (نماد برکت و سلامت) و سکه می­دادند اما عیدی­های امروزی بیشتر به صورت نقد (اسکناس نو) می­باشد. پیشکش خانواده فراورده های محلی (شیر، تخم مرغ، برنج، خروس و….) و گاه غیر محلی (سوغات دیگر روستاها و شهرها) بوده است. تا چند سال پیش مردم از کارت تبریک نیز برای شادباش سال نو به همدیگر استفاده می­کردند، رسمی که امروزه تقریباً منسوخ شده و پیامک (SMS) و ایمیل جای آن را گرفته است.

کُردها به هدیه نوروزی، نوروزانه می­گویند و این هدیه در روز آخر سال و پیش از نوروز از خانه ای به خانه دیگر فرستاده می­شد. مراسم نوروزانه را همه خانواده ­هایی که دخترشان به خانه شوهر رفته بود را به جای می­آوردند و معمولاً در سال اول ازدواج، هدایا بسیار گران بهاتر به شمار می­رفت. نوروزانه عبارت بود از: سکه ­های طلا، زینت ­آلات گوناگون، پارچه، شیرینی، تخم مرغ و سبزه نوروزی.

مراسم تخم مرغ رنگ کردن

تخم مرغ نوروزی

رنگ آمیزی تخم مرغ هم از دیگر مراسم پیش از نوروز به حساب می­آید. در شهر و روستاهای ایران در هر خانه، تعدادی تخم مرغ، پخته می­شود[18] که این رسم هم با اصل برکت در ارتباط است. تخم ­مرغ آب­پز همیشه در سفره هفت­سین وجود داشته است و در غرب کشور باور به این داشته­اند که اگر کسی در روز اول عید، تخم مرغ آب­پز[19] مصرف کند در سال پیش رو از مرض «گری» در امان خواهد بود.

تخم مرغ بازی[20] در روزگاران نه­ چندان دور به هنگام نوروز یکی از سرگرمی­ های مردم به حساب می­آمده، این سرگرمی بیشتر به صورت شرط­بندی بوده است که در کردستان به آن هیلکه شکنی (تخم­مرغ شکنی)، در کرمانشاه به آن خاجنگکی و در برخی روستاهای فیروزکوه به آن مُرغنه جنگی می­گویند.

این بازی پیش از عید شروع شده و تا روز سیزده ادامه دارد. [بازی به این صورت است که] تخم­مرغ­ها را در مشت نگاه می­دارند و فقط سر آن­ها از میان شست و انگشت پهلویی آن بیرون، است. آنگاه تخم­مرغ­ها را به هم می­کوبند؛ سر هر کدام که شکست، دارنده­اش باخته و باید تخم­مرغ­ها را به برنده­اش بدهد. (رضی، ۱۳۹۱: ۱۹۷)

تخم­مرغ[21] نماد کره زمین می­باشد چه آنکه به نقل از مینوی خرد، آسمان، زمین و آب و هرچه هست مانند تخم مرغی[22] می­باشد؛ آسمان همانند تخم­مرغی پیرامون زمین را فراگرفته و زمین در میانه آسمان مانند زرده تخم مرغ است. هر چند باجلان فرخی در ترجمه کتاب اساطیر ایران آورده است که تخم­مرغی[23] که در مراسم نوروز پای سفره هفت­سین نهاده می­شود یادآور اسطوره­ای است که در آن مهر از تخم کیهانی، هستی می­یابد.

در پایان این موضوع باید گفت که تخم­مرغ بازی هم از دیگر مراسم منسوخ شده نوروز به حساب می­آید و شوربختانه امروزه تخم­مرغ­های مصنوعی (سفالی، پلاستیکی و…..) جای تخم­مرغ­های طبیعی را در سفره هفت­سین گرفته­اند آن وقت ما از عدم برکت در روزگارمان گله داریم (از ماست که بر ماست)؛ باید یادآور شد از آنجا که این نوع طلب برکت به نوعی درناخودآگاه جمعی ما ته­ نشست کرده است پس انجام این مراسم می­تواند حداقل در تلقین برکت تأثیر به ­سزایی داشته باشد.

حاجی فیروز (آتش افروز)[24]

از مراسم پیش از نوروز می­توان به مراسم حاجی فیروز اشاره کرد؛ آتش افروزها عبارت بودند از دو یا سه نفر که لباس­هایی رنگارنگ (این لباس­ها زنگوله نیز داشتند) می­پوشیدند، کلاهی دراز به سر می­گذاشتند و به روی­شان صورتک (این ماسک زدن[25] امروزه به گونه­ ایست که روی­شان را تیره و سیاه می­کنند) می­زدند؛ حاجی فیروزها در چند روز مانده به عید با دف­زدن، دایره­ زدن، دست ­زدن و خواندن، نوید آمدن بهار می­دهند.

نام­های مختلفی که برای حاجی فیروز است نشان از دیرینگی این رسم دارد چنان­که مردم خراسان به آن بی­بی نوروزک، در خمین و اراک به آن نه­نه نوروز، در سواحل خلیج فارس به آن ماما نوروز یا بابا نوروز، در گیلان به آن پیربابا، در آذربایجان به آن ننه مریم … می­گویند.

آتش­ افروزها از چند روز مانده به نوروز تا سیزدهم فروردین برای تفریح و شادمانی مردم به اشکال مضحک در می­آمدند و با ساز و آواز در کوچه می­گشتند و از مردم چیزی می­ ستاندند و آن را کوسه گلین نیز می­گفتند و بی­شبهه این رسم از باقی­مانده و رکوب کوسج یا کوسه برنشین و میر نوروزی است. آتش­افروزها، جامه­های نامتناسب و کوتاه و بلند در بر کرده و آرایش­های مضحکی می­کردند و دف و نای زده، می­رقصیدند و ترانه­ هایی  می خواندند. (نیرنگستان، ۱۳۴۲: ۱۴۹)

هدایت نیز متأسفانه بسیاری از مسائل روزمره را که در نیرنگستان به عنوان خرافه با آن برخورد کرده است دیدگاه روانکاوی، ناخودآگاه جمعی و حتی جامعه شناسی تعاون را نادیده گرفته و تنها برداشتی سطحی از این مسائل دارد. هرچند مقصود نگارنده از توجه به امور و رسومی که نام خرافه با خود به یدک می­کشند تکیه بر خرافه ­پرستی نیست.

حاجی فیروز البته با میر نوروزی و همچنین کوسه برنشین، تفاوت­هایی دارد؛ اگرچه اکثر پژوهشگران نگاهی گذرا به آن داشته­اند اما جالب اینجاست که از میان مراسم استقبال از نوروز تنها نمایشی که در شهرهای بزرگ از جمله تهران، باقی مانده است همین حاجی فیروز می­باشد.

برخی پژوهشگران با فرضیه­ ای که حاجی فیروز سنتی متعلق به تهران معاصر است مخالفت کرده و حاجی فیروز را در واقع سمبلی از فروهر یکی از بزرگان می­دانند؛ حاجی فیروز در روزگاران کهن در دربار شاه حضور داشته و امروزه بیشتر در کوچه و خیابان گشت و گذار می­کند و می­خواند:

ارباب خودم سامالا علیکم

ارباب خودم سرتو بالا کن

ارباب خودم منو نیگا کن

ارباب خودم بزبز قندی

ارباب خودم چرا نمیخندی!؟

یا این ترانه را می­خوانند: بشکن بشکنه، بشکن / من نمی­شکنم بشکن / اینجا بشکنم یار گله داره / اونجا بشکنم یار گله داره / این سیاه بیچاره چه­قد (قدر) حوصله داره.

همچنان که در ترانه­های بالا آمده است؛ حاجی فیروز خود را انسانی سیاه، بیچاره و با حوصله می­داند که هدف او خنداندن اربابش می­باشد.

اما رنگ سیاه در اینجا نماد سرما و شب است، در گذشته­ ها نمایش­ های سیاه ­بازی نیز شیوه­ای نمادین برای مبارزه با سرما بوده است. سنگ­باران صوری حاجی فیروز، امروزه مرسوم نیست ولی در گذشته برای دور کردن سرما در مراسم سیاه بازی به کسانی که خودشان را سیاه می­کردند سنگ می­زدند.

همچنان که در مبحث سیاوش آمد ممکن است اسطوره تموز (دموز) بر داستان سیاوش تأثیر گذاشته باشد ولی دکتر مهرداد بهار این تأثیر را به یقین می­دانند؛ ایشان سپس به رابطه بین سیاوش و حاجی فیروز پرداخته و می­گوید و این رویداد در ایران (مرگ سیاوش) در اول سال اتفاق افتاده است و نماد بازمانده سوگ سیاوش را «حاجی فیروز» می­داند و در ادامه اشاره می­کند چهره سیاه حاجی فیروز به دلیل مرگ بوده و جامه سرخ آنها نماد زندگی مجدد می­باشد.

با این حال دکتر کتایون مزداپور به نقل از روانشاد مهرداد بهار می­گوید که با تکیه بر لوحی در بین النهرین، سیاهی صورت حاجی فیروز به دلیل بازگشت او از سرزمین مردگان است و اصولاً نوروز، جشنی غیرآریایی (مربوط به زمان پیش از آریایی­ها) می­باشد و حاجی فیروز از یک سنت بین­النهرینی وام گرفته شده است که در آنجا، دموزی با لباس قرمز و دایره به زمین فرستاده می­شود تا اینانا به روی زمین بازگشته و زمین دیگر باره بارور شود.

اما سؤال اصلی اینجاست که فروهرها می­توانند سیاه رو باشند؟ و از آنجا که آنها نیروی پیش­برنده به حساب می­آیند و از سرشتی اهورایی بهره ­مندند

آیا گفته­های دکتر مزداپور را تنها می­توان یک احتمال به حساب آورد؟ حاجی فیروز را شکل تکامل یافته یا تغییر و تحریف یافته پیروز نیز دانسته­اند که در دربار ساسانیان پس از تحویل سال با یک سینی سیمین حضور میافت. در سینی پیروز، چند گرده نان (به احتمال هفت گرده)، هفت نوع شیرینی، اسپند و سکه­های ضرب شده سال نو وجود داشت. پیروز، خوراکی را تناول می­کرد و اسپند و سکه بر سر پادشاه می­ریخت. این آیین پس از ورود اسلام تغییراتی یافته یا برای مدتی، فراموش شده است تا شکل و رنگ تازه­ای چون مراسمی که امروزه برگزار می­شود به خود بگیرد.

حاجی فیروزها که به نظر می­رسد نتیجه محدودیت­ها و سخت­گیری خلفای اسلامی و سران عرب به ­خصوص در قرون اولیه اسلامی در ایران باشد یک پیام کلی را با خود همراه می­آوردند و آن حفظ یاد و خاطره نوروز بود که در سال­های اخیر مورد غفلت، فراموشی و تحقیر واقع شده بود و مهم­تر از آن نوید پایان تیرگی و یخبندان زمستانی و آمدن روشنایی و خرمی بهار بود. در واقع وظیفه اصلی حاجی فیروزها با کلاه، لباس قرمز و چهره سیاه­رنگ خود، علاوه بر اعلان فرارسیدن نوروز و بهار، حفظ آیین و سنت­های رایج در اجتماع ایران قبل از اسلام و پویایی آن در طی اعصار و قرون است. (آخته، 1388: 55)

حمام نوروزی (حمام عیدی)

یکی از فروزهای مهم در اوستا و باور ایرانیان باستان «آشویی» به معنی پاکی و درستی بود. آشویی دو نوع داشت، یکی درونی که شامل اندیشه، کردار و گفتار نیک می­شد و دیگر اشویی بیرونی که شامل پاکی تن، خانه، لباس و اطراف خانه بود. (معطوفی، ۱۳۸۸: ۱۳۰)

حمام رفتن[26] پیش از آغاز سال نو و پیش از چیدن سفره هفت­سین همواره از مراسم پیش از نوروز به شمار می­آید؛ در روزگاری که حمام­های عمومی رونق داشتند صف ساک­ها در پیش از نوروز بسیار طولانی می­شد تا جایی که حمام­ها شبانه روزی می­شدند؛ به احتمال این حمام نوروزی ریشه در آب­پاشان نوروزی داشته باشد.

 

پانوشت

[1] یکی از آیین­های مشترک در اغلب جشن های ایرانی، آب و جارو، گردگیری و خانه تکانی و دیگری آب پاشی به یکدیگر بوده که بقایای این دو در اغلب مناطق در آیین های شروع واره به جای مانده است. (فرهادی، 1386: 375)

[2] در آذربایجان، نخستین چهارشنبه اسفندماه (چهارشنبه موله) به شستن فرش ها اختصاص داشت، دومین چهارشنبه اسفند ماه (سوله) مخصوص خرید وسایل عید بود، سومین چهارشنبه (گوله) را سبزه می­کاشتند و بالاخره چهارشنبه آخر سال را کوله (کهنه و فرسوده) می نامیدند و آتش می­افروختند. کردها هم آخرین چهارشنبه سال را کله چوارشمه می­خواندند (کلمه به معنای کوتاه، به اضافه ی «ه» که پسوند نسبت می باشد) کلمه چوارشمه به معنای چهارشنبه کوتاه می­باشد.

[3] خانه تکانی پیش از پاییز می­تواند به نوعی بازمانده آیین مهرگان باشد.

[4] پاشیدن آب پس از مراسم خانه­تکانی (در برخی جاها در روز چهارشنبه­سوری) برای راندن ارواح خبیثه مرسوم بوده است.

[5] این کتاب اثر ابوعثمان جاحظ (متوفی 255 هجری) می­باشد.

[6] کاجیره (گلرنگ یا کاغاله): گیاهی بومی مناطق مدیترانه بوده اما در حال حاضر در بیشتر نقاط جهان کشت می-شود عصاره این گیاه که حاوی رنگدانه­های زرد زعفرانی است برای تهیه شکلات، ویفر، بستنی، کیک و… مورد استفاده قرار می­گیرد.

[7] با گذر زمان این مراسم در 13 فروردین انجام می­گیرد.

[8] در جشن بهاری آدونیس در یونان، مردم در سوگ آدونیس می­گریند براساس اساطیر تئیاس پادشاه سوریه دختری به نام میرا داشت که بر اثر خشم آفرودیت برانگیخته شد تا با پدر خود درآمیزد میرا با کمکهای دایه خود توانست ۱۲ شب نزد پدرش باشد؛ سپس تئیاس به نیرنگ او پی برد و تصمیم به کشتن او گرفت اما خدایان او را به شکل درخت مر درآوردند ده ماه بعد شکافی در پوست درخت پدیدار شد و پسری به دنیا آمد که آدونیس نام گرفت.

آفرودیت پرسفون را مأمور پرورش و تربیت آدونیس کرد اما پرسفون حاضر نشد او را به آفرودیت پس بدهد بنابراین مقرر شد که آدونیس یک سوم سال را با آفرودیت، یک سوم سال را با پرسفون و یک سوم دیگر به اختیار خود باشد اما او یک سوم متعلق به خود را نیز با آفرودیت سر می­کرد پس آدونیس دوسوم سال با آفرودیت (ایزدبانوی زیبایی و زندگی) و یک سوم سال با پرسفون (خدای ارواح) بود. اینجاست که روییدن گیاهان را به او نسبت می­دهند.

 

[9] میر نوروزی، نمادی از پایان دوره پادشاهی و گذار بودن این دوره (یا گذر موقتی وبدن همه امور) می باشد و هدف پندآموزی به شاهان نیز داشته استچه آنکه بیدل دهلوی می فرماید:

می رود صبح و اشارت می­کند                           کاین گلستان خنده­واری بیش نیست

[10] در جشن زگموک بابلی هم چنین مراسمی رایج بوده است چنان­که در این جشن نیز برای کودکان، الدین و خویشاوندان خود را می­زدند، در بلغارستان هم رسم بود که اول سال خدمتکاران، ارباب­ها را بزنند.

[11] کوسه: مردی که چانه اش بی­مو یا بسیار کم مو است؛ باجلان فرخی در تعریف کوسه می­گوید کوسه در فرهنگ توده لرستان و قصه های این دیار باشنده­یی (موجودی) است که مردم را با نیرن­گهای خویش آزار می­رساند.

[12] در اساطیر سامی پرواز کلاغ از کشتی نوح و بازنگشتن او پیام آور یافتن خشکی و در اساطیر ایران پیام آور اهورامزدا به مهر برای قربانی کردن گوشورون است. در اساطیر آسیایی کلاغ و به ویژه کلاغ سرخ پا نماد خورشید و در باورهای ایران آوای کلاغ و دیدار او پیام آور خبری نیک و گاه ناخوش است… کلاغ به سبب نوشیدن آب حیات نامیر است مگر آنکه کشته شود. بدان سان که در آیین مهر گفته شد کلاغ نماد مرتبه اول تشرف به آیین مهر و به روایت ،پروم افراد دارای این ،مرتبه ماسک کلاغ بر چهره میزدند. (هینلز، ۱۳۸۳: ۴۵۵)

[13] آنچه مردم به کوسه می­دادند از بامداد تا ظهر برای خزانه شاهنشاهی بود و از ظهر تا عصر به خودش تعلق می­گرفت. اگر کسی از دادن پول امتناع می­کرد کوسه می­توانست با جوهری که همراهش بود به صورت و لباس آنها بپاشد.

 

[14] مطلبی که از مصطفی کیوان آمده است مربوط به سال ۱۳۴۹ خورشیدی می­باشد و چه بسا امروزه در اکثر نقاط ایران مراسم کوسه برنشین نیز به دست فراموشی سپرده شده است.

[15] علاوه بر اینها مراسمی چون نوروزخوانی (پیام آوران عید که در مازندران برگزار می­شد)، عروس گولی (نمایش تمثیلی که بازیگرانی چون پیربانو، عروس دایره زن، کولبارچی … )دارد تکم­چی (پیک­های نوروزی را در اردبیل تکم­چی می­خوانند) و تکه عروسکی به شکل شتر بود که از تخته می­ساختند و آن را با آینه و تکه پاره های فرش و گلیم زینت می­دادند) در پیشواز بهار (نوروز) مرسوم بوده است.

[16][16] شگون را در متون و گاه گویش هایی، «دست لاف» نیز نامیده اند که مغازه دارها آن را به عنوان نخستین فروش و دریافت نخستین پول بعد از باز کردن مغازه از دست کسی می­دانند به آن دست کردن نیز می­گویند.

[17] برای زیستن دو قلب لازم است/ قلبی که دوست بدارد/ قلبی که دوستش بدارند/ قلبی که هدیه کند/ قلبی که بپذیرد (احمد شاملو)

[18] برای اینکه تخم­ مرغ های پخته شده، زیبا و خوش رنگ باشند؛ تخم­ مرغ ها را با پوست پیاز یا کمی روناس یا ترکیب کاه و زاج می­جوشانند.

[19] در آیین زرتشتی، انار مظهر تکثیر نسل بشر و تخم­مرغ نشانه زندگی جاودانه است. ارامنه باستان نیز این گونه اعتقادی داشته­اند.

[20] بازی با تخم­مرغ در اروپا به این صورت است که کودکان تخم­مرغ را در باغچه پهان کرده و چنانچه کسی آن را پیدا کند برای خودش بر می­دارد. نمادهای عید پاک، تخم­مرغ رنگ شده و خرگوش می­باشد و بنا به باور مردم در این روز خرگوش ها وارد لانه مرغ ها شده و تخم­ مرغ ها را می دزدند بنابراین آن ها را رنگ کرده تا از دید خرگوش ها پنهان بمانند؛ در این روز افرادی لباس خرگوش به تن کرده و تخم­مرغ ها را پنهان می­کنند و بچه ها دنبال تخم مرغ ها می­گردند.

[21] اشیای مقدسی چون شیر، ماست، نمک، تخم مرغ و… را سفیدمانی می­خوانند برای مطالعه بیشتر به مقاله ای از دکتر فرهادی به نام مختصات شی مقدس و اصل همربایی قطبهای همنام؛ مطادیق شیر، آب، آتش و سفیدمانی در فرهنگ ایرانی که در شماره هفت و هشت نشریه نمایه پژوهش چاپ شده است مراجعه شود.

[22] تخم­مرغ نماد زندگی جدید است چنانچه جوجه­ای پوست را می­شکند تا وارد مرحله ای تازه از زندگی­اش شود. تخم­مرغ را می­توان نماد رستاخیز به حساب آورد.

[23] در بین اعداد عدد صفر نشان دهنده تخم مرغ کیهانی و دو جنسی آغازین می­باشد. در لحظه تحویل سال یک تخم مرغ نپخته را روی آینه ای مسطح می­گذاشتند و علامت تحویل ،سال چرخیدن تخم­مرغ بر روی آینه بود. حضور تخم­مرغ در این خوان بی­تردید یادآور نخستین اسطوره های عصر سنگ و زایش کیهان از درون تخمی است که بر اقیانوس آغازین شناور بود؛ در بسیاری از خانه­ها تخم را بر روی آینه می­نهادند و بر این باور بودند که به هنگام تحویل سال و زمانی که گاو بر شاخ دارنده ،زمین زمین را از شاخی به شاخ دیگر می­نهد تخم به گردش در می­آید. (هینلز، ۱۳۸۳: 481)

[24] برخی اسطوره شناسان آیین­هایی چون: حاجی فیروز، کوسه­برنشین و همچنین میر­نوروزی را به آیین بسیار کهن شاه کشی نسبت می­دهند که در آن بنا به اعتقادی چنانچه شاه پیر و فرتوت می­شد قدرت الهی که نزد او بود رو به افول می­گرایید بنابراین قبل از اینکه او به مرگ طبیعی بمیرد توسط اطرافیان کشته می­شد تا قدرت الهی قبل از تباهی به جانشین پادشاه برسد.

[25] جشن هالووین را از بسیاری جهات حتی از آن لحاظ که در این جشن ماسک زدن رایج می­باشد را میتوان جشنی با ریشه­ای آریایی قلمداد کرد این جشن پیشینه­ای دوهزار ساله داشته و قوم سلتی را بنیانگذار آن می­دانند این مراسم سالها پیش در ایرلند و شمال فرانسه برگزار می­شد از رسوم رایج این جشن می­توان به پوشیدن لباس­هایی از پوست سر حیوانات ماسک زدن پیشگویی و… اشاره کرد.

جالب اینجاست که در این مراسم نیز آتش می­افروزند. این جشن در آبان ماه برگزار می­شود و کدو تنبل نماد آن است؛ در پایان جشن شرکت کنندگان باقی مانده­های آتش و خاکستر آن را به خانه می­برند به این نیت که در زمستان پیش رو از سرما در امان باشند.

 

[26] ناخن گرفتن در شب عید ممنوع (ناشایست) بوده است.

نویسنده
مقالات مرتبط

بقعه شیخ صفی، قلب یک شهر

  مجموعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی یکی از ارزشمندترین یادمان‌های تاریخی ایران و…

تخت سلیمان، در پیوند تاریخ و افسانه

تخت سلیمان، یکی از برجسته‌ترین محوطه‌های باستانی ایران، در دل دشت‌های سبز…

معرفی کلی جاده هراز و دیدنی های آن

معرفی کلی جاده ی هراز جاده هراز که یکی از زیباترین جاده…

دیدگاهتان را بنویسید