جشن های دی
دیگان
جشن دیگان برخلاف سایر جشنهای ماهیانه (که زمان برگزاری آن در روزی بود که نام روز و نام ماه با هم منطبق میشدند) در چهار روز برگزار میشده است چه آنکه در نامگذاری روزهای ماه، چهار روز در ماه به نام دی تسمیه شده است و برای تمیز این روزها از یکدیگر آن را همراه با نام روز بعد میآوردند. به عنوان مثال هشتم هر ماه به نام دی است اما برای تمیز این دی با دیهای دیگر، آن را همراه با آذر (روز نهم ماه) میآورند. بنابراین این روز را (هشتم) دی به آذر نام نهادهاند.
واژه دی[1] از مصدر دا[2] (Da) در اوستا به صورت دتهوش (Dathush) یا دزوه (Daz-vah) به معنای دادار، آفریننده و آفریدگار میباشد.
بنابراین در گاهشماری قدیم که روزهای اول، هشتم، پانزدهم و همچنین بیست و سوم هر ماه به نام پروردگار بوده است این چهار روز را دیگان به حساب میآوردند و به ترتیب این جشنها عبارت بودند از: خرم روز[3]، دیگان، تیبکان (دی بکان) و بالاخره دی به دین.
جشن دیگان در دی به آذر روز از ماه دی (هشتم دی ماه) برگزار میشده و این جشن نیز در ستایش صفات پسندیده و کرامات انسانی بوده است. به نقل بیرونی، پادشاه در این روز خود را برادر و برابر برزیگران[4] قرار میداده است. جشن تیبکان (دیبکان) در دی به مهرروز از ماه دی (پانزدهم دیماه) برگزار میشده و این جشن نیز در امتداد جشنهای خرمروز و دیگان در ستایش صفات نیک بوده است. در این روز ،مردم مجسمههایی به شکل انسان از گِل یا خمیر میساختند و روی پشت بام خانه برده و آتش میزدند و فلسفه این عمل، کشتن بت[5] نفس بوده است؛ این روز را روز پاسداشت تندیس سازان و هنرمندان نیز نامیدهاند.
جشن دی به دین[6] نیز که چهارمین جشن از جشنهای چهارگانه[7] دیگان میباشد در دی به دین روز از ماه دی (بیست و سوم دی) برگزار میشده است؛ در این روز پیشوایان دینی به بیان آموزههای دینی و انسانی میپرداختند. جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی
دیگر جشن های ماه دی
جشن بازار؛ پنجم دی
این جشن در واقع بازاری برای خرید کالاهای زمستانی و نیز جایی برای حراج وسایل اضافی خانه به شمار میآمده است. به احتمال اکثر بازارهای گاهانه (جمعه بازار، چهارشنبه بازار و…) ریشه در این جشن دارند.
جشن سیرسور؛ چهاردهم دی
در این روز مرسوم بوده که همراه با غذا، سیر مصرف شود یا سیر را میان گوشت میگذاشتند و میپختند؛ در برهان قاطع آمده است که در این روز فارسیان [پارسیان] عید کنند و جشن سازند و در این روز گوشت و سیر (برادر پیاز) خورند و گویند خوردن آن ایمن بودن از مسّ جن است و جن گرفته را از آن نجات دهد. این روز را به خاطر زایل شدن اندوهی که از کشته شدن جمشید توسط ضحاک به ایرانیان وارد شده جشن میگرفته اند.

جشن گاو (درامزینان)[8]؛ شانزدهم دی
به احتمال این جشن با فریدون و گاو پرمایه[9] پیوند دارد و این جشن را در بزرگداشت گاو پرمایه که دایه فریدون بود برگزار میکردند.[10] هر چند برخی کتابها این جشن را نشانه تعیین سرحدات ایران و توران و جداشدن دو سرزمین و بازگرداندن گله های گاو که توسط تورانیان به غارت برده شده بود، میدانند.
نقل است که فریدون در این روز از شیر گرفته شده و بر گاو سوار شده و در شب، گاوی نورانی با شاخهای طلایی در آسمان ظاهر میشد که هرکس آن را میدید دعایش مستجاب میگردید، به علاوه شبح بزرگی از این گاو سپید بر قله کوه دیده میشد. اگر دو بار نعره میکشید آن سال پر برکت بود و چنانچه یک بار نعره میزد خشکسالی حکمفرما میشد.[11] به هر حال آنگونه که از روایات فوق بر میآید، گاو نمادی عمده در این جشن و منشأ اثرگذاری بر یک آیین بوده است. (گردیزی ، ۱۳۴۷: ۳۴۶)
رسوم رایج این جشن همچون اکثر جشنهای ایرانی، آتش افروختن بوده است.
جشن بادروز؛ بیست و دوم دی
این جشن در شهرهایی چون قم و اصفهان (اصفهانیها این جشن را در بازاری به نام کژین برگزار میکردند) به مدت یک هفته برگزار میشد؛ البته اطلاعات خاصی درباره این جشن در دسترس نیست.[12]
جشن نیران[13] ؛ واپسین روز دی
در این جشن مردم به یاد بارانی که در ده کامفیروز (کام پیروز؛ جایی در استان فارس یا ایلام) در عهد پیروز ساسانی بارید و مردم را از قحطی نجات داد مراسمی شامل آب ریختن به زمین و آتش افروزی برگزار میکردند.
در این ماه مراسم دیگری به نام کوسه گلدی در میان چوپانان رایج بوده که در آن یک نفر (کوسه) با کلاهی به سر، لباس قرمز و پوستینی به تن، تنبکزنان به در خانهها میرفت و از صاحب خانهها، گردو و بادام هدیه میگرفت برخی ریشه بابانوئل را از کوسه گلدی میدانند که البته این با واقعیت و فلسفه این دو مغایر است چه آنکه بابانوئل اهل بذل و بخشش بوده و کوسه گلدی از مردم هدایایی دریافت میکرده است و تنها شباهت آنها پوشیدن لباس قرمز میباشد.
پاورقی
[1] این واژه در پهلوی به صورت دائن یا داتار بوده که در فارسی جدید (با تبدیل حرف ت پهلوی به د) به صورت دادن یا دادار درآمده است.
[2][2] دا به معنای آفریدن و بخشیدن است. در برخی مناطق غربی ایران به مادر، دا میگویند و مقصود از دا کسی می باشد که وسیله ی وجود و آفرینش انسان در این دنیا بوده و به او زندگی بخشیده است.
[3] در بررسی جشن یلدا، خرم روز که برابر اول دی میباشد (هرمزدروز از ماه دی) را توضیح دادیم.
[4] من در هیچ جای تاریخ ایران، هیچ جا و هرگز سراغ نکردهام که یکی از فرمانروایان بـا مردم روستایی کشورش هم سفره شده باشد ابوریحان میگوید عادت ایرانیان چنین بود. معلوم نیست ابوریحان برای این نوشته ی خود از چه منبعی استفاده کرده است؛ در هر حال چون قصد نداریم ابوریحان را نویسندهای چاپلوس بشناسیم، ناگزیریم چنین برداشت کنیم که در روزگاری نه چندان دور به ابوریحان از امیر یا حاکمی چنین کاری سرزده است و ابوریحان در گزارش خود – بنا به خواست درونی خود کمی غلو کرده است. رجبی، ۲۲۳:۱۳۷۵).
[5] در باور کهن این بتها تمثال وجود مضر به شمار میرفتهاند.
[6] ابراهیم پورداود در جلد دوم پشتها آورده است که دین در فلسفه زرتشتی آموختن و اندوختن است.
[7] برخی پژوهشگران از آنجا که روز اول دی را جشن اهورامزدا (هرمزد) میدانند، جشنهای دی را ((سه گانههای دی)) مینامند.
[8] مردم کرج به این جشن گزنه میگفتند و معتقد بودند دراین شب سوز گزند سرما بیداد م یکند. این جشن نامهای دیگری چون ((کاکتل)) یا ((کاکثل)) نیز داشته که ریشه آن را به دیده شدن سورت فلکی گاو یا ثور نسبت میدهند. برج ثور دومین برج فلکی از دایره البروج است.
[9] مقصود از گاو پرمایه (رنگارنگ) انسانهایی با افکار و عقاید مختلف است که در پرورش فریدون نقش داشتهاند.
[10] از آنجا که این جشن در مهرورز (شانزدهم) ماه برگزار میشده بنابراین با فریدون گاواوژن رابطه ای تنگاتنگ داشته است.
[11] در باور عامه اگر شخصی دو بار عطسه کند، نشانه خوبی و برکت بوده و اینجاست که در انجام کار پیش روی باید عجله کرد اما چنانچه شخصی تنها یک بار عطسه کند نشانه خوبی نبوده و باید کارها را با تأخیر انجام داد این گونه است که کرد زبانها به عطسههایی که یک بار روی دهد، صبر میگویند یعنی نباید در انجام کار عجله کرد نگارنده احتمال میدهد بین صبر یا صور با «ثور» به معنی گاو رابطهای فراتر از شکل ظاهری واژگان وجود دارد و این دو باور در امتداد هم شکل گرفتهاند.
[12] کمبود اطلاعات دقیق از جشنها و آیینهای ایرانی ریشه در عوامل گوناگونی چون کتاب سوزان و…. دارد؛ البته یکی از مهمترین علتها را باید در حکومت سیاسی مذهبی ساسانیان از جمله در سالهای آخر حکومتشان جستجو کرد که به میل خود قرائتهای اقتضایی از دین میکردند؛ آنها اغلب پیروان آیین طبیعتگرا چون پیروان مغان مادی و مهرپرستان را سرکوب کرده و چنانچه نشانی از دیگر آیینها به دست میآوردند بی درنگ آن را از میان میبردند.
کتاب سوزان نیز بارها در تاریخ ایران روی داده است؛ در نوشتههای ابن خلدون آمده است که ایرانیان به علوم عقلی اهمیت بسیاری میدادند و دایره آن علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود زیرا دولتهای ایشان در نهایت پهناوری و عظمت بود و هم گویند که این علوم پس از آنکه اسکندر، دارا را کشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسیده است چون کشور ایران به دست اعراب فتح شد و کتب بسیاری در آن سرزمین یافتند
سعد بن ابی وقاص به عمر بن خطاب نامهای نوشت تا درباره امر کتب و به غنیمت بردن آنها کسب اجازه کند لیکن عمر به وی نامه نوشت که آنها را در آب فرو افکنید چه اگر آنها راهنمایی و راستی باشند خداوند ما را به رهبری کننده تر از آنها هدایت کرده است و اگر کتب اهل ضلال و گمراهی است، پس کتاب خدا ما را از آن بینیاز کرده است؛ از این رو کتابها را در آب یا آتش افکندند؛ بدین ترتیب علوم عقلی ایرانیان از میان رفت دولتشاه سمرقندی هم در تذکره الشعرا به مسأله کتاب سوزان اشاره کرده است.
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه از کتاب سوزانی که قتیبه بن مسلم در خوارزم به راه انداخته بود یاد کرده است. گردیزی در زین الاخبار آورده است که محمود غزنوی پس از آنکه ری را فتح کرد کتابخانه بزرگ آنجا را که ۱۱۴ هزار کتاب داشت به آتش کشید. اینجاست که در طول تاریخ ایران همواره کتاب سوزان روی داده است تا جایی که بسیاری از منابع آیینهای ایرانی منقولات (منابع شفاهی) بوده است.
[13] در اصفهان به این جشن، آفریجگان میگفتند.جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی جشن های دی