
جشنهای بهمن
بهمنگان (جشن بهمنجه)[1]
طبق سنت جشنهای ماهیانه، همزمانی بهمن (وهومنه) روز با ماه بهمن که برابر دوم بهمن در گاهشماری قدیم و بیست و ششم دی در گاهشماری جدید میباشد را جشن بهمنگان نام نهادهاند.[2]
بهمن[3] در اوستا به صورت و هومنه به معنای اندیشه نیک میباشد؛ بخش نخست این واژه، «وُهُو» از و نگهو اوستایی گرفته شده و به معنی خوب و نیک بوده که در فارسی هخامنشی به صورت «وَهو» و همچنین در زبان سانسکریت به صورت «وَسُو» آمده است؛ وهُو در زبان پهلوی به لفظ وَه و در فارسی امروزی به لفظِ «به» بیان میشود. بخش دوم این واژه نیز «مَنَهَ» میباشد که برابر با واژه سانسکریت مَنَس (در پهلوی منیشن) بوده که امروزه در فارسی به صورت منش درآمده است.
و هومنه در فرهنگ اوستایی نام یکی از هفت امشاسپند میباشد؛ او نخستین زاده خدا بوده بنابراین دومین روز ماه به نام اوست و در طرف راست اهورامزدا در نقش مشاور مینشیند؛ او نمود خرد خدا است و در عالم مادی نگهبان چارپایان سودمند میباشد؛ بهمن اگرچه پاسدار حیوانات سودمند است اما با انسان نیز سروکار دارد چرا که و هومنه (اندیشه نیک) در هستی انسان و کار او همواره دخیل است.
بهمن (اندیشه نیک) چهل و سه سال تمام، یعنی از روز پیامبری زرتشت تا روز مرگش، همواره پیک میان اهورامزدا و پیامبر است و در گاتها نزدیک به ۱۳۰ بار بر زبان زرتشت جاری میشود. به سخن دیگر بهمن نماینده منش نیک اهورامزداست که با کمک زرتشت در جهان خاکی تبلیغ میشود. افزون بر این بهمن نگهبان همهی چارپایان سودمند بر روی زمین است. (پورداود، 1386: 75)
از آنجا که امشاسپند بهمن پاسدار چارپایان بوده است بنابراین در روز بهمن و البته در جشن بهمنگان سنت نَبُر[4] برقرار میشد؛ یعنی از کشتار و خوردن گوشت گاو گوسفند و…. در این روز امتناع میکردند هر چند به احتمال این آیین نیز در گذر زمان دستخوش دگرگونیهایی شده است چرا که بیرونی در التفهیم آورده به هنگام بهمنگان در خراسان میهمانی میدهند و بر دیگی که در آن از هر دانه خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت، تره و سبزی پدیدار است خوراک میپزند. جشن های بهمن
در این روز آشی به نام آش بهمنگان پخته میشد و از آن جهت که تهیه مواد آش و نیز پخت آن به صورت گروهی و دانگی (دُنگی) صورت میگرفت به آن آش دانگو[5] هم میگفتند. در این روز خوردن گیاه بهمن سپید[6] و شیر خالص نیز مرسوم بوده است.
بیرونی در آثارالباقیه درباره آداب این جشن آورده است که مردم این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانهها و جویها، روغن گرفتن، تهیه بخور و سوزاندنیها میگذرانند؛ او ریشه این مراسم را به جاماسب، وزیر گشتاسب نسبت میدهد؛ البته در این نوشتهی بیرونی جای تردید وجود دارد چرا که در متون، این ماه را بسیار سرد نامیدهاند و به احتمال در این ماه گیاهی بر زمین وجود نداشته است.
جشن سده[7]؛ دهم بهمن
همچنان که اشاره شد آتش در اوستا مقامی والا دارد؛ گوهر زندگی و تجلیگاه خداوند است که در یسنا، یشتها و خرده اوستا نیز از آن به بزرگی یاد شده است. جشنهای نوروز، مهرگان و… از جمله جشنهای آتش به حساب میآیند ولی جشن سده بسیار باشکوهتر و برتر از دیگر جشنهای آتش بوده است؛ این جشن را یادگاری از کشف آتش میدانند.[8] در بخش آتش به پیدایی آتش توسط هوشنگ … . پرداختیم. گروهی معتقدند که جشن سده در واقع سالروز جشن آتش میباشد.
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار
همچنان که در بخش آتش آمده سده نمیتواند یادگاری از هوشنگ باشد چه آنکه بیتهای بالا نیز از ابیات افزودنی شاهنامه به شمار میآیند.
سده واژهای فارسی است که در پهلوی[9] به صورت سَتْ (sat)، سَتَگ (satag)، سدَگ (sadaag)، یا سَد (sadh) بوده و در عربی هم به شکل سَذَق یا سَدَق نوشته و تلفظ میشود. در فارسی امروزی سَدَه به معنی سد(صد) سال در برابر قرن به کار میرود.
اما این که چرا این جشن را سده[10] نام نهادهاند روایات متفاوت است؛ علاوه بر سالگرد کشف آتش عده ای معتقدند چون سد روز از زمستان (در روزگاری که فصل زمستان از ماه آبان شروع میشد) سپری میشد ایرانیان دوران سخت و سرمای گزنده را تمام شده میدانستند بنابراین جشن سده به پا میکردند. از جمله افرادی که به جشن سده اشاره کردهاند میتوان به ابوریحان بیرونی و گردیزی اشاره کرد؛ هر چند گزارشهای آنها نیز متعلق به دوره خودشان بوده و به ریشهی این جشن اشارهای نداشتهاند.
ابوریحان درباره جشن سده آورده است که آن روزی است از بهمن ماه و آن دهم روز بود و اندر شبش که میان روز دهم است و روز یازدهم، آتشها زنند [افروزند] و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادی کنند و نیز گروهی از آن بگذرند به سوزانیدن جانوران. اما سبب نامش چنان است که از او [سده] تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و نیز گفتهاند که اندر این روز از فرزندان پدر نخستین صد تن تمام شدند.[11]
از دیگر ریشه های این جشن است که فریدون پس از غلبه بر ضحاک با ارمایل (ارماییل) برخورد کرد (او و برادرش آشپز ضحاک بودند هرچند او را وزیر ضحاک نیز دانسته اند) و او را مورد سرزنش قرار داد که چرا روزی دو نفر را به قتل رسانده است او هم جواب میدهد این مسئولیت را پذیرفته بود تا بتواند روزی یک نفر را نجات دهد (ارمایل به جای مغز نفر دوم که طعمه مارهای دوش ضحاک میشدند مغز گوسفندی را قرار میداد و یکی از آنها بدین طریق جان سالم به در میبرد)،
فریدون برای اثبات ادعای ارمایل دلیل خواست و ارمایل پیکی برای آنها (نجات یافتهها) فرستاد که هرکس بر بام خود آتش بیفروزد و هرکس از آنها آتش بر بام خود روشن کرد (سد آتش روشن شد) و از آنجا که شبهنگام بود، آتش از دور نمایان گشت و ادعای ارمایل ثابت شد؛ فریدون پس از اثبات بیگناهی ارمایل، او را بر تخت زرین نشاند و ولایت دماوند را به او سپرد. اینگونه بود که رسم آتش افروختن در این روز رایج شد.
از ویژگیهای جشن سده همیاری و تعاون میباشد که در این جشن با گردآوری هیزم، خار و خاشاک برای آتش افروختن و نیز تهیه آش دانگو انجام میگرفته است.
بیرونی[12] در برخی نوشتهها و عمادالدین زکریای قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات[13] در حد اشاره جشن سده را به زمان اردشیر بابکان نسبت میدهند (این احتمال وجود دارد که این جشن از زمان اردشیر بابکان رونق گرفته باشد)؛ هرچند قضاوتها و نوشتههای بزرگانی چون بیرونی، خلف تبریزی، گردیزی و…. خالی از اشکال و جانبداریهای خفیف نیست اما در شعر شاعرانی چون عنصری، منوچهری و…. با جانبداریها و تناقضهای فراوانی برخورد میکنیم؛ به عنوان مثال عنصری در زمانی که محمود غزنوی از سده استقبال کرده است با علاقه و شور چنین آورده که:
سده جشن ملوک نامدار است ز افریدون از جم یادگار است
محمود غزنوی در زمانی که این جشن با یکی از مراسم دینی مسلمانان منطبق شده بود به مذمت جشن سده پرداخت و آن را ناخوشایند خواند؛ پس از این اتفاق، عنصری درباره سده چنین سروده است:[14]
تو مرد دینی و این ،رسم رسم گبران است
روا نداری بر رسم گبرکان رفتن
جهانیان به رسوم تو تهنیت گویند
تو را به رسم کسان تهنیت نگویم من
نه آتش سده، بلکه آتش، آتش توست
که یک زبانه به تازی زند یکی به ختن
با آنکه افراد آزادهای چون مرداویج زیاری و… در پی زنده کردن هویت ایران و آیینه ای مربوط به آن بودند اما حاکمان متعصب تحمل بازسازی فرهنگ ایران را نداشتند چرا که در این بازسازی و مرمت فرهنگی منافع خود را در خطر میدیدند. در قرن چهارم بدیع الزمان همدانی[15]، سده و جشن آتش را شعار شرک و کفر اعلام میکند و میکوشد تا با این اظهار نظرها جلوی احساسات ملی ایرانیان را بگیرد.
بزرگترین و باشکوهترین جشن سده را مرداویج دیلمی، پسر زیار در اصفهان برپا کرد؛ او در پی شکوه و بزرگی دوباره ایران بود (مرداویج حتی در پی بازسازی ایوان مدائن بود و آتشکدهی بزرگی ساخت که امروزه چیزی از آن باقی نمانده است). برای برگزاری جشن سده، مرداویج دستور داد در دشت زنده رود (زایندهرود) هیزمهای فراوانی جمع کنند و همچنین بر همهی بلندیها، تپه ها و…. هیزم بگذارند تا جایی که دورتادور اصفهان را هیزم و بر روی آن نفت و قیر ریختند تا برای افروختن آماده باشد و بدین ترتیب یکی از مهمترین مراسم سده در اصفهان برگزار شد.[16]
ابن مسکویه[17] درباره جشن سده از جمله سدهای که مرداویج برگزار کرد آورده است در این روز خوراک و نوشاک در خوانهای عمومی برای همگان میگذاشتند و برای بچه ها به عنوان عیدی، بوق و شمشیرهای چوبی و صورتکهایی در بازار عرضه میکردند؛ با این کارها احساسات میهنی به اوج میرسید بنابراین حاکمان وقت وجود مرداویج را تحمل نکرده و او را به قتل رساندند.
امام محمد غزالی[18] درباره وضع بازار در جشن سده و نوروز آورده است که منکرات بازارها آن بود که بر خریده دروغ گویند و عیب کالاها پنهان کنند و در کالا غش کنند و چنگ و چغانه[19] و صورت حیوانات فروشند برای کودکان[20] در عید و شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز و بوق سفالین برای سده و آنچه برای سده و نوروز فروشند چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین در نَفْسِ خود حرام نیست اما برای اظهار شعار گبران حرام است.[21]
در متون مختلف از شهرهایی چون کرمان، یزد، خراسان و… که جشن سده بیشتر در آنها مرسوم بوده یاد شده است. زرتشتیان شریفآباد یزد یکی از کهنترین جشنها (پیش از زرتشت) به نام هیرُم بو[22] را هنوز زنده نگاه داشته و در آذرماه مراسم آن را برگزار میکنند. طبق گاهشماری قدیم در زمان برگزاری این جشن، صد روز به نوروز باقی مانده است (۲۵ آذر طبق گاهشماری قدیم)؛ به احتمال جشن سده همین جشن میباشد که در گذر زمان از این روز به دهم بهمن انتقال یافته است.
زرتشتیان یک روز پیش از برگزاری این مراسم به زیارتگاه پیر هِریشت میروند؛ مردان و بیشتر جوانان شریف آباد، هیزم فراوانی جمع آوری کرده و با الاغ به سمت هریشت میبرند و طبق مراسم خاصی پس از نمازگزاردن و… هیزم را در روز عید، آتش میزنند. روستانشینان خراسان در شبهای یازدهم تا سیزدهم بهمن ماه به مناسبت فرارسیدن جشن سده به شادی و رامش میپردازند و در حین اجرای مراسم آتشافروزی تصنیفی[23] میخوانند که از دوران کهن، سینه به سینه نقل ده و دربر دارنده زبانی گویا و مستدل است. (رضی، ۱۳۹۱: ۱۵۲)
اما مهمترین مراسم سده در کرمان به نام سده سوزی برگزار میشده به این صورت که در روزگاران نه چندان دور هیزم بر پشت الاغ میگذاشتند و در شش کیلومتری کرمان (بعد از ویرانههای محله قدیم زرتشتیان؛ معروف به محله گبری) در محله باغچه بداق آباد جمع آوری میکردند. جمع آوری هیزم در روز نهم بهمن انجام میگرفت و در روز دهم بهمن (زرتشتیان و مسلمانان در کنار پیروان دیگر آیینهای آسمانی) سده را میسوزاندند و اگر کسی نمیتوانست در مراسم جمعی شرکت کند بر بام خانه اش آتشی روشن میکرد؛ لازم به ذکر است که شهر کرمان معمولاً در این روز تعطیل بود.
سده، خرمن بزرگی از هیزم (عامه «کوه هیمه» اش نامند) به قطر ۱۲ تا ۱۴ و به بلندی ۵ تا ۶ متر در جلو باغچه بداق آباد[24] به صورت مخروط از پیش آماده شده است. نزدیک غروب دو موبد، لاله به دست با لباس سفید و زمزمهکنان به سده نزدیک و از سمت راست سه بار گرد آن میگردند، سپس این خرمن هیزم را با شعله لالهها (که روشنی آنها از آتشی است که بامداد از آتشکده آورده شده) از چهارسو آتش میزنند. (روح الامینی، ۱۳۷۶: ۱۳۸)
پس از اتمام مراسم، کشاورزان از خاکستر آتش سده مقداری به نشانه تبرک با خود میبردند و در زمینهایشان میپاشیدند و البته این کار به نشانه پایان یافتن سرمای زمستان نیز بوده و با پاشیدن خاکستر به زمین به صورت نمادین، گرما را به کشتزار خود میبردند[25]؛ مراسم سده معمولاً تا نیمههای شب به طول میانجامید.
صادق هدایت نیز درباره مراسم سده سوزی در کرمان آورده که سده سوزی[26] جشنی است که هنوز زرتشتیان کرمان به یادگار جمشید و عادات ایران باستان میگیرند و برای این کار موقوفاتی در کرمان اختصاص دادهاند.
پنجاه روز پیش از نوروز، خروارها بوته و هیزم در گبرمحله (باغچه بوداغ آباد) گرد میآورند و سپس به مراسم آتش زدن هیزم اشاره کرده و در ادامه میگوید هنگامی که آتش شعله میزند همه ی مهمانان با سرودهای شادمانی دور آتش گشته و با هم میخوانند :
صد به سده، سی به گله پنجاه به نوروز، ها بله
از برگزاری جشن سده در دوران معاصر هم گزارشهایی ارائه شده است؛ از سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۳۴ خورشیدی این جشن توسط مزدیسنان برگزار میشد. پس از آن سازمان فروهر، جشن سده و دیگر جشنها را با شکوهی کم نظیر برگزار میکرد؛ با آنکه جشن سده در کشورهایی چون افغانستان، چین و عراق (سلیمانیه) مرسوم بوده اما امروزه تنها در میان ارامنه جشنی نزدیک به جشن سده در سیزدهم فوریه برگزار میشود،
این جشن، هم جنبه ملی و هم جنبه مذهبی دارد و از لحاظ رسوم برگزاری شبیه چهارشنبه سوری بوده اما زمان آن همچنان که اشاره شد به سده نزدیکتر است. این جشن را نیز میتوان از مبادلات فرهنگی ایرانیان و ارامنه قلمداد کرد که برای شکرگزاری به درگاه ایزدبانوی آتش[27] (دیراندرس) برگزار میشود.
امروزه در کمتر جایی از ایران این جشن (سده) برگزار میشود و به نوعی سده و سده سوزی را باید تنها در اسناد، کتابها و کتابخانهها جستجو کرد. اکثر جشنهایی که با کشاورزی مرتبط بودهاند با مهاجرت روستاییان به شهرها و گرفتاری آنها در چرخ دندههای عصر جدید رو به زوال و فراموشی گام نهاده اند.
دیگر جشنهای ماه بهمن
مراسم پیر شالیار[28]؛ پنجم بهمن
این مراسم در هورامان کردستان و در کنار مرقد پیر شالیار برگزار میشود. این مراسم سه روز به طول انجامیده و در بامداد نخستین روز دامداران دامهای نذری خود را قربانی میکنند؛ مقداری از گوشتهای نذری را در تهیهی آشی به نام «هولوشینه تشی» یا آش جو به کار برده و باقی مانده بین اهالی محل تقسیم میشود. در روز دوم مردم ساعتی به رقصیدن دسته جمعی میپردازند اما مراسم اصلی در روز سوم برگزار میشود چنانکه مردم کارها را تعطیل کرده و وقتشان را در جشن و پایکوبی میگذرانند. این مراسم تا پاسی از شب در کنار مقبره پیر شالیار ادامه دارد؛ مردم این دیار این شب را شب نشست یا «شه و ونیشینی» (شب نشینی) نام نهادهاند.
جشن تیرن انداراج؛ بیست و چهارم بهمن
ارامنه ایرانی این جشن آتش افروزی را با تشریفات خاصی برپا میکنند (در کشور ارمنستان این جشن را تِرانتاز (دِرندِز) مینامند)؛ آنها در این جشن، کُپه های بوته را در حیاط کلیسا میچیدند و با شمع افروخته ای که مقام روحانی ارامنه از مهراب کلیسا میآورد آنها را آتش میزنند. در پایان جشن هر یک از افرادی که در جشن بوده اند شعله ای از آتش را به نشانه ی برکت به خانه میبرند.
و بالاخره مراسمی چون طوبی شباط[29] (شواط) در چهاردهم بهمن (جشن درختکاری[30] در آیین یهود)، جشن میانه زمستان در پانزدهم بهمن (یا جشن بهارکردی که به واقع یکی از گاهنبارهای زمستانی بوده که امروزه به دست فراموشی سپرده شده است؛ در هندوکش افغانستان، در لرستان، کردستان، کرمانشاه و…. بهار کردی (وهار کردی) در این روز بوده است): جشن بادروزی[31] در بیست و دوم بهمن (در بادروز از بهمنماه جشنی به نام بادروزی در بزرگداشت ایزد نگهبان باد[32] برگزار میشد؛
از رسوم رایج این جشن این بود که ریسمانی از نخ هفت رنگ را به باد میدادند) و جشن آفریجگان (آبریزان) در سیام بهمن (از مراسم دیگر این جشن رقص و پایکوبی میباشد) از جشنهای رایج این ماه به حساب میآیند.
جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن
جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن
پاورقی
[1] فرخی سیستانی:
فرخش باد وخداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه
[2] چون طبق گاهشماری امروزی، شش ماه سال سی و یک روزه بوده و در بهمن ماه همه آن ماه ها طی شدهاند بنابراین زمان برگزاری این جشن به شش روز جلوتر انتقال مییابد.
[3] از میان گلها، یاسمن سفید؛ از میان باشندهگان غیر انسانی، خروس و از پوشاک، ردای سفید ویژه بهمن میباشد. اَیشمَه (خشم)، آز (خطااندیشی) و اَکوُمَن (اندیشه بد) از دیوهای هستند که امشاسپند بهمن با آنها در ستیز است.
[4] با آنکه روزه گرفتن از آیین زرتشتیان نمیباشد اما در چهار روز از ماه: بهمن (دوم)، ماه (دوازدهم)، گوش (چهاردهم) و رام (بیست و یکم) پیروان این آیین سنت نبر (Nabor) به جای میآورند یعنی از کشتن و خوردن حیوانان حلال گوشت پرهیز میکنند.
[5] دانگو را نوعی غله نیز گفتهاند.
[6] در آن زمان با بهمن سرخ، بهمن سپید، بهمن زرد و میوهای شبیه هویج و همچنین با اضافه کردن شیر یک ضدعفونی کننده، بسیار قوی درست میکردند.
[7] در فراهان اراک و سنگسر سمنان چهار روزپیش و پس از سده را ((چار و چار)) نامیده و این روزها را سردترین روزهای زمستان می دانند. البته در برخی شهرها چون ایلام پنج روز مانده به سده، جشن برگزار می شد که نوسده میگفتند؛ نسده به نام های دیگری چون نوسره، سره جدید، برسره و بالاسره هم معروف بوده است.
[8] در برهان قاطع آمده است که همراهان هوشنگ در زمان کشف آتش سد نفر بودهاند.
[9] در الفبای پهلوی حرف (ص) وجود ندارد.
[10] مهرداد بهار واژه سده را از زبان فارسی کهن به معنای پیدایی و آشکار شدن خوانده و برگزرای مراسم سده را به چهلمین روز یلدا (چهلمین روز تولد مهر) نسبت میدهند.
[11] خلف تبریزی در برهان قاطع آورده است که کیومرث را سد فرزند از اناث و ذکور بود، چون به حد رشد و تمیز رسیدند در شب این روز جشن ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار برافروختند، بدان سبب آن را سده میگویند.
از برخی منابع هم نقل است زمانی که فرزندان مشی و مشیانه نخستین زوج (بشری به تعداد صد (سد) شدند این جشن را برپا کردند البته کیومرث نماد انسان است و به احتمال منظور خلف تبریزی این است که از زمانی که جمعیت انسانها به تعداد صد نفر رسیده است این جشن را برپا میکرده اند چنانچه امروزه هم در برخی مناطق مرسوم است که به ازای هر یک از اعضای خانواده در سفره هفت سین شمعی میافروزند.
[12] بیرونی در آثار الباقیه آورده است که دستهای هم گفتهاند در این روز جهنم از زمستان به دنیا بیرون میآید از این رو آتش می افروزند تا شر آن برطرف گردد؛ همچنان در التفهیم آورده است که پیش از سده روزی است که آن را بر سده گویند و نیز نوسده و به حقیقت ندانستم از او چیزی لازم به یادآوری است که جهنم در ادیان ایرانی سرزمینی سرد و گزنده به شمار میآمده و احترام و تقدس آتش را میتوان به این تفکر نیز نسبت داد.
[13] این کتاب زمان برگزاری جشن سده را پانزدهم بهمن گزارش کرده است. هاشم رضی نیز معتقد است به احتمال این جشن در آغاز در روز پنجم بهمن برگزار میشده که علت این جابه جایی اشکال در حساب روزهای سال یا پنجه میباشد.
[14] اینجاست که تفاوت شاعران آزاده از شاعران درباری و رسالت آنها را میتوان در شعر آنها جستجو کرد؛ این برداشت دوگانه از آتش سده یادآور حکایتی از عبید زاکانی نیز میباشد: سلطان محمود را در حالت گرسنگی خوراک بادنجان بورانی پیش آوردند خوشش آمد. گفت: ((بادنجان طعامی است خوش.)) ندیمی به تعریف از بادنجان پرداخت. سلطان چون سیر شد، گفت: ((بادنجان سخت مضر چیزی است.)) ندیم باز درباره مضرات بادنجان زیاده روی کرد. سلطان گفت: ((ای مردک تا این زمان به تعریف از آن میپرداختی.)) گفت: ((من دیم توام، نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید بگویم که تو را خوش آید، نه بادنجان را.))
[15] البته در آن دوران نیز از قشر روحانیون آگاه، مرد بزرگی چون مجدالاسلام کرمانی این آیین را ارجمند دانسته و در مباحث خود درباره آیینهای ایرانی دچار تعصب نشده است؛ ایشان درباره جشن سده قصیده ای سروده که دو بیت از آن را میآوریم:
شد موسم جشن سده ساقی بیا و میبده وز آب آتشسان رسان ما را به نار موقده
بر ما خدا از مکرمت فرموده آتش مرحمت کاین نار پرنور و صفا دارد هزاران فایده
[16] البته بیشتر آیینهای ایرانی تا زمان استیلای مغول بر ایران کمابیش برگزار میشد به گونه ای که مردم شهر بغداد نیز شاهد این جشنها بودهاند.
[17] ابن مسکویه (۳۲۶ – ۴۲۱ هجری قمری) او از اهالی ری بود و به فلسفه پزشکی کیمیاگری و شعر گرایش داشت.
[18] امام محمد غزالی ( ۴۵۰-۵۰۵ هجری قمری) فیلسوف و متکلم ایرانی که از اهالی توس بود؛ نقل است که در میان متفکران اسلامی هیچکس به اندازه او تألیف ندارد.
[19] نوعی آلات موسیقی شامل دو چوب باریک تراشیده تا انتهای یک طرف آنها به هم وصل بوده و در طرف دیگر زنگولههایی بسته میشد؛ چغانه را منسوب به مردم چغان (در فرارود) میدانند.
[20] پروفسور نیل پستمن (جامعه شناس و پژوهشگر مسائل ارتباط جمعی) کتابی به نام زوال دوران کودکی تألیف کرده که در آن به مسائل کودکان و وسایل ارتباط جمعی پرداخته است؛ ایشان معتقد است در هیچ یک از زبانهای اروپایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی کلمه یا واژهای که معرف انسان در دوران خردسالی معادل واژه کودک یا طفل باشد وجود ندارد چه آنکه واژه Kind” در زبان آلمانی و Child در زبان انگلیسی بیشتر معرف نسبت است (مثل کلمه فرزند در زبان فارسی)؛ ایشان همچنین آورده است که در عصر شفاهی (جامعه شناسان و علمای ارتباطات جهان را به لحاظ ارتباطی 1- شفاهی ۲- کتابت و 3- عصر به سه عصر رسانههای الکترونیک تقسیم کردهاند)
لزومی به تفاوت قائل شدن بین کودکان و بزرگسالان .نیست با این حال در جامعه ایرانی آن روزگار ما هم با واژه کودک روبرو میشویم (چیزی که در دیگر زبانها وجود ندارد) و هم با وسایلی برخورد میکنیم که مخصوص کودکان است (صورتک شمشیر و….) و این نشان از تمایز بین دوران کودکی و بزرگسالی نزد ایرانیان دارد هر چند در سنگ نگاره های ایرانی نیز با تصویری از کودکان برخورد نمیکنیم.
[21] هاشم رضی در تفسیر این گزارش میگوید از نوشته بر می آید که نخست تعصب حکم فرماست؛ فروش و ساخت اشیایی که یاد شده حرام نیست اما چون شعار گبران است، حرام میباشد دوم اینکه در سده ششم هجری جشن سده و نوروز بسیار مرسوم بوده است. سوم اینکه اشاره به عروسک بوق نشان میدهد که در این جشن ها، صورتک (ماسک) میزدند و با ساز و آواز و بوق به استقبال جشنها میرفتند.
[22]جشن هیرم بو جشنی غیر دینی است چنان که جشن سده نیز غیر دینی به حساب می آید و در هیچ نوشته کهن زرتشتی به آن اشاره نشده است؛ علت آنکه برخی پژوهشگران این آیین را به دین زرتشت نسبت می دهند از آن جهت است که در این مراسم احترام فراوانی به آتش گذاشته می شود. بنابراین جشن سده علاوه بر جشن شبه دینی، جشنی تاریخی و کیهانی نیز قلمداد میشود.
[23] ترجمه تصنیف آن ها به این صورت است:
آی سده، سده، سده سد به غله، پنجه به روز
یعنی صد (سد) روز تا برداشت غله و پنجاه روز تا عید نوروز وقت مانده است.
[24] امروزه این محله و باغ به خانه، مغازه و… تبدیل شده است.
[25] عشایر سیرجان و… سده سوزی چوپانی برگزار میکردند و هرکسی به جشن سده سوزی میآمد معمولاً با خود هیزمی به همراه میآورد.
[26] برخی پژوهشگران به اهمیت کشاورزیِ سده سوزی در کرمان اشاره ای گذرا داشتهاند؛ البته در این موقع از سال در تقویم کشاورزی اتفاق خاصی روی نمیدهد و نگارنده احتمال میدهد شاید در روزگاری دور مردم کرمان در این زمان محصول خاصی را کشت میکرده اند. در این روز به اصطلاح زمین دزدانه نفس میکشد.
[27] در افسانههای کهن ارمنی چنین آمده که خدایان آرامازد (اهورامزدا) و آستقیک (آستغیک) بر قله کوه پاقات جایگاهی داشتند و کمی پایین تر از قله کوه آتشی جاویدان و در کوهپایه نیز چشمهای بزرگ بوده است؛ پس آتش و آب، خواهر و برادر هستند. نزد ارامنه آتش دارای صفات زنانه و آب دارای صفات مردانه است. ارامنه حتی خاکستر را نیز مقدس میدانند.
[28] پیر شالیار فرزند جاماسب، یکی از رهبران و مغان آیین زرتشت بوده که در اورامان میزیسته است؛ وی مردی دانا و آگاه با طبعی روان بود. این مغ کتابی به نام معرفت پیر شالیار (مارفه تو پیر شالیار) به [زبان] کردی و لهجه اورامی به نظم درآورده است که نسخه این کتاب اکنون بسیار کمیاب میباشد. (میرفتاح، 1389: 118).
[29] شباط نام یکی از ماههای عبری میباشد.
[30] جشن درختکاری در میان دیگر اقوام ایرانی در ماه اسفند برگزار میشود.
[31] این جشن را با نامهای دیگری چون: کژین، بادبره، باذوره و… نیز آوردهاند.
[32] باد (وایو) پدیدآورنده زندگی در ابر باران زا و مرگ در طوفان، یکی از اسرارآمیزترین و شگفتترین خدایان هند و ایرانی به حساب میآید وایو (vayu) برگردونه ای که آن را صد یا هزار اسب تیزرو میکشند سوار است و سپیده از طریق او پدیدار میشود بنابراین وایو همانگونه که هینلز اشاره کرده دو چهره دارد یکی ایزدی که نگهبان هوای پاک و سودبخش نزدیک به مأوای اهورامزد است و دیگری که نماد هوای ناپاک و زیان بخش است. باد (وای) در زبان پهلوی به صورت وات و در اوستا به صورت واته میباشد که امروزه در میان کردها به صورت وا تلفظ میشود.
جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن جشن های بهمن