جشن

جشن | نگاهی به نقش شادی، نمادها و مناسک در فرهنگ‌های باستانی و امروزی

جشن چیست

جشن ، واژه ­ایی است که در اوستا به صورت یَسَنَ (یَسْنه)؛ (Yasana؛ پیوند آرییان با ایزدان خود نه همیشه بر پایه ترس از آن­ها، بلکه بر دوستی و مهر استقرار داشت. جامعه به یَزَشن (جشن، نیایش شادمانه) ایشان می پرداخت و هدیه و قربانی­هایی پیشکش می­کرد تا برای مبارزه با جلوه های بد آسمانی (ضد ایزدان) نیرو و آمادگی بیابد. گریه و زاری گناه شمرده می­شد، جامعه می بایست با خشنودی و شادی و در عرصه روشنایی به نیایش و ستایش ایزدان بپردازد. (شعبانی، 1382: 32)؛ یزته به معنای ایزد بوده و به احتمال  ریشه نام یزد نیز از همین واژه می­باشد.)

در زبان پهلوی، یَزَشنه (یزشن) و در سانسکریت به صورت یَنجه، در کل به معنای ستایش و نیایش، نوشته شده است و امروزه به معنی آیین­های شادمانی به کار می­رود. آنچه از جشن به ذهن خطور می­کند همانا شادی، پایکوبی، سرور و از این دست واژه ها می­باشد.

نزد بشر کهن، شادی پایگاه ارجمندی داشت.(دکتر میرزایی؛ جامعه شناس: «یکی از نمونه های زندگی جمعی، برگزاری جشن ها و آیین های گروهی است. گردهم آمدن هایی که به نیت نیایش، شکرگزاری و یا سرور و شادمانی شکل می گیرند.»)) در کتیبه­ها، اسناد و متون کهن می­توان قدیمی­ترین اشاره­های ساکنان فلات ایران را به رسوم ویژه جشن­ها یافت. در کتیبه­های دوران هخامنشی، آمده «اهورامزدا خدای بزرگی است که برای بشر شادی را آفریده». گفته می­شود حتی در مواقع درگذشت فردی، مردم و بستگان او گریه نمی­کردند، از این رو فلسفه شادی در ایران باستان محتوایی پربار دارد. (آخته، ۱۳۸۸: ۱۵)

آریایی­ها با ورود به فلات ایران، (درباره کوچ آریایی­ها دو فرضیه وجود دارد فرضیه اول آنکه آریایی­ها به سمت فلات ایران در سه گروه: مادها، پارس­ها و پارت­ها کوچ کردند؛ در این فرضیه بومیان ایران کسانی چون دراویدیهای بندر عباس و کرمان مردمان کوتاه قد با موهای صاف و پوستی به رنگ (قهوه ای روشن) و همچنین اقوام قفقازی و ایلامی­هایی که در غرب ایران بیشتر در (فصل زمستان) زندگی می­کردند به حساب می­آیند. در فرضیه دوم آریایی­ها، ساکنان ایران هستند که به سه بخش تقسیم می­شوند و داستان نمادین آن در شاهنامه تقسیم سرزمین­هایی که فریدون بر آن حکم می­راند بین فرزندانش می­باشد.

(توران و…. به تور، ایران به ایرج و روم و…. به سلم)؛ طبق این فرضیه هر کشوری که با «ایـ» آغاز میشود مثل: ایتالیا، ایرلند، ایراق (عراق) آریایی می­باشند.

نگارنده اما به هر دو فرضیه معتقد است که پس از همدیگر و در پی تغییرات آب و هوایی برای دسترسی به مراتع صورت گرفته است.) آداب و سنت­هایی که مختص خودشان بود را به همراه آوردند؛ مهاجران آریایی از یک طرف مانند سایر اقوام آن زمان به طبیعت و عناصر چهارگانه و همچنین ارتباط با خدایان بسیار حساس بودند و از طرفی موقعیت جغرافیایی و استراتژیک سرزمین ایران نیز در پیدایش و تکامل این آیین­ها بسیار اهمیت داشت تا جایی که گیرشمن (رومن گیرشمن، باستان شناس فرانسوی که روی آثار باستانی ایران مطالعات فراوانی انجام داده است؛ او به سال ۱۹۷۹ میلادی درگذشت.)

میگوید: «ایرانیان به علت استقرار میان دو جهان غرب و شرق و استعداد و فعالیت، تمدنی مختلط به وجود آوردند که پیشرفتهای آن موجب تحسین ملل دنیا گردید.»

جشن

از کهن­ ترین جشن­ها و پتلاچ­های (پتلاج یا پلاج: سرخپوستان آمریکایی، رسم جالبی برای انتخاب رئیس قبیله خود دارند؛ فردی که قرار است برای ریاست قبیله کاندید شود باید میهمانی بزرگی به پا کند و در این مهمانی با ارزش­ترین ثروت خود را به نمایش گذاشته و این با ارزشترین ثروت را میان مردم توزیع کند و کسی می­تواند برنده این رقابت شود که کالاهای با ارزش­تری به نمایش گذاشته و آن را میان مردم توزیع کند این رسم سرخپوستان آمریکایی، پتلاج نامیده می­شود.)  جامعه و قوم­های ابتدایی تا جشن­ها و جشنواره های امروزین شادمانی، سور، گردهمایی، غذادادن و نیز به فراموشی سپردن کارهای جدی و برنامه­های شغلی روزانه از ویژگی­ها و نقش­های بنیادین است. (روح الامینی، ۱۳۷۶: ۹)

انسان­ها در کنار تلاشهای روزمره درگیر قانون­ها (از زبان اوستا در اساطیر ایرانی دو خاندان سخن گفته شده است؛ پیشدایان و کیانیان پیشدادیان در اوستا به صورت پراداتا به معنی کسانی که قانون کهن را ایجاد کرده اند آمده است.) و ضابطه­های اجتماعی نیز هستند؛ قوانینی که در زندگی اجتماعی، محدودیت­ها و ممنوعیت­هایی در پی خواهد داشت، حال در کنار موارد یاد شده، روزهای جشن نیز قرار دارند تا انسان­ها ذره ای از محدودیت­ها را کنار بگذارند و گاه نیز نافرمانی از خود نشان دهند (البته این نافرمانی غیر از زمان جشن بسیار ناپسند بوده است).

اگرچه بنیان و ریشه جشن­ها در دو جامعه ممکن است یکسان باشند اما برگزاری این آیین­ها به عوامل فرهنگی، اجتماعی و…. هر جامعه ای بستگی دارد؛ با این حال از نظر جامعه­ شناسان و مردم­ شناسان جشن­ها در کل دارای ویژگی­های یکسانی هستند که به صورت اجمالی به آنها اشاره می­کنیم:

  1. جشن­ها با زیاده روی در خوردن، آشامیدن، شادمانی و… همراه است؛ در روزهای جشن مصرف مواد غذایی بیشتر می­شود. در برخی جوامع از گوشت حیوانی که برایشان مقدس و تابو است در روزهای جشن استفاده می­کنند. البته بعضی جوامع هم از خوردن برخی غذاها در روزهای جشن صرف­نظر می­کنند. در این میان استثناهایی نیز وجود دارد چرا که در بین کاتولیک­ها در روزهایی به نام روزهای (پرهیز از چهارشنبه پیش از عید رستاخیز مسیح تا جمعه) خندیدن، رقصیدن و…. قدغن است.
  2. جشن­ها با قربانی کردن همراه است. این قربانی کردن از قبیله­ های اولیه (قربانی­ها در قبایل اولیه انسان بوده ­اند و به تعبیر مردم شناس انگلیسی، اِوانس پریچارد این نوع آدم خواری نه برای تأمین غذا بلکه از رسوم دینی به نافرمانی به صورت حساب می­آمده است) تا به امروز جزیی از ویژگی جشن­ها به حساب می­آید.
  3. مسخره کردن حکومت­ها و تظاهر به سرپیچی و نافرمانی به نمادین از دیگر ویژگی جشن­ها به حساب می­آید. در روم رسم بود که خرده فروشان چند روز حکومت کنند؛ در اروپای سده های میانی جشنی به نام جشن دیوانگان وجود داشت. برده­گان در یونان باستان برای چند روز فرمانروایی می­کردند. در ایران نیز انتخاب پادشاهی مسخره در جشن­های نوروزی و روزهای پنجه رایج بوده است؛ (در پنج روز پنجه انجام هر کاری به غیر از شادی و جشن حرام بوده است و از زمان هخامنشیان کسی را از طبقه فرودست انتخاب می­کردند (میر نوروزی) تا برای این پنج روز فرمانروایی کند.) همچنین در میان آیین­های ایرانی می­توان به رسم مردگیران (مژده­گیران) که در پنج روز پایان سال انجام می­شد اشاره کرد که در این جشن زنان بر مردان تسلط داشتند هر دستوری را به مرد می­دادند مرد بی چون و چرا انجام می­داد).(در ینجا به طور کلی ویژگی جشن ها آورده شده است که در طول کتاب با جزئیات بیشتری به همه­ی آنها خواهیم پرداخت. به نظر نگارنده ویژگی سوم حاصل مبحث سایه (شادو) و نیز زندگی زیست نشده در روش روانکاوی یونگ می باشد که به امید یزدان در مقاله ای مورد بررسی قرار خواهد گرفت.)

علاوه بر ویژگی جشن­ها نوع جشن­ها را نیز می­توان در چند طبقه دسته بندی کرد؛ روانشاد محمود روح الامینی جشن­ها را در پنج دسته طبقه بندی کرده که عبارتند از:

  1. جشن­ها و آیین­های باستانی اسطوره­ای و فصلی: جشن­هایی که با اسطوره­ها و افسانه­ هایی همراه است این جشن­ها البته در آغاز برای یادآوری فصل­ها و تنظیم برنامه کشاورزی بوده است که در گذر زمان، آداب و رسوم دیگری به آن افزوده شده است. از این دسته جشن­ها می­توان به نوروز، (نوروز از آنجا که بر پایه های اسطوره ای واقع شده و در این آیین بر سر سفره هفت سین کتاب هایی مقدس می­گذارند، چون مراسمی مثل ازدواج و … در این زمان خوش یمن است و همچنین مراسم آن در اعتدال بهاری برگزار می­شود و با توجه به عواملی دیگر(رسمی بودن آیین نوروز برای برخی دولت ها) یک آیین باستانی، دینی، فصلی، ملی و خانوادگی به حساب می­آید.) تیرگان، مهرگان، یلدا و… اشاره کرد.
  2. جشن­ها و آیین­های مذهبی: شامل جشن­هایی در بزرگداشت رویدادها، تولد و مرگ پیشوایان دینی و… می­باشد از این دسته جشن­ها می­توان به تولد و مرگ (در زبان فارسی برخلاف زبان­های انگلیسی فرانسوی و عربی (در این زبان­ها برای شادی همان واژه را به کار میبرند که برای مرگ)؛ واژه جشن برای آیین­های شاد به کار می­رود. در ایران اما پنجشنبه آخر سال (به تعبیری جمعه آخر سال) وجود دارد که مردم به صورت گروهی به قبرستان می­روند و به آن عید مردگان می­گویند. جشن­های کهن ایران معمولاً با شادمانی همراه هستند چرا که در آیین زرتشتی گریستن بر مردگان ناشایست می­باشد مگر در سوگ سیاوش که تا قرن چهارم هجری در بخارا برگزار می­شد. در بند ۳۵ از فصل دوم بندهش هم به کراهت گریه و تقدس شادی اشاره شده است؛ چنانکه فردوسی نیز می فرماید:

همیشه خردمند امیدوار  نجوید [نبیند] به جز شادی از روزگار.)اشوزرتشت (اشو به معنای مقدس و روحانی بوده و معادل کلمه­ی حضرت می باشد. زرتشت نیز به معنای شترزرد است و برخی آن را دارنده شتر زرد خوانده اند.) (در آیین زرتشتی)، عید فصح (در آیین یهود)، به چلیپا (صلیب) کشیدن حضرت عیسی(ع) در آیین مسیحیت، تولد پیامبر اسلام ….. اشاره کرد.

  1. جشن­ها و آیین­های ملی میهنی، حکومتی: مردمان هر جامعه ای تحول و رویدادهای بزرگ سیاسی، اجتماعی خود را جشن می­گیرند. از این دسته جشن­ها می­توان به روز ۲۲ بهمن یا روز ملی شدن صنعت نفت در ایران اشاره کرد.
  2. جشن­ها و آیین­های منطقه­ای جشن­هایی که به مناسبت­هایی چون درو، برداشت خرمن، تقسیم آب و… در منطقه­ای خاص برگزار می­شود که مختص همان منطقه بوده و در جای دیگری مرسوم نیست.
  3. جشن­ها و آیین­های خانوادگی: هر خانواده و خاندان نیز به مناسبت­هایی چون تولد (از یونانیان نقل است که همه ایرانیان در روزگار هخامنشیان، روز تولد خود را جشن می­گرفته اند.)، مرگ، ازدواج و…. یکی از اعضا آیین­هایی را برگزار می­کنند. آیین­های گذر نامی است که وان ژنپ (وان ژاپ مردم شناس فرانسوی؛ تولد را جزو مراسم الحاقی، بلوغ و ازدواج را جرو مراسم انتقال (زیرا فرد با ازدواج، از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر منتقل شده و وظایف و تکالیفش متفاوت می­شود.) به جشن­های خانوادگی داده است.

مراسم برگزاری این جشن­ها در میان اقوام مختلف، متفاوت می­باشد هر چند که در سال­های اخیر رسانه­ های تصویری خرده فرهنگ­ها را به سمت انحلال برده­اند.

در پایان این بخش باید یادآور شد چون جشن­ها و آیین­های اسلامی بر پایه گاهشماری قمری بوده و آیین­های باستانی ایران بر اساس گاهشماری خورشیدی می­باشد، تفاوتی یازده روزه در گردش سال بین این دو گاهشماری سبب می­شود گاهی این آیین­ها با هم تداخل زمانی داشته باشند.زیباترین و کهن­ترین جشن «سده­ای» که می­شناسیم، جشن «سده» مرداویج زیاری در سال ۳۲۳ هجری است که در شهر اصفهان برپا شده است این جشن به خاطر تقارنش با تولد پیامبر اسلام (ص) به جشن میلاد نیز شهرت یافته است .

بر برگزاری این جشن به دستور مرداویج که سخت در بند بیدار کردن سنت­های گذشته ایرانیان بود، در دو کرانه زاینده رود و در میدانی از دامنه تا فرازکوه، پشته­های بزرگی از هیزم و خار و درمنه و گز آوردند و نفت­اندازان و بازیگران چیره دست شمع­های بزرگی برپا داشته و قبه­ها کوشک­های بزرگی از تنه درخت و به کمک بسته­های آهنین فراهم آوردند که درونشان انباشته از خار و نی بود و همه این تدارک­ها را در ساعتی معین به آتش کشیدند. (رجبی، ۱۳۷۵: ۲۵۹)

حال  لازم میدانم  به عناصر چهارگانه و از جمله آب و آتش که نزد ایرانیان از جایگاه و قداست ویژه ای برخوردار بوده­اند نظری بیندازیم. تقسیم بندی ایزدان، معمولاً با عناصر چهارگانه ارتباط داشته است و از هر یک از عناصر، ایزد یا ایزدانی نگهبانی و پاسداری می­کردند؛ عناصر چهار  گانه از یک طرف و اساطیری چون: میترا، آناهیتا (آنه­ هیتا) و… در شکل­ گیری جشن­ها و آیین­های ایرانی نقش به سزایی داشته اند.

فلاسفه نیز بارها به عناصر چهارگانه و اهمیت آن اشاره کرده اند؛ فیلسوفان ملطی (کسانی که در شهر ملطیه می­زیستند و به فیلسوفان طبیعی نیز معروف بودند) اولین کسانی بودند که به دنبال یافتن توضیحات طبیعی به جای توضیحات فراطبیعی برای جهان و امور آن به جستجو و پرسش پرداختند. طالس (معروف به پدر فلسفه غرب) نخستین کسی بود که پرسید: «جوهره وجودی جهان از چیست؟»، پس در جواب سؤالش گفت که آب، جوهره اصلی هر چیزی در طبیعت است چرا که هر چیزی در طبیعت دارای رطوبت (نم) است.

آناکسیمنس (سومین و آخرین فیلسوف مکتب ملطى) اما اعتقاد داشت جوهری که به هر چیزی انسجام می­دهد هوا است؛ او در نقد طالس میگفت که آب هم در واقع از هوای فشرده ایجاد می­شود، او استدلال میکرد که خاک، آب فشرده و آتش نیز هوای رقیق است و بدین ترتیب بود که آناکسیمنس اصل و بنیان خاک، آب و آتش را هوا می­دانست. هراکلیتوس (فیلسوف پیشا سقراطی) برخلاف طالس و آناکسیمنس اِدِعا میکرد که آتش جوهره ی همه چیز است و به هر چیزی انسجام می­بخشد؛ از نظر او آتش، لوگوسِ (عقل، ساختار یا نظم) جهانگیر خداوند است.

با این حال امپدوکلس، ترکیب چهار عنصر را سازنده همه چیز در جهان می­دانست و معتقد بود زمانی که چیزی از بین برود مثلاً کسی بمیرد، این چهار عنصر از هم جدا می­شوند. نکته جالب این جاست که در فرهنگ ایرانیان آنچه همه­ی چهار عنصر را داراست، نان می­باشد چه آنکه این ماده غذایی را همواره محترم به شمار می­آورده اند.

آب، آتش، باد و خاک از عناصر مقدس به شمار می­آیند. (اطبای قدیم نیز تن آدمی را متشکل از چهار عنصر: بلغم؛، صفرا، سودا و خون دانسته اند؛ بیماری حاصل بر هم خوردن نظم این چهار عنصر است.) اهمیت عناصر چهارگانه، چنان زیاد است که گاستون باشلار (ریاضی­دان، فیزیک­دان، شاعر، فیلسوف و معرفت­شناس فرانسوی.) (Gaston Bachelar)

در جستجوی مضامین اصلی ادبیات و بررسی پیوند آن با ناخودآگاه جمعی از آنها سود می­برد. او معتقد است آثار اصیل ادبی تنها از خیالی که تاروپودش حداقل از یک عقده روانی (مربوط به عناصر چهارگانه) رنج می­برد، پدید می­آید؛ بدون شک روحیات کسانی که در هر کدام از عناصر سیر می­کنند یکسان نخواهد بود. این اهمیت را در اشعار فردوسی بیشتر خواهیم دید که قرن­ها پیشتر از باشلار و دیگران آن را با زبان شعر عرضه کرده است:

 

از آغاز باید که دانی درست

که یزدان ز ناچیز چیز آفرید

سرمایه گوهران این چهار

یکی آتش بر شده تابناک

نخستین که آتش به جنبش دمید.

وزان پس ز آرام سردی نمود

چو این چار گوهر به جای آمدند.

سرمایه­ی گوهران از نخست

بدان تا توانی آرد پدید

برآورده بی رنج و بی­روزگار

میان آب و باد از بر تیره خاک

ز گرمیش پس خشکی آمد پدید

ز سردی همان باز تری فزود

ز بهر سپنجی سرای آمدند

برچسب ها :
نویسنده
مقالات مرتبط

معبد لائودیسه ، پرستشگاهی گم شده

معبد لائودیسه، پرستشگاهی گم شده آغاز ماجرا: کتیبه‌ای که از دل خاک…

بقعه شیخ صفی، قلب یک شهر

  مجموعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی یکی از ارزشمندترین یادمان‌های تاریخی ایران و…

تخت سلیمان، در پیوند تاریخ و افسانه

تخت سلیمان، یکی از برجسته‌ترین محوطه‌های باستانی ایران، در دل دشت‌های سبز…

دیدگاهتان را بنویسید