صعود منوچهر مهران به قله دماوند

صعود منوچهر مهران به قله دماوند سال 1323 | روایت فتح، اراده و افتخار ایرانی

 

صعود منوچهر مهران، سال ۱۳۱۹: منوچهر مهران  بزرگ مرد ورزش کشور در تابستان طی یک برنامه ی ۹ روزه از طریق اوین و تجریش به قلـه ی دماوند صعود کرد.

صعود منوچهر مهران به قله دماوند سال 1323

مدیر باشگاه و نشریه ی ورزشی نیرو و راستی منوچهر مهران در سال ۱۳۲۳ به قله ی دماوند، از کتاب کوه ها و غارهای ایران، تألیف احمد معرفت چاپ شهریور ماه سال ۱۳۵۲

کاروان افسانه‌ای دماوند | بزرگ‌ترین صعود گروهی در تاریخ کوهنوردی ایران

بنا به خواهش عده ای از رفقا مصمم شدم برای سومین بار عده ای را به قله دماوند رهبری کنم لذا با انتشار یکی دو آگهی در این مجله روز حرکت و شرایط را به اطلاع کوه نوردان تهران رساندم.

همین دو آگهی کافی شد که سیل عاشقان کوه نوردی تهران را برای ثبت نام به سوی باشگاه ورزشی پیکار که محل نام نویسی بود روان سازد. عده داوطلب به قدری زیاد شد که هیچ تصور آن نمی رفت مجبور شدم پنجاه نفر را که صلاحیت بیشتری داشتند در این کاروان شرکت دهم. این رقم نیز برای صعود به قله دماوند بی سابقه بود و تا به حال هیچ کاروانی بیش از بیست نفر تجاوز نکرده است.( این رکورد مربوط به سال 1323 هست و الان گروه های به مراتب بزرگتری همه ساله به قله دماوند صعود میکنند.)

پس از کنفرانسی که در شب سه شنبه دهم مرداد ماه برای عموم داوطلبان راجع به دماوند و کوه نوردی و لوازم مربوط به آن داده شد صبح پنجشنبه ۱۲ مرداد ماه ساعت شش صبح تاریخ حرکت کاروان معین گردید.

حرکت: ساعت پنج و نیم صبح که وارد باشگاه پیکار که محل اجتماع کاروان بود شدم. بیشتر کوه نوردان حاضر بودند و پس از چند دقیقه بقیه نیز رسیدند. آقای صدری رئیس اداره تربیت بدنی و آقای دکتر فرهمندی رئیس اداره کل نگارش وزارت فرهنگ برای تشویق این عده جوان در آن صبح زود به باشگاه آمده بودند.

سر ساعت اتوبوس حاضر و اثاثیه در آن گذارده شد. در ساعت حرکت آقای صدری رئیس اداره تربیت بدنی بیانات سودمند و موثری راجع به تشویق جوانان به ورزش کوه نوردی و محاسن آن بیان نمودند و عکسهایی از کاروان گرفته شد و در سر ساعت ۶ صبح طبق برنامه کاروان عزیمت نمود.

تجمع کوهنوردان جوان در باشگاه پیکار تهران برای آغاز صعود به قله دماوند در سال ۱۳۲۳
صعود منوچهر مهران به قله دماوند

 چگونه این مسافرت انجام شد:

به محض خروج اتوبوس از دروازه مازندران آهنگ مطبوع آکوردئون مرتضی بنائی (برادر فقید آقای حسین بنائی – مؤلف) که از مربیان ورزش بسیار خوب و با ذوق است و با عشق وافری از مشهد به قصد صعود به قله دماوند به تهران آمده است همه را محظوظ نمود. ساعت ۵ و ۱۰ کاروان به آب علی رسید و شروع به گردش نمودیم.

خیلی باعث تاثر شد که مجسمه هایی که به زیبایی تمام ساخته و نصب کرده اند اغلب شکسته و خراب هستند کسی در صدد تعمیر و نگاه داری این آثار زیبا که میلیون ها پول مردم این کشور صرف آن شده نیست پس از گردش مختصری چون هوا گرم می شد عزیمت نمودیم پس از طی پیچ های متعدد که تمام سربالایی است به گردنه امام زاده هاشم که در ارتفاع ۲۷۴۰ متر واقع است رسیدیم از این منطقه به خوبی قصبه ی دماوند و باغ های با طراوت آن پیدا است.

قریه ی پلور:

ساعت ۱۲ به پلور رسیدیم از پلور قله ی دماوند به خوبی دیده می شود و عظمت بزرگ ترین کوه ایران پشت هر کوه نوردی را به لرزه در می آورد، پس صرف ناهار عزیمت رینه نمودیم تمام راه سربالایی و کوه های مخوف بود. در هفت سال قبل که این جاده را آمده بودم فقط مال رو بود و اتومبیل از آن عبور نمی کرد ولی حال به راحتی اتوبوس و کامیون در آن حرکت می کند ولی متاسفانه در این دو سه سال توجهی از راه   نمی شود.

آب گرم:

ساعت ۴ بعد از ظهر به رینه رسیدیم ولی توقف نکرده مستقیما به آب گرم رفتیم آب گرم قریه ی کوچک و کثیفی است که چشمه ی آب گرمی در آن جاری است و عده زیادی از اهالی تهران در آن چادر زده اند و بیشتر اشخاص مبتلا به روماتیسم و سیاتیک از این آب معدنی استفاده می کنند.

شب را در آب گرم خوابیده و فردا را به مرتب کردن لوازم کوه نوردی خود پرداختیم ضمنا ۱۶ نفر از رفقا که به سرپرستی آقای شکوهی از دماوند پیاده آمده بودند به ما ملحق شدند و همچنین آقای زینتی که از ورزشکاران خوب و دونده دوی «ماراتن» است از تهران تا آب گرم پیاده آمده بود و به ما رسید.

چادرهای کوهنوردی در آب‌گرم دماوند با چشمه‌ی بخار و کوه در پس‌زمینه
صعود منوچهر مهران به قله دماوند

عزیمت به قله:

برای عزیمت به قله اشیاء زیادی را در آب گرم گذارده و ده رأس قاطر برای حمل لوازم کرایه بار نمودیم ضمنا یک نفر را «بلد میر کوه» به نام شعبان از آب گرم و دو نفر به نام حسن و علی از رینه استخدام نمودیم، ساعت دو بعد از نیمه شب روز شنبه با نظم کاروان بزرگ ما عزیمت قله نمود در جلوی کاروان راهنماها و پشت سر آن ها آقای شکوهی، رئیس اعضای کاروان در حرکت بودند در آخر کاروان آقا مرتضی بنائی رفوئیان و من حرکت می کردیم.

هوا صاف و مهتاب درخشان و صدای آواز و تفریح یک عده جوان باعزم و پاکدل و توانا که برای فتح قله دماوند مصمم بودند منظره بس دیدنی و زیبایی ایجاد نموده بود.

در علف چین:

ساعت ۹ به علف چین رسیدیم و در کنار چشمه آبی نشسته استراحت کردیم. صدای سه تار آقای فاریابی مسن ترین عضو کاروان که از موسیقی دان های مشهور تهران هستند خستگی همه را برطرف نموده و مجلس رقص پرحرارتی را تشکیل داده بود. چند نفر از جوانان دهاتی داخل جرگه کوه نوردان شده و با رقص محلی خود همه را محظوظ ساختند.

 سیاه چادرها:

پس از قدری استراحت سوت حرکت نواخته شد و کاروان با نظم معمولی خود به حرکت آمد راه به کلی سربالایی و سخت شده بود در نزدیک چادرها پیش رو کاروان خبر داد که چند نفر از کوه نوردان در حال فرود آمدن هستند پس از چند دقیقه دسته پنج نفری مرکب از آقای مهندس نخعی – مهندس نور – مراد بهارمست – میرهادی – حمزوی که از قله مراجعت مینمودند به ما رسیدند پس از آن که کاروان به افتخار این قهرمانان هورا کشیدند و چند عکس گرفته شد.

آن دسته سرازیر و کاروان سربالایی عزیمت نمود ساعت ده و پنج دقیقه به چادرها رسیدیم در این محل جوی آبی که در اثر از ذوب برف قله حاصل می شود جاری است و از گوسفندانی که برای تعلیف به کوه دماوند می روند در این محل آب خورده استراحت می کنند و در اینجا دو ساعت استراحت داده شد.

بارگاه دماوند

پس از صرف ناهار عزیمت بارگاه نمودیم و از از این جا راه فوق العاده دشوار می شود. کاروان خیلی آهسته حرکت می کند. هر نیم ساعت حرکت ده دقیقه استراحت داده می شود. خستگی نشاط و هیجان کوه نوردان را کم کرده صدای شادی کاروان به گوش نمی رسد، در نزدیکی های بارگاه یک دسته از افسران انگلیسی فرود می آمدند، دیدن این کاروان بزرگ و مجهز که مثل مار در پیچ و خم کوه در حرکت بود موجب تعجب آن ها شده بود پس از مذاکره معلوم شد این دسته دیروز به قله عزیمت کرده و فقط ۲ نفر از آن ها موفق شده اند.

ساعت پنج و نیم بعد از ظهر به بارگاه رسیدیم. هوا فوق العاده سرد بود و لباس پشمی زمستانی که در تن داشتیم کافی نبود مجبور شدیم پتو به خود بپیچیم. فورا عده کاروان به دسته های چند نفری تقسیم شده و شروع به کندن و مسطح نمودن زمین و سنگ چین کردن اطراف آن برای محفوظ ماندن از باد و سرمای شب شدیم. قبل از خواب دستور لازم به عموم داده شد و ساعت حرکت دو بعد از نیمه شب اعلام شد و چند نفر از رفقا که توانایی جسمی آن ها اجازه نمی داد به ارتفاع بیشتری صعود نمایند قرار شد در بارگاه تا مراجعت کاروان از قله استراحت نمایند.

 در مرتفع ترین قله ی ایران:

ساعت ۲ بعد از نیمه شب سوت بیدارباش زده شد و در ظرف نیم ساعت همه مهیا شده و چهل نفر از کوه نوردان کاروان در زیر اشعه ی نقره فام ماه با ملایمت تمام به حرکت درآمدند هوا خیلى مساعد بود باد آهسته ولی فوق العاده سردی می وزید کوه نوردان به خوبی به اهمیت کار امروز خود پی برده و در سکون مطلق با توانایی تمام، قدم بر می داشتند. هر چه به قله نزدیک تر   می شدیم بر تعداد استراحت افزوده می شد بعضی از رفقا نیز احتیاج به کمک پیدا کرده بودند.

تلقین روحی در آن ها زیاد موثر بود بعضی از اعضا کاروان مخصوصا آقایان مهندس صنیعی پور و شکوهی و زینتی خیلی به سایرین کمک می کردند. از نزدیک آبشار یخی رد شدیم به دود کوه نزدیک می شدیم بعضی زمزمه برگشتن داشتند در نتیجه متصاعد شدن بخار گوگرد تنفس هر آن مشکل تر  شده بود  بوی گوگرد همه را اذیت می کرد رنگ همه سفید شده بود و به عده ای حالت تهوع دست داده بود.

ولی چاره چیست برای کسب افتخار این چند متر دیگر را نیز به هر طریقی هست باید رفت آب لیمو   فوق العاده در تسکین حال کوه نوردان مفید بود آقای حسن معرفت (مدیر کانون معرفت) که جزو کاروان بود چند قطره از آب لیموی او، در کوه نوردان کار آب حیات می کرد.

به قله نزدیک شدیم، پیشرو ستون کاروان به قله یا مرتفع ترین نقطه ایران رسید بقیه نیز به تدریج به قله رسیدند باد شدیدی می وزید روی پا ایستادن دشوار بلکه محال بود چهل نفر به ترتیب (۱- عبداله صنیعی پور 2- ابوالفتح افشار 3- مرتضی بنائی ۴- علی شکوهی 5- حسن معرفت ۶- کاظم گیلان پور 7- حسین رفوئیان 8- آرسن سرکیسیان 9- حبیب قشقایی ۱۰ – سید مصطفی زینتی 11- گردافکن

12- مرحمت اله پیرعلی 13- محمد نیاورانی ۱۴- عیسی گوهرجو ۱۵- یروان گولوستیان ۱۶- فرهنگ مهتدی ۱۷- علی اکبر حکمی زاده 18- صفدر شهروزی ۱۹- جمال کاظمی 20- حسین مقدم ۲۱- رضی عرب آذری ۲۲- محسن شادزاد 23- جواد معیری ۲۴- باقر فارابی 25- اصغر دیانی 26- محمد ناظمی   27- فضل اله سخایی ۲۸- ابوالفضل منفرد محصل ۲۹- عباس مژده پخش 30- حبیب اله بیژن 31-  هوشنگ شهابی ۳۲- غلامعلی ماشاءاله خانی 33-مرتضی فریدونیان ۳۴- سیاوش امیر

35- عباس گل نراقی ۳۶- جعفر شیدیان ۳۷- نادر وکیلی 38- رضا مفرح 39- ناصر موقر ۴۰- مهدی استامبولی چی) به قله رسیده بودند نام خود را در دفتر ثبت نمودند علامت باشگاه که با زیبایی تمام در تهران ساخته و حمل شده بود در مرتفع ترین قله نصب شد و دفتر ثبت در جعبه آهنی محفوظ و در محل مناسب گذارده شد.

متاسفانه مه دامنه قله را گرفته بود و مسافت زیادی از فراز قله دیده نمی شد. پس از دو ساعت و نیم توقف در قله سوت مراجعت زده شد و اجازه داده شد که هرکسی به هر نوعی که می خواهد تا بارگاه نزول نماید از بارگاه تا قله در مدت ۵ ساعت و نیم پیموده شده بود و از قله تا بارگاه نخستین نفر که آقای مرتضی بنایی بود در مدت ۵۰ دقیقه پایین آمده به تدریج بقیه رفقا نیز رسیدند و همه از این موقعیت بزرگ دلخوش و شاد بودند زیرا برای نخستین بار در تاریخ کوه نوردی ایران بزرگترین رکورد را به یادگار گذاردند.

 مراجعت:

پس از صرف ناهار اسباب ها را جمع آوری کرده به سمت رینه مراجعت نمودیم هر چند نفر از اعضاء کاروان مشغول صحبت از قله و شرح مشاهدات خود بودند آقای عباس مژده بخش که در پهلوی من حرکت می کرد به قدری از موفقیت خود شاد بود که سر از پا نمی شناخت و به قدری بر نیروی ش افزوده شده بود که میل داشت مجددا به قله مراجعت نماید.

در میان مه:

هوا تاریک می شد و ابر ضخیمی دره ی رینه و روی رودخانه هراز را گرفته بود و به تدریج ما به همه نزدیک می شدیم ساعت ۸ عصر پیشرو کاروان وارد شد دو سه متر جلو خود را بیشتر  نمی دیدیم راه خیلی سخت و سرازیری دشواری بود.

گم شدن پنج تن از اعضا:

عده دسته دسته شده و بین دسته ها فاصله پیدا شده بود. رفقا خیلی خسته و فرسوده شده بودند راه مشکل و هر آن احتمال پرت شدن می رفت. نور چراغ دستی بیش از یکی دو متر را روشن نمی کرد با هزاران مرارت ساعت ۱۱ شب به قریه ی رینه رسیدیم و در اتاق حسن راهنما به استراحت پرداختیم پس از بازرسی رفقا معلوم شد که پنج تن از کوه نوردان که عقب بوده اند هنوز نرسیده اند.

این قسمت خیلی ما را پریشان کرد آقای شکوهی در دل شب به جستجو پرداخته و چند کیلومتر به عقب برگشت ولی موفق به یافتن نشده و تا صبح از رفقا خبری نبود. مصمم شدیم تمام کاروان مراجعت نموده به جستجوی رفقا بپردازیم خوشبختانه ساعت شش صبح عده ی گم شده که به سرپرستی آقای فرهنگ مهتدی قهرمان تنیس و پینگ و پنگ کشور بود نمایان شدند معلوم شد این دسته به واسطه ی مه راه  گم کرده و مجبور شده اند شب را در کوه بخوابند.

مراجعت به آب گرم:

کاروان به آب گرم مراجعت و روز دوشنبه را به استراحت و استحمام پرداختیم.

در اسک:

صبح سه شنبه برای دیدن اسک و استفاده از آب معدنی آن که در هفت کیلومتری آب گرم واقع است و ییلاق بسیار خوبی است عزیمت نمودیم.

اسک در کنار هراز در دره ی بسیار عمیقی واقع شده و کوه های صاف دیوار مانندی به ارتفاع دویست متر آن را احاطه نموده پس از این که  به اسک رسیدیم مشاهده شد که عده زیادی از اهل ده به نقطه ئی از سنگلاخ غیر قابل عبور متوجه و شیئی را نشان می دهند و خیلی نگران هستند پس از تحقیق معلوم شد یک نفر نابلد به خیال کوتاه کردن راه از جاده خارج و از طریق پرت گاه فرود آمده و در نتیجه نه راه آمدن و نه راه برگشتن دارد.

پس از این که با دوربین دقت کردم معلوم شد که محصل منفرد یکی از جوان ترین کوه نوردان کاروان است. این پیش آمد موجب وحشت عموم شد. فورا عده ای از دلیران کاروان که در تمام کارهای دشوار و خطرناک پیش قدم بودند و بیشتر سنگینی زحمت این مسافرت بر دوش آن ها بود مرکب از آقایان (گردافکن پیرعلی – وکیلی – گوهرجو – معیری) و چند نفر دیگر از رفقا مثل مفرح – شیدیان و  ماشاء الله خانی

با لباس خود را به رودخانه خروشان هراز زده و برای نجات دوست خود کوشیدند و خوش بختانه پس از مرارت زیاد محصل منفرد را راهنمایی کرده و او را از تنگ نای کوه نجات دادند در این جا بنا به تصمیم عموم کاروان این دسته به نام (گروه دلیران) ملقب شدند و  حالا لازم می دانیم از این عده که در تمام امور پیش قدم و فداکار بودند قدردانی نمائیم.

اسک، ییلاق بسیار خوش آب و هوا و زیبایی است و قسمتی از آن متعلق به آقای احمدزاده و فامیل ایشان می باشد. آقای احمد زاده از جوانان با ذوق و ورزش دوست و ناظم دبیرستان آمل می باشد. پس از اطلاع از ورود کاروان به دیدار دوستان خود شتافت و صعود حبیب پور به اصرار تمام برنامه ما را عوض کرده و شب کاروان را در اسک نگاه داشته پذیرایی گرمی نمود.

رفقا از آب های معدنی اسک استفاده کاملی کردند و در رودخانه ی هراز که در دره ی فوق العاده عمیقی از کنار قریه ی اسک عبور می کند شنای مفصلی نمودند و جمعیت زیادی که برای تماشا اجتماع نموده بودند از دیدن شیرین کاری های اعضا کاروان مخصوصا شنای تارزانی گردافکن و دو سه دیگر از رفقا و شیرجه بنایی و محصل منفرد از کوه به رودخانه لذت برده و باعث تعجب عموم شد.

مراجعت:

صبح چهارشنبه پس از خداحافظی از رفقای اشک از کنار رودخانه ی هر از به قله ی آب گرم عزیمت نمودیم و بعد از یک روز استراحت ۱۶ نفر از رفقا به سرپرستی آقای شکوهی پیاده از راه دماوند به شهر مراجعت و بقیه با اتوبوس از طریق آب علی به شهر برگشتیم.

مراسم رسمی اعطای مدال به کوهنوردان قله دماوند در باشگاه ورزشی پیکار
صعود منوچهر مهران به قله دماوند

اعطاء نشان یادبود و حکم مدال به قهرمانان:

در روز دوشنبه ۲۵ شهریور عموم کوه نوردان به باشگاه ورزشی پیکار دعوت شده بودند در ساعت ۸ جلسه با حضور آقای صدری رئیس تربیت بدنی و سرهنگ بهارمست و عده ای از علاقه مندان به ورزش به وسیله ی منوچهر مهران مدیر مجله افتتاح شد.

پس از بیان گزارش مسافرت قله دماوند و تبریک به عموم قهرمانان برای این موفقیت بی سابقه تأسیس یک باشگاه رسمی کوه نوردی را پیشنهاد که مورد قبول و موافقت عموم واقع و سپس آقای صدری رئیس اداره تربیت بدنی سخنرانی مفصلی راجع به محاسن ورزش کوه نوردی و اثرات پسندیده و اخلاقی و جسمانی آن موفقیت کوه نوردان کاروان را تبریک گفته  و نوید هر گونه کمک و همراهی به باشگاه کوه نوردان را دادند

سپس احکام مدال های رسمی که به امضاء جناب آقای دربار و رئیس انجمن ملی تربیت بدنی ایران بود با نشان های یادبودی که از طرف باشگاه تهیه شده بود در میان ابراز احساسات پرشور تماشاچیان به یکا یک قهرمانان قله دماوند اعطاء کردند و در آخر آقای قشقایی از طرف عموم کوه نوردان کاروان از مدیر کاروان و سایر کارکنان اظهار امتنان نمودند و جلسه در ساعت نه و پنج دقیقه عصر در میان احساسات پاک یک عده جوان با ذوق و هنرمند که هرگز این مسافرت را فراموش نخواهند کرد خاتمه یافت.

«منوچهر مهران»

نویسنده
مقالات مرتبط

دماوند در آیینه‌ کتابها | معرفی منابع علمی، تاریخی و ادبی

کارل گراتسل – دکتر در دماوند در آیینه‌ کتابها مؤلف کتاب دماوند…

قله دماوند: واژگان با حرف ق

قدم شماری قله دماوند از بارگاه دوم (مسجد) تا بارگاه سوم. ۴…

فصول دماوند: مدخل‌هایی با حرف ف

فَرانَک نخستین زن اسطوره و کوه نورد جهان | فصول دماوند شاید…

دیدگاهتان را بنویسید