صعود مستقیم کوهنوردان از دره ی یخار به قله دماوند در سال ۱۳۵۸ اولین صعود یخار

اولین صعود یخار به قله دماوند | روایت تاریخی سال ۱۳۵۸

تیم کوهنوردی در قله دماوند پس از صعود مستقیم از دره ی یخار در سال ۱۳۵۸
ثبت لحظه تاریخی تیم کوهنوردی در قله دماوند پس از فتح مسیر یخار | تصویر ساختگی میباشد.

اولین صعود  یخار

سرانجام سپیده دم دوازدهم شهریور ۱۳۵۸ انتظار به پایان رسید. قبل از طلوع خورشید همراه عزیز بزرگی در حالیکه چند قاطر بارمان را حمل می کرد، آب گرم را به طرف گزنه ترک گفتیم. از چشمه ی «استله سر» و مسیر شمال شرقی عبور کردیم و پس از کمی استراحت در کنار چشمه ی پهن کوه، دوباره به راهمان ادامه دادیم تا جایی که دیگر قاطرها نمی توانستند همراه ما بیایند، اینک ما مانده بودیم و کوهی از بار با کوله هایی نسبتا سنگین، که به سوی یخچال زیبا و بدیع یخار به راه افتادیم.

به دنبال جایی مناسب برای برپا نمودن کمپ اصلی گشتیم. از نیم ساعت جایی مناسب سمت چپ یخچال یافتیم و چادر را برپا کردیم، تا غروب آن روز تمام بارها به کمپ منتقل شد، مسأله ی آب هم با فرودی به داخل یک شکاف یخی و بازگشت بایومار حل می شد، البته آب که نه، محلولی از گل و گوگرد!

سه شنبه سیزدهم شهریور: برای برپایی کمپ اول پس از خوردن صبحانه با کوله هایی سنگین به سمت بالا حرکت می کنیم، روی یخچال را سراسر سنگ و شن و خاک پوشانده است، سنگ های بزرگ و کوچک که بر روی برج های یخی قرار دارند، با گرم شدن هوا و ذوب شدن یخ به حرکت در می آیند و گاهی آن چنان سرعت می گیرند که بسیار خطرناک و مخرب هستند، پس از سه ساعت صعود به گذرگاه خطرناکی می رسیم که شیب تندی دارد، صدای وحشتناکی سکوت کوهستان را به هم می زند، در جا میخکوب می شویم و نگاه مان به بالا متمرکز می شود.

بهمن عظیمی از شن و برف و آب بر روی یخچال به حرکت در آمده است، فرصت فرار داریم، از مسیر بهمن می گریزیم و به راه مان ادامه می دهیم، در سمت راست مسیر، تپه های شنی است که زیر آن ها یخ های بلور قرار دارد ناگهان با فریاد نفر اول متوجه سنگ هایی می شویم که به سرعت به سمت پایین در حرکت هستند، فریاد او و حرکت ما، نجات از فاجعه ای دلخراش است.

نفس در سینه هایمان حبس شده، رمق و توان حرکت برایمان نمانده است تا خود را بیابیم زمانی می گذرد هر چه ارتفاع می گیریم تعداد ستون های یخی زیادتر می شود و گاهی ارتفاع آن ها به چهار متر هم میرسد شکافی به عرض پنج متر راه را به رویمان سد می کند، صدای جریان آب به گوش سریع می رسد ولی عمق شکاف دیده نمی شود.

 مجبور می شویم شکاف را در جایی که قابل عبور باشد دور بزنیم، بالای شکاف محل نسبتاً مناسبی برای برقراری کمپ پیدا می کنیم بارها را به زمین میگذاریم ساعت هفت بعد از ظهر را نشان می دهد که راه بازگشت را در پیش می گیریم، تاریکی سراسر دره را در برگرفته و مهتاب هنوز دره را روشن نکرده که به کمپ اصلی می رسیم، کرامپون هایمان را باز می کنیم، و به درون چادر میخزیم و با نوشیدن لیوانی چای و سوپ داغ به استراحت می پردازیم.

چهارشنبه چهاردهم شهریور: خستگی ناشی از کارتوان فرسای دیروز باعث شد تا دیرتر از موقع مقرر از خواب بیدار شویم، جمع و جور کردن وسایل هم دو ساعت به این زمان می افزاید، یکی از اعضاء گروه که روز قبل بر اثر اصابت سنگ بر روی شانه اش حال خوب و روحیه ای مناسب برای صعود ندارد وسایل اضافی را برداشته و سرازیر می شود، روند حرکتمان نسبت به روز قبل کمی تند شده است به گذرگاه معروف می رسیم.

این بار مسیر سمت راست گذر را انتخاب می کنیم که کمی مشکل تر ولی به مراتب کم خطرتر است، پس از گذشتن از این قسمت ها برای رسیدن به محل کمپ اول باید عرض یخچال را طی کنیم که این کار بسیار مشکل و خسته کننده ایست، حدود ساعت چهار بعد از ظهر به محل کمپ می رسیم و خوشحال از رساندن تمام بارها به کمپ اول، شروع به برپا نمودن چادر می نماییم.

 پنج شنبه پانزدهم شهریور: با کوله هایی که بیشتر وزن آن را وسایل فنی اشغال کرده است کمپ را به طرف دیواره ترک می گوییم، باید عرض یخچال را طی کنیم تا به دیواره برسیم، قبل از رسیدن به طول اول دیواره، به دهلیزی بر میخوریم که صعود از آن چندان مشکل نیست ولی ریزش دایمی سنگ های سرگردان کار را مشکل کرده است با کمی تلاش و صعود روی شاخک های جلوی کرامپون طول اول را طی می کنیم زیر دیواره بسیار زیبا و دیدنی است.

آب به صورت آبشار بر روی دیواره جریان دارد محو بررسی دیواره بودیم که ریزش وحشتناکی از سنگ های ریز و درشت میخکوب مان کرد یک سنگ کوچک به کلاه و شانه ام اصابت می کند کتفم از کار افتاده و درد شدیدی دارد، بلافاصله تصمیم می گیریم که یکی از دهلیزهای کناره ی دیواره را که بررسی نموده ایم صعود نماییم به برج های یخی بسیار زیبایی برخورد می کنیم و از کنار آن ها گذشته کمی بالاتر از دیواره ی اصلی به شکافی یخی که کمترین عرض آن پنجاه سانتی متر است بر می خوریم، با احتیاط کامل آن را رد می کنیم.

در مقابل مان سوزنی های یخی بلندی سر برافراشته اند، کار صعود از آن ها بسیار دشوار و کننده است، بعد از سوزنی ها ستون های معلق تا می توانند رمق و توان مان را می گیرند، حالا چندین ساعت است که چیزی نخورده ایم و درگیر صعود برج ها و سوزنی ها و ستون های یخی هستیم، تاکنون ریزش سنگ های سرگردان یک لحظه آراممان نگذاشته اند و درست در جایی که دیگر فکر می کنیم از سنگ های سرگردان خبری نیست، سنگی بزرگ ما را هدف قرار می دهد، اما با هوشیاری و شانسی بزرگ ماجرا به خیر می گذرد و سنگ از کنارمان می گذرد.

تصویر کردن همه ی زیبایی منطقه و دره ی یخار دماوند واقعا برای مان دشوار است، لحظه ای کوتاه در کنار هم می ایستیم، یک جرعه آب، انگار تزریق خون تازه ای است در   رگ هایمان، کمی جان می گیریم و خورشید را که ساعتی است در پشت دماوند روی پنهان کرده رد می گیریم بام برفی را پشت سر می گذاریم سرما حرفی برای گفتن دارد و ما جان و تلاش تازه ای برای رسیدن به قله دماوند که در چند قدمی مان واقع شده است.

آخرین انوار خورشید بر جسم خسته مان می تابد، این بار هم قله برایمان تازگی و زیبایی صعود اول را دارد، حالا دقایقی است که همدیگر را در آغوش گرفته ایم، پس از ثبت این لحظات راه بازگشت را در پیش می گیریم، ولی نه از یخار، کمی پایین تر از قلعه ی دماوند روی یال شمال شرقی، کرامپون هایمان را باز می کنیم و در تاریکی مطلق، با زانوانی که توان تحمل جسم خسته مان را ندارد به سمت تخت فریدون راه می سپاریم، ستارگان بر پهنه ی بیکران آسمان ظاهر می شوند، مهتاب دیرتر از شب قبل از راه می رسد و شبی سرد را نوید می دهد.

جمعه شانزدهم شهریور: ساعت از ده شب بود که به تخت فریدون رسیدیم، شب را با خستگی و در خواب و بیداری در سرما به صبح می رسانیم، با طلوع خورشید تن های خسته مان را به آفتاب بی رمق می سپاریم، زمانی می گذرد تا کمی جان بگیریم و رمقی برای پایین رفتن، سرانجام از خاک زردها سرازیر می شویم و خود را به ابتدای یخار میرسانیم و باز روز از نو، روزی از نو باید برای سومین بار بخار را تا کمپ اول صعود نماییم.

 روز شنبه ۱۷ شهریور: وسایل را به سرعت جمع کنیم و قبل از گرم شدن هوا و حرکت سنگ های سرگردان، به سرعت راه پایین را در پیش می گیریم. هر از گاهی بر می گردیم و مسیر زیبا و رویایی یخـار را می بینیم، افسانه ی عظمت و ابهت بخار و کنجکاوی برای دست یافتن به دره ی یخار بطور کامل ما را به خود مشغول میدارد و بی آنکه حرفی بزنیم چنین به نظر می رسد که همه ی اعضای تیم در اندیشه صعودی دیگر به دماوند و دست یابی به یخار هستیم.

  • در سال ۱۳۵۸، کوه نوردان خانه ی کوه نوردان تهران، جلال رابوکی، حسین عزیزی و رضا کفاش نخستین صعود مستقیم دره ی یخار، دهلیز مرکزی «بام برفی» را با موفقیت اجرا نمودند.
  • در سال ۱۳۵۹ اعضای خانه کوه نوردان، پس از تلاش روی دیواره ی یخی، از انتهای دیواره صعود کرده پس از عبور از شکاف یخی بزرگی خود را به قله رساندند و مسیری نو پیدا کردند، اعضای این گروه را حسین عزیزی، ناصر مصطفوی به سرپرستی جلال رابوکی تشکیل می دادند.
  • در پاییز سال ۱۳۵۹ در رویدادی در دره ی یخار نفراتی از کوه نوردان گُم شده ی انجمن اسلامی روزنامه اطلاعات، با جستجو و از خودگذشتگی و امداد کوه نوردان شورای کوه نوردی به تهران منتقل شدند.»
  • در تاریخ یخار، ۱۳۶۰ سالی است پربار، یخار برای نخستین بار شلوغ ترین روزهای تمام تاریخ خود را تجربه می کند و نظاره گر تلاش ۹ کوه نورد توانا، حمل بار، ثابت گذاری، طناب، پیچ یخ و خیمه و خرگاه است، بخار هیچگاه شاهد چنین شور و شوقی نبوده است.
  • این یورش به دره ی یخار، حمله ایست پربار و پر تحرک در این سال آرشیان و کوه نوردانی از ،اراک همدان و تهران برنامه هایی جدید به اجر گذاردند که تا این زمان کاری بود ناکرده و نو.  از روز هفدهم شهریور ماه ابراهیم بابایی، غلامرضا دانشور، عباس محمدی و داریوش بابازاده از گروه آرش، به همراه جلال رابوکی، محسن نوری و وحید عسگری از تهران، ناصر خوشه چین از اراک و مهرداد گرانپایه از همدان، دست به اجرای برنامه یی در دره ی یخار زدند و حدود ۳۵۰ کیلوگرم بار ظرف دو روز به چادر گاهی، در کناره ی سمت راست دره رو به روی دیواره ی یخی حمل شد.
  • در همین روز بابایی، بخش عمودی دیواره ی یخی را صعود و ثابت گذاری کرد، روز بعد بابایی و رابوکی در یک طناب و دانشور و خوشه چین در طناب دیگر بخش عمودی را صعود کردند و پابر یخچال بالای آن گذاشته و تا حدود ساعت ۱۰ شب خود را به قله و پس از آن به پناهگاه تخت فریدون رساندند و نخستین صعود از دیواره ی یخی بخار را به نام خود ثبت کردند.
  • روز هجدهم ماه، کوه نوردان گروه آرش عباس محمدی و داریوش بابازاده، بخش عمودی دیواره ی یخار را صعود کرده و پس از جمع آوری وسایل ثابت گذاری شده روی دو پیچ یخ فرود آمدند.  روز نوزدهم شهریور، عباس محمدی و داریوش بابازاده از گروه آرش، محسن نوری از کوه نوردان تهران و مهرداد گران پایه از همدان از دهلیز شمالی یخار که تا آن زمان طی نشده بود صعود کردند و پس از رسیدن به ،قله به پناهگاه تخت فریدون بازگشتند.
  • بعد از سال پرحاصل ۶۰، دره ی بخار چند سالی را با سکوت پشت سر گذاشت، تا سال ۱۳۶۵ که جلال رابوکی در چهلمین سال تولد و چهلمین صعودش به قله دماوند، همراه با عباس محمدی و غلام رشتچی از تخت فریدون در شمال شرقی، در ارتفاع ۵۱۰۰ متری از دره ی یخار قله ی دماوند را دور زدند.
  • سال بعد تیمی شش نفره از گروه کوه نوردان آرش، دوباره به یخار حمله بردند، از روز نهم تا چهاردهم شهریور سال ۱۳۶۶ رامین شجاعی، مسعود مترجم زاده، همایون بختیاری، علیرضا شریفی و هومان لواسانی به سرپرستی رضا میر محمد علی موفق شدند، دومین صعود از دیواره ی یخی یخار را به انجام برسانند، این درگیری پس از نخستین صعود در سال ۶۰ بود که تکرار نشده بود.
  • در سال ۱۳۶۸ علی عزیزی، حسین عزیزی و رضا کرمانی، از طریق بارگاه سوم،   به قله ی دماوند صعود کردند و از راه بام برفی و بالای دیواره ی یخی، با کرامپون، بدرون قیف رفتند و سپس، برای نخستین بار، با اسکی از دره ی یخار به پایین سرازیر شدند.
  • باز هم دره ی یخار چند سال آرام گرفت، اما دگربار سکوت مطلق این دنیای یخ زده، توسط کوه نوردان کلوپ کوه نوردی دماوند شکسته شد و برای دومین دفعه، پیچ های یخی در دل دیواره ی یخ هزاران ساله فرو نشست.
  • از روز هفتم تا یازدهم مهرماه سال ۱۳۷۲ به مدت 5/4 روز سلیم شالوم و فرشاد خلیلی (سرپرست) از کوه نوردان کلوپ دماوند، در دمای ۱۰+ تا 15- درجه سانتی گراد، در هوایی آفتابی با کمی ابر، از طریق روستای گزنک، ده گزانه، چشمه اسپه و چشمه ی پهن کوه و حرکت در مسیر جبهه ی شمال شرقی، خود را به ابتدای دره ی بخار رساندند.آنان پس از عبور از خطر سنگ های ریزشی و پشت سرگذاشتن شیب های یخی ۴۵ تا ۴۰ درجه و سپس عبور از دیواره های یخی با شیب ۷۵ درجه و حمایت های یکدیگر و نصب پیچ های یخ، در حالی که فرشاد نفر اول بود با مبارزه با عوامل سنگین و طاقت فرسا از  دره ی یخار صعود کردند.

در سال ۱۳۷۳ جلال رابوکی، اَبَر کوهنورد و دماوند شناس، ضمن بررسی در این دره با دیدگاهی درباره ی حفظ و حراست از طبیعت وحش دماوند و دره ی یخار می نویسد:

«یادم می آمد که در تابستان ۷۳ در یخار در جستجوی راه حلی بودم که بشود دهلیز   شماره ی ۵ را صعود کرد، کلید این معما گذرگاه خطرناکی بود که در ارتفاع ۴۶۰۰ متری قرار داشت، پس از یک شب مانی در نزدیکی این محل و در جایی نامطمین و خطرناک معلوم شد، که عبور کردن در روز غیر ممکن است و سنگ ها از دو جناح و با شکافتن هوا زوزه کشان از این نقطه گذر می کنند.

هنگامی که تصمیم به بازگشت داشتیم، از بالای سرمان سنگ ها سرازیر شدند، پناه گرفتیم و دیدیم که ۸ تا ۱۰ رأس بزکوهی از ترس شکارچیان، به نقطه یی پناه برده اند که از مخوف ترین و متروکترین دره ها و بدون سبزه و گیاه است، و به جای آن بوی گوگرد در همه جا به مشام می رسد.»

کوهنوردی در درهٔ یخار دماوند در میان یخچال‌ها، برج‌های یخی و دیواره‌های سنگی در نور غروب.
صحنه‌ای از صعود دشوار در یخار دماوند؛ جایی که کوهنورد با تجهیزات فنی در میان یخچال‌ها، سوزنی‌های یخی و شیب‌های خطرناک راهی قله می‌شود.
  • زمستان سال ۱۳۷۵ باز هم یخار، صحنه ی پای کوبی کوه مردان باشگاه دماوند بود، در بهمن ماه فرشاد خلیلی و مجید مصلحی پس از بررسی و شناسایی های مکرر بر روی یال، وزمین چال و برج های بخار موفق به اولین صعود زمستانی از مسیر میانی و تراورس برج های یخار شدند، اما لازم به ذکر است که مستقیم این یال به دلیل مسیر صعود و فرود، از برجهای ۷۰ متری صخره یی درارتفاع ۵۱۵۰ و ۵۲۵۰ متری تا این زمان صعود نشده باقی مانده است.
  • در سال ۱۳۷۶، حسن زرافشان، مربی کوه نوردی، به صورت سولو از دره ی یخار صعود کرد.
  • در سال ۱۳۷۷، اعضای فعال گروه کوه نوردی دانشگاه صنعتی شریف، برای اولین دفعه در درهی یخار خودنمایی کردند، آنان روز اول مهرماه از طریق پلور و درهی یخار به قله ی دماوند صعود کردند و نام خود را در باشگاه یخار نوردان به ثبت رساندند.

 

در سال ۱۳۷۹ دو نفر از مربیان گروه کوه نوردی یاران همدان که نام آنان را نیافتم از دره ی یخار صعود کردند، در سال بعد نیز، از تاریخ ۱۳ تا 16/3/1380، اعضای گروه کوه نوردی یاران همدان، مهدی شریفی (سرپرست)، علی سماوات داوود بهشتی دومین صعود گروه یاران را، از دره ی یخار با موفقیت به پایان رساندند. یافته های نگارنده در باره ی درهی هولناک یخار، با همین مورد به پایان می رسد.

امید که دیگر دوستان، این تاریخچه را غنی تر سازند، طی ۵۲ سال (۱۳۸۰ تا۱۳۲۸) سابقه ی کوه نوردی روی این دره، تقریبا هر ۲۷ ماه یکبار بخار زیرپای کوه نوردان قرار داشته، با توجه به این که گاه دارای دوره ی فترت چند ساله بوده است، این دره ی وحشی و جالب توجه در حد استحقاقی که دارد مورد بررسی و پژوهش واقع نگردیده، که شاید دشواری های مخصوص به ،دره از تعداد علاقه مندان آن کاسته است.


گفتن نگفته ها دیدن ندیده ها، تهیه ی گزارش ها و هویت بخشی به یخچال های دماوند، قدر و منزلت دماوند کهن ترین کوه صعود شده ی دنیا و میراث کوه نوردی جهان را افزون می کند، باید تلاش کرد کوه نوردان بیگانه  از طریق یخار و دیگر موانع یخچالی به قله صعود کنند، حتا با اعطای امتیازاتی برای نخستین صعود آنان، مگر نه این که «ماریوفانتین» هیمالیانورد ایتالیایی گفته است «قندیل های یخی دماوند) زیباترین مخروط هایی است که تا به حال دیده ام» و هیمالیانورد قدرتمند ایران جلال رابوکی نوشته است:

چینی هایی که اورست را صعود کرده بودند، در اولین مصاف زمستانی خود با دماوند، از آن با عنوان اِوِرستی دیگر یاد کردند، هیأتی مرکب از کوه نوردان اتریشی و سوئیسی پس از متوقف شدن در راه صعود این کوه آن را هیمالیایی دیگر خواندند، تنی چند از هیمالیانوردان اتریشی، که احتمالاً رینهولد مسنر هم در میان آنان بود پس از دو و نیم روز زندانی شدن در پناهگاه جنوبی، سرانجام به سختی جان از مهلکه به در بردند، و سرپرست این گروه ولف گنگ نایرتس از این کوه به تلخی یاد کرد و آن را سخت تر از جبالاند خواند و آن را با هیمالیا هم ردیف دانست.

تجارب کلی این برنامه :

۱- باز، تأکید روی آمادگی جسمانی نفرات (خصوصاً افراد اکیپ امداد و نجات)

۲- تکمیل کردن وسایل کامل کوهنوردی، سنگ نوردی، یخ نوردی امداد و نجات، حداقل برای ۶ نفر.

3- تیم مربوطه بهتر است مجهز به داشتن دوربین عکاسی و تصویربرداری باشد چون در امداد صحنه های نادر خلق می شود.

4- داشتن بی سیم با باطری قلمی کارایی بیشتر دارد.

5-  داشتن چراغ قوه های پرقدرت در کار یخ و شب کارایی مطلوب تری دارند.

6-جذب نفرات از هر گروه و دسته در اکیپ امداد بسیار مطلوب است و می تواند باعث تشکیل تیمی پر قدرت گردد.

7- گذراندن تمام مراحل امداد جهت نفرات ضروری و لازم می باشد.

8- داشتن جعبه ی امدادی کامل بسیار ضروری است، که در مناطق مختلف در تیم، بین اهالی، عشایر و… مددرسانی گردد.

نویسنده
مقالات مرتبط

دورزنی دماوند در سال ۱۳۱۵: ماجراجویی پرحادثه روتنر اتریشی

  دورزنی دماوند در سال ۱۳۱۵ روتنر یکی از دو اتریشی بود…

قله دماوند در روایت‌ های تاریخی | بررسی نخستین صعودهای ثبت‌ شده سال 1236 خورشیدی

قله دماوند در روایت‌ های تاریخی | صعود گروه سرهنگ محمد صادق…

کوه دماوند در ادبیات فارسی | بازتاب شکوه دماوند در اشعار شاعران

کوه دماوند و ادبیات فارسی  برخی از نخبگان، شعرا و ادبای فارسی…

دیدگاهتان را بنویسید