کاوه آهنگر

کاوه آهنگر و فریاد آزادی از دامنه‌های دماوند

درفش کاویانی

درفش کاویانی رایت منسوب به کاوه آهنگر ، صاحب برهان گوید: اخترکاویان، نام علم فریدون باشد و آن از کاوه ی آهنگر بود و پادشاهان عجم بعد از شکست ضحاک، آن را برخود شگون گرفتـه بودند و آن چرمی بود که کاوه آهنگر به وقت کار کردن بر میان خود می بست. گویند: حکیمی بوده است در علوم طلسمات به غایت ماهر شکل صد در صدی بر آن نقش کرده بود و بعضی گویند شکلی از سوختگیهای آتش در آن چرم بهم رسیده بود که این خاصیت داشت، یعنی در هر جنگ که آن همراه بود.

البته فتح می شد و آن را مرصع کرده بودند و در زمان حضرت رسالت پناه [کذا] صلعم به دست مسلمانان افتاد آن را پاره پاره کردند و بر مسلمانان قسمت نمودند. (برهان قاطع). صاحب مؤید الفضلاء پس از شرح اختر کاویان گوید: آخرالامر چون در عهد خلافت عمر خراسان مستخلص شده و یکی ازلشکر اسلام آن را به غارت یافته، عمر آن را میان مسلمانان قسمت کرد.

 

کاوه آهنگر و ضحاک

در ترجمه ی تاریخ بلعمی پس از ذکر ستم های ضحاک آمده: پس یکروز مردی بود باصفهان و او را دوازده پسر بود، پسران جوانمرد، بالغ و رشید. این هر دوازده پسر را بگرفتند و بکشتند، بی آگاهی پدرشان و نام پدرشان کاوه بود و گویند آهنگری کردی. پس این کاوه آگاه شد بدان پایگاه آهنگران اندر که پسرانش را بگرفتند و بکشتند و این کاوه هم از آن پایگاه به آن انبانه پاره که آهنگران پیش باز بسته باشند تا پای و جامه اش نسوزد از بیهوشی بدرید و فریاد کرد و مستغاث خواند و بسیار فغان کرد بشهر اصفهان اندر.

و نیز گویند که دهقانی از دهاقین اصفهان و از بزرگترین دهقانان اصفهان برخاست پس مردمان گرد آمدند و گفت: با مردمان گرد آئیــد با من تا من خویشتن و شما را از جور این ستم کاره برهانم و مردمان شهر خود بستوه آمده بودند و او از آن انبانه پاره که پیش باز گرفته داشتی تا پای و جامه اش نسوزد آن را بر سر چوبی کرد چون علمی و گروهی گویند که انبان نبود که دستار از سر برداشت و بر سر چوبی کرد چون علمی غوغا و سفها و دزدان و مقامران و عیاران و آنچه بدین ماند بسیاری به او گرد آمدند.

پس نخست برفت خلیفه ی اصفهان را که از دست ضحاک بود بکشت و خزینه ی وی با همه آلتی به لشکریان برداشت و مردمان را درم بداد و خلیفه ی دیگر بنشاند.

از دست خویش و همچنان می رفت و سپاه از هر شهری بر وی گرد آمدند و خلق بدین هزار سال از وی (ضحاک) سیر و ستوه شده بودند پس صد هزار مرد  اقل واکثر بدین کاوه گرد آمدند و همی آمد.

تا به دماوند برسید پس سپاه خویش گرد کرد و گفتا بدانید که من این حرب را کردم با خلیفتان ضحاک اکنون وی ملک است، ملکی برپا کنید تا ما او را بنشانیم و من در پیش وی، هر چند از این باب با ایشان سخن میگفت جواب او دادند و گفتند که: تو ما را بسندیده ای کاوه گفت: ندانید که با من تنها این کار نشود.

پس مردی بود نام او افریدون و پسر جمشید ملک بود و او از دست ضحاک گریخته بود و متواری بود بشهری اندر، طلب کردند و بیاوردند و کاوه همه ی سپاه و خزینه و آلت و لشکر به دو سپرد و خود پیش وی ایستاد پس فریدون کاوه را اسفهسالار خویش کرد آنگه فریدون از دماوند بیرون آمد و حرب کرد با وی و مر ضحاک را  بشکست و او را بگرفتند و بکشتند و سپاهش را هزیمت کردند و افریدون به پادشاهی نشست. (نقل از نسخه ی خطی تاریخ بلعمی).

 

کاوه یا کابی باکاف عربی اسم شخصی داستانی است که بنا به روایات قدیمه ی ایران آهنگری بوده از اهل اصفهان که در ایام پادشاه ظالم خارجی ضحاک [آژی دهاک] بر وی شوریده و پیشرو یک قیام ملی شد که به واسطه ی آن شورش آن نسل خارجی را از ایران برانداخت و از نژاد پاک ایرانی فریدون را به تخت نشانده، ایران را استقلال بخشید .

آن چه در باب این شخص داستانی و سلطنت ضحاک و فریدون در شاهنامه ی فردوسی و در تواریخ متاخر ایرانی آمده معروف عامه است.

بیشتر از شخص این آهنگر غیور ایرانی که هویت او در روایات قدیمه گم و تاریک میشود یک اثر جاودانی او در ایران و خارجه شهرت یافته است که وجود آن به دوره های تاریخی نیز انتقال نموده و حتی در آثار باقیه موجود است.

این شاهکار قرون عزت ایران درفش کاویانی است که نام آن هر ایرانی را یاد از شکوه باستانی و غرور ملی خود آورده روح زنده و ذلت ناپذیر ایران را به خاطرها می آورد. کاویانی درفش را که مانند یک رمز و اشارتی برای برخاستن ایران بر ضد دشمنان خویش است هر ایرانی تا اندازه ای از اشعار شاهنامه فردوسی میشناسد. آن شاعر بزرگ ایرانی با کمال فصاحت هم داستان ایجاد آن لوای حریت را سروده و هم در باب شکل و ساخت آن به واسطه ی کاوه و فریدون سخن رانده .

از مورخین قدیم اسلام نیز طبری و ابوریحان بیرونی شرحی از خروج کاوه و وصف این علم ملی آورده اند که تقریباً مطابق با بیانات فردوسی است.

 

 

کاوه:

در پهلوی کاوغ. کریستن سن کوشیده است که ثابت کند که افسانه کاوه در اوستا و کتب دینی زردشتی سابقه نداشته و متعلق به عهد ساسانی است و آن را به طرز افسانه های، بسیار قدیم دیگر ساخته اند تا بتوانند اصطلاح درفش کاویان را تعبیر کنند و حال آن که معنی حقیقی آن درفش شاهی است و کاویان منسوب به کوی= شاه = کی…

داستان کاوه را فردوسی، طبری، بلعمی، مسعودی، شهابی، خوارزمی و ابن خلدون و تواریخ دیگر آورده اند. (از حاشیه ی برهان، چ معین با اختصار) نام آهنگری بوده مشهور، که فریدون را پیدا کرد و بر سر ضحاک آورد و درفش کاویانی منسوب به اوست.

(برهان) نام مردی ات که در شهر سپاهان که لشکر ایران در آن جمع و از آن جا به هر جا داشته مامور می شده اند ریاست صنعت اسلحه ی رزم و جباخانه، که زره و مغفر و آلات جنگ  می ساخته، در دست او بوده و به سلسله ی پیشدادیان ارادت و اعتقاد صادقانه داشته. بعد از غلبه ی ضحاک علوانی بر جمشید و هلاکت جمشید، ظلم و بیداد ضحاک اهالی ایران را به ستوه آورد و بدو دل بد کردند و چاره نداشتند.

او نیز از ایرانیان آسوده دل نبود چون فریدون پسر آتبین یا آبیتن از فرانک بزاد در لارجان مازندران در بیشه به شیر گاو پرورش یافت تا به حد رشد رسید و ضحاک بر وی دست نیافت هوا خواهان در انتظار خروج وی بودند کاوه با دانایی که صاحب علوم غریبه بود آشنایی گرفت، او برنطعی از چرم شکل صد در صد بر نگاشت و به کاوه سپرد و بدو گفت این را علمی بساز که با هرکه روبه رو شوی غالب گردی و اگر از نژاد جمشید تنی پیدا کنی کارها رونق خواهد گرفت.

کاوه پسران خود قارن و قباد را به تحریک سپاهیان مامور نمود و با گماشتگان ضحاک محاربه کرد و با سپاهی به ری آمد و فریدون را آگاه کرد و سپس گرزی به ترکیب سر او برای او ساخت و خروج کردند و ضحاک را گرفتند و در چاه سار کوه دماوند نگون سار کردند. فریدون استقرار یافت و کاوه را با سپاه به تسخیر قسطنطنیه فرستاد. وی مدت بیست سال به تسخیر بلاد پرداخت و حکومت شهر سپاهان خاصه ی وی گردید. (از انجمن آرای ناصری):

خروشید و زد دست بر سر ز شاه

که شاها منم کاوه ی دادخواه

که چون قارن کاوه جنگ آورد

پلنگ از سنانش درنگ آورد

(فردوسی)

کاوه که داند زدن بر سر ضحاک پتک

کی شودش پای بند کوه و سندان و دم؟

کاوه را جون فرا فریدون یافت

چه غم کوره و سندان و دم است

منم آن کاوه که تایید فریدونی و بخت

طالب کوره و سندان شدنم نگذارید

(خاقانی)

(لغت نامه دهخدا)

درفش کاویانی در نبرد نهایی با سپاه اسلام، در برابر قله دماوند؛ نماد شکوه ساسانی و آغاز دوران جدید
صحنه‌ای از نبرد تاریخی ایران و عرب؛ درفش کاویانی در اهتزاز، در برابر رایت اسلام، با قله دماوند در پس‌زمینه و غروب سرنوشت‌ساز تاریخ.

سرنوشت درفش کاویانی در دوران اسلامی؛ از اسطوره تا فراموشی

این درفش همیشه مایه ی فتح و ظفر برای شاه ایران بوده… در روزگار خلافت عمر بن خطاب، ابو عبیده ثقفی سردار عرب در محاربات ایران و عرب کشته شد. سلمان فارسی تأثیر رایت کاویانی دانسته . حقیقت امر را اظهار کرد و استعانت از علی ابن ابیطالب (ع) خواستند.

او شکل صد و یک درصد در ساعت سعد کشید و بر رایت اهالی اسلام نصب کردند. در این ایام عجم درفش کاویانی را که به جواهر گران بها مرصع بود با رستم فرخزاد به جنگ عرب فرستاده بودند پس از سه روز جنگ متواتر لشکر عرب بر سپاه عجم قالب شد و درفش کاویانی را ازپارسیان بگرفتند و در هنگام تقسیم غنایم آن چرم مرصع را پاره پاره و به اهل اسلام قسمت نمودند (از انجمن آرای ناصری)

بر افراخته کاویانی درفش

همه نام داران زرینه کفش

فرو هشت زو سرخ و زرد و بنفش

همی خواندش کاویانی درفش

هوا سرخ و زرد و کبود و بنفش

ز تابیدن کاویانی درفش

(فردوسی)

بسی برتر از کاویانی درفش

به منجوق بر زد پرندی بنفش

(نظامی)

(لغت نامه دهخدا )

نویسنده
مقالات مرتبط

دماوند در آیینه‌ کتابها | معرفی منابع علمی، تاریخی و ادبی

کارل گراتسل – دکتر در دماوند در آیینه‌ کتابها مؤلف کتاب دماوند…

قله دماوند: واژگان با حرف ق

قدم شماری قله دماوند از بارگاه دوم (مسجد) تا بارگاه سوم. ۴…

فصول دماوند: مدخل‌هایی با حرف ف

فَرانَک نخستین زن اسطوره و کوه نورد جهان | فصول دماوند شاید…

دیدگاهتان را بنویسید