
دورزنی دماوند در سال ۱۳۱۵
روتنر یکی از دو اتریشی بود که در ژوئیه ۱۹۳۶ (۱۳۱۵خورشیدی) دماوند را دور زد و این سفری بود مملو از حادثه او در دفتر روزنامه اش می نویسد:
«… وقتی دکتر بوبک به من مسیر بعدی را نشان داد «جنون دماوند» از کله ام پرید، قبلاً در این فکر بودم که در دره ی فترن به راه پیمایی خاتمه دهم حتى زودتر می خواستم این کار را بکنم ولی تصمیم گرفتم در کنار دکتر بوبک بمانم.
بعدها هرگز از این تصمیم پشیمان نشدم! از مسایل دیگر که بگذریم، سفر در منقطه ای که هر روز و هر لحظه نمی توان آن را پشت سر گذاشت ارزشی بالاتر از تحسین دارد چون در قله ی کوه بودهای ما این کوه را در مقایسه با دیگرانی که در قله ی کوه بودند می توانیم «کوه خودمان» بنامیم چون حالا آن را به خوبی می شناسیم ما تمام اطراف کوه را دیده ایم.
از آن زمان بسیاری از چیزها تغییر کرده است از همه بیشتر تأثیری است که جاده ها و وسایل نقلیه برجای گذاشته اند امروزه حتی چادرنشینان هم با ماشین در راه اند همه ی روستاها صاحب برق هستند و تلفن نیز امکان تماس با خارج را تأمین می کند. طبیعی است که این تغییرات بر راه پیمایی امروزی اثر گذاشته است.
مرکز حرکت ما به دور دماوند، آب گرم بود، دهی که کوچی (۱۸۵۹) از آن (ده حمام) با چادرهای رنگارنگ با نام «مهیمانان بیمار» نام می برد. ما برخلاف حرکت عقربه ساعت به دور هرم آتش فشانی به راه افتادیم مسافت و تفاوت ارتفاعاتی که پشت سر گذاشتیم با طراحی روش اتینرار ، برش طولی قابل دیدن است. به جز از چند نقطه ی اجباری تنگه و گردنه که بگذریم مسیرهای دیگری نیز وجود دارند هنگام راه پیمایی ما از ۱۲ تا ۱۷ ماه ژوئن ۲۰۰۰ به دور دماوند در جهت خلاف عقربه های ساعت، هوا زیاد مساعد نبود. توجه شما را به برخی از یادداشت های روزانه مان جلب می کنیم.
صبح با اتوبوس قراضه ای به آب گرم (۲۱۵۰ متر) دامنه دماوند رسیدیم هوا ابری بود عصر هوا مه آلود شد حدود ساعت ده شب در دفترچه ی یاد داشتمان :نوشتیم ،مه ،باران رعد و برق فردای آن روز ۱۳ ،ژوئن، باران تا ساعت ده ادامه داشت. هوا مه آلود بود بعد هوا بهتر شد ولی ابری بود شب را در فیره خوابیدیم.
از آن جا در ۱۴ ژوئن در هوایی زیبا و آفتابی به راه افتادیم عصر به کرف رسیدیم. هوا ابری بود در ۱۵ ژوئن صبح در (کرف ۲۳۲۰) متر هوا هنوز ابری بود مرز پایینی مه حدود (۲۴۰۰) متر بود شب در مه غلیظ به دو کوه نورد ایرانی برخورد کردیم که از قله دماوند آمده بودند و از هوای زیبا سخن می گفتند.
مرز فوقانی مه حدود ۳۰۰ متر بود صبح ۱۶ ژوئن هوا ابری بارانی و توفانی بود از نوک دماوند چیزی دیده نمی شد در مسیر گردنه ی سرداغ (۳۶۷۰ متر) باران ادامه داشت. ظهر در گردنه با بارش شدید برف روبه رو شدیم برف در ارتفاع حدود ۳۵۰۰ متر زمینگیر است.
بعد از ظهر هوا برفی و ،بارانی تگرگ و با رعد و برق بود صبح ۱۷ ژوئن هوا سرد و مرطوب بود در آسمان ابری دیده نمی شد و اولین روزی بود که نوک دماوند دیده می شد بعد از ظهر دوباره هوا ابری بود هوای بارانی را در جنوب رشته کوه البرز می توان دید اهالی محل به ما می گویند که از بارندگی بیاندازه خوشحالند چون بارندگی در بهار بسیار کم بوده و از اندوخته ی آب برای تابستان چیزی باقی نمانده است.
گزارش کوتاه ما از موقعیت آب و هوا خود گواه بر این است که دست زدن به چنین سفری به دور دماوند در هوای بد نیز امکان پذیر است ما از آب گرم، نقطه ی حرکت ما، به دور دماوند به راه افتادیم چهار نفر هستیم به علاوه راهنمای فدراسیون کوه نوردی تهران، در رینه جوانی که نامزد راهنمای کوه بود با دو یا بو به ما پیوست گروه ما تکمیل شد. به نکاتی از سفر چند روزهمان در زیر اشاره می کنیم.
با عبور از دره ی تلو به عمیق ترین نقطه (1710 متر) ،آرام به معنی واقعی کلمه به مسیرمان رسیدیم خیلی چیزها ارزش دیدن و تماشا دارند و باید با انبوه دانسته هایمان دقت و بررسی کنیم بررسی شکل های زمین شناسی و ریزه های مورفولوژی (گیاهان و حیوانات) منطقه ای که در اغلب اوقات سال خشک و نیمه خشک است شوق و شعف ما از طبیعت غنی و پربار برخورد دوباره با زمین های خشک تماشای تلاش انسان ها و تلاش جهت برقراری ارتباط با اهالی همه این ها زمان را به سرعت به پایان می رساند.

به ده فیره که نزدیک شدیم کنار جاده ی سنگی، سوراخ های عجیبی به چشم مان خورد. تونل هایی با حدود دو متر ارتفاع و با چندین متر دراز در کنده شده بودند از درون آن ها سنگ یا استخراج می کنند. سنگ کف آلود آتش فشانی که با خروج سریع گاز و سرد شدن توده ی ذوب شده به وجود می آید آن ها را در کیسه هایی ریخته بودند و منتظر حمل
آن ها بودند در یکی از این تونل ها پیر مردی را مشغول کار دیدیم. علت استخراج این سنگ ها را از او پرسیدیم پاسخی داد که انتظارش را نداشتیم. گفت این سنگ های سوراخ دار به آمریکا صادر می شوند در آمریکا این سنگ ها را برای شستشوی پارچه مخصوصی به کار می برند تا به پارچه ی جین تبدیل شود.
شب را در فیره در خانه ی یک اتاقه خوابیدیم حصیر و ساک خواب مان را پهن کردیم و می خواستیم بخوابیم که میهمانی از راه رسید. حضور ما در این ده برای جوانان ده تنوعی بود. این جوانان که چند نفری هم سیگاری بودند، بدون توجه به اتاق کوچک و تنگ ما نشستند و ما را زیر باران سؤالات معمولی گرفتند. از کجا می آییم چرا به ده آن ها
آمده ایم، فرق بین منازل آن ها و منازل ما چیست؟ ….. چوپانی با فلوتی بین آن ها بود و با نوای فلوتش شب ما را در دامنه ی دماوند خوش کرد.
گردنه ای بین فیره و تینه که باید از آن می گذشتیم یکی از زیباترین قسمت های مسیر ما بود. نهری با آب روشن، پر از چمن و درختان سایه دار بین دیوارهای صخره ای عمودی زیبایی این منظره وقتی از نواحی خشک و پر از گرد و سخت جلب توجه خاک اطراف به آن میرسی می کند و طبیعی است که نقطه ای برای استراحت ما و یا بوهای همراه بود.
در کرف باقیمانده خرابه های خانه های گلی ازآخرین زلزله توجه انسان را به خود جلب می کند این خرابه ها را هنوز از بین نبرده اند در کنار آن ها منازل جدیدی ساخته اند و به خرابه ها دست نزده اند. از زمین های زراعی نیز فقط قسمتی از آن مورد استفاده قرار گرفته است. مسجد بزرگ و جدید با این شکل مناسب نیست. فضاهای بزرگ با آشپزخانه تفاوت بزرگی با خانه ای دارد که ما شب گذشته در آن خوابیده بودیم.
در ناندال از موقعیت استفاده کردیم و دوستی از سفر سال گذشته مان را ملاقات کردیم اگر در ماه مه ۱۹۹۹ به خاطر مراسم دفن اهالی غمگین بودند در ماه ژوئن ۲۰۰۰ وضع کاملاً عوض شده بود، به خصوص وقتی عکس هایی را که سال گذشته گرفته بودیم نشان شان دادیم. عصر ما را در قهوه خانه به شام دعوت کردند سال به سال نشستن بر روی زمین با جمع کردن پاها برای ما سخت تر و دشوارتر می شود و لذت غذای عالی و خوشمزه را کاهش می دهد از مراتع کوهستانی به گردنه ی سرداغ (۳۶۷۰ متر) بلندترین نقطه ی مسیر ما به دور دماوند رسیدیم.

از سرما به خود می لرزیدیم و درگیر باران و برف شدیم. چادرنشینان ما را در جمال آقا پذیرفتند. خودمان را در یک چادر بزرگ که رختخواب های به هم پیچیده کنار چادر قرار گرفته بود خشک کردیم و با چای داغ گرم شدیم. خسته بودیم و به رختخواب رفتیم
نیمه های شب زمانی که چادر نشینان لحافشان را از درون چادر ما بر می داشتند از خواب پریدیم آن ها رختخواب خود را اختیار ما گذاشته بودند و در چادر همسایگان خوابیدند به این می گویند میهمان نوازی.
چشم انداز در قسمت غربی دماوند یکنواخت و خسته کننده .است از جاده خاک آلود به طرف جنوب در راه بودیم. گله های گوسفند، گل سرخ، سیاه و آتشی و خشخاش برای ما متنوع بود با تماشا از بالای دره ی دلیچای به غرب به وسعت و تنهایی چشم انداز کوهستانی پی بردیم.
قبل از آن که از یک گردنه ی کوچک به قسمت جنوبی کوه برگردیم در وازان در نزدیکی چادر نشینان توقف کردیم و نهار خوردیم برکه ای با آب قهوه ای که آبشخور حیوانات بود. روشن است که آب در این منطقه چقدر با ارزش و قیمتی است. در مراتع کوهستانی تشنگی مان را با چای داغ رفع کردیم در جاده ای که محل تردد بود جیپی که از رینه
می آمد از ما سبقت گرفت. در چشم انداز بسیار دور میدان بزرگی دیده می شد که برفچال خوانده می شود کوچی (۱۸۵۹) این محل و مراسم در آن را برف چال می خواند. مراسمی که اهالی آن را تا به امروز حفظ کرده اند: مراسم برف چال، مراسم مذهبی اهالی آب اسک است و برای گله مراسمی ضروری است. هر سال در بهار باقیمانده ی برف زمستانی در دامنه ی دماوند جمع آوری می شود و در گودالی (چاله) که از قبل آماده شده است ریخته می شود.
این یک پیشگیری و دوراندیشی برای گله است تا در تابستان آب کافی در اختیار داشته باشند پس از پایان مراسم جشن غذاخوری است که فقط مردان حق شرکت در آن را دارند. یکی از همراهان محلی ما در بهار در این مراسم شرکت کرده بود و هنوز پس از گذشت چند هفته از غذای مفصل و لذیذ آن برایمان تعریف می.کرد زنان در ده باقی می مانند جشن غذاخوری خاص خودشان را دارند.
از جاده آسفالته به طرف رینه راه افتادیم خوب که با ماشین در راه بودیم، چون هوا بسیار گرم بود و پیاده روی در هوای گرم سخت و ناگوار است در خانه ی کوه نوردان توقف کوتاهی برای استراحت داشتیم مکانی بود آرام و شباهت به توصیفی داشت که کوچی (۱۸۵۹) تجربه کرده بود.
کوچی می نویسد: «در راهنا (رینه) به هیچ قیمتی نتوانستیم یونجه برای حیوانات و غذایی برای خودمان به دست بیاوریم» و او چون ما تصمیم گرفت به طرف ده آب گرم یا حمام آب معدنی برود امروزه از رینه جاده ی آسفالته ی خوبی به سمت دره ی هراز می رود. در نزدیکی پل مون، در جاده ی آمل به تهران خوشبختانه می توان به غذای ایرانی دست یافت و لذت برد.
پس از چند روز راه پیمایی دوباره به آب گرم آمدیم دهی با حمام آب معدنی که کوچی از سایه ی درختان کهن و بلند آن بر دامنه ی دره سخن میگوید و می نویسد: «بعد از صرف صبحانه که چای بدون شیر بود، صبحانه ای که اشخاص متمول نیز می خورند به طرف حمام رفتم خانه ی من همان طور که قبلاً اشاره کردم کمی بالاتر از آن قرار گرفته بود چندین چشمه وجود دارد که همگی کم و بیش گرم هستند. در نزدیکی چشمه تعداد زیادی زنان با چادری تا زیر زانو در آب ایستاده بودند بعضی ها لباس می شستند.
از یک چشمه ی کم آب آبی داغ و قوی جریان دارد که به درون حوضی با محیطی حدود سی قدم در سه تا پنج قدم عمق می ریزد در قسمت کم عمق آن یک ساختمان کوچک قرار گرفته است که در آن می توان لخت شد و به درون آب سرد رفت دماسنج گرمای مطبوعی را نشان می دهد ولی در محل ریزش آب به نظر من آب بیش از اندازه گرم است زمین از لجن سیاهی پوشیده شده است. بخار از آب دائماً بلند می شود.
بوی آب برای تنفس مطبوع است و بویی از گوگرد ندارد پس از یک ساعت که در آب بودم احساس کردم به درجه حرارت هوا حساسیت دارم لباس که پوشیدم بخار بدنم خشک و حالم بهتر شد. در قسمت شرقی حوض حمامی به رسم حمام های شرقی قرار دارد گویا دویست سال پیش به دستور شاه عباس ساخته شده است. آب به قدری گرم است که تعجب می کنم چگونه مردم آن را تحمل می کنند. در ده امکانات آسایش نیست.
مردم زیر چادرهایی که با خود آورده اند زندگی می حتى مواد غذایی چون نان و گوشت نیز یافت نمی شود از داغ ترین نقطه ی چشمه بوی گوگرد به مشام می رسد که مطبوع است – شبیه بوی بخار در قله ی کوه است، بار دومی که در قله کوه بودم به آن پی بردم – در محل خروجی چشمه تمام سنگ ها پوشیده از لجنی زرد رنگ کمرنگ هستند.شاید از خزه ی زردرنگی پوشیده شده اند و آب زیر حمام ها در زمین فرو می رود. کیفیت آبی که از چشمه بیرون می آید بسیار خوب و به روشنی کریستال است.
تخم مرغی را می توان در مدت دو ساعت در آن پخت. خود من در عرض ده دقیقه تخم مرغ نیمه پخته را با لذت خوردم.» (کوچی 1859، ص ۵۶).
دمورگان فرانسوی (۱۹۰۵، ص ۲۷) چشمه ی آب گرم را به همین نحو توصیف و به چند نکته درباره ی تأثیرات طبی و درمانی و کیفیت آب اشاره می کند. دسترسی به حوضچه ی حمام مدت ها است که از بین رفته است همه چیز لوله کشی شده و آب از لوله های آب به هر یک از فضاهای مخصوص حمام می رسد.
آزمایشات هیدرولوژی (پژوهش آب) آب معدنی در آغاز سال ۹۰ نشان داد که در ترکیب شیمیایی آب گروهی از گازها نقش دارند و ثابت شد (کوچک منش، ۲۰۰۰) که CO2, SH2, Sio2, AL2o3 Mgo, Cao اثرات درمانی دارند. «ابری با بوی خوش» که در خارج محوطه ی حمام نیز به مشام می رسد ناشی از گاز SH است. کوچی از «بویی شبیه به گوگرد که مطبوع است و به خوبی می توان آن را تنفس کرد» سخن می گوید.
حالا پس از راه پیمایی طولانی در خیابان اصلی ده از جهانگردی خود لذت می بریم آب گرم تنها منطقه ی دماوند است که سالیان دراز مسافران داخلی به آن می آیند حمامی نیز از دوران صفویه درآن وجود دارد.
ما در روزهای آاخر مسافتی حدود ۸۵ کیلومتر و اختلاف ارتفاعی بیش از ۳۷۰۰ متر را پشت سر گذاشتیم خط هوایی میان هر یک از ده ها بامسافت واقعی بین آن ها برابر نیست گاه باید جاده ی خاکی و یا مالرو و یا اغلب مسیر پیچ در پیچ و سربالایی را طی کرد علاوه بر این اختلاف ارتفاع نیز هست هر چند که عمیق ترین نقطه (۱۶۹۰ متر) فقط ۲۰۰۰ متر در زیر مرتفع نقطه (۳۶۷۰) متر قرار گرفته است.
با بالا و پایین رفتن دائمی دو برابر تفاوت ارتفاع را باید .پیمود اغلب اوقات بین ارتفاعات ۲۰۰۰ و ۳۰۰۰ متر قرار گرفته ای در قسمت شرقی برجستگی های عظیمی وجود دارد در قسمت شمال غربی برعکس است اگرچه بلندتر است ولی این برجستگی کمتر دیده می شود. در فهرست، اطلاعات مربوط به راه پیمایی به دور دماوند با پارامتر 02920-F شرکت فنلاندی ارتفاعات و فشار اندازه گیری شده و با تاریخ و زمان و درجه حرارت از (پتر کلوگ) تکمیل شده است.
اطلاعات مربوط به مسافت از نقشه و یادداشت های روزانه گرفته شده است که نه تنها جاده های مارپیچ بلکه بیراهه ها و اضافه بر آن مسافت راه ها نیز قید شدهاند اگر این مسافت های اضافی را به حساب آوریم مسافت کل چرخش به دور دماوند حدود ۱۵۰ کیلومتر است.
تفاوت اصلی میان صعود به دماوند و راه پیمایی به دور دماوند ایجاد تماس با انسان هاست خاطره ای که باقی میماند و انسان را به یاد روتنر می اندازد، ارتباط با دهقانان ساده است. آن ها ماست، چای یا نان تعارف می کنند.
ارتباط با چادرنشینان که دعوت بیگان های را در درون چادر خویش افتخار می دانند، یا تماس با مسافران داخلی و میهمانان تابستانی است که با خوش رویی سر صحبت را باز کنند. همگی جالب و به یاد ماندنی است جدا از صعود به دماوند که خود به تنهایی اتفاق زیبایی است. راه پیمایی به دور آن نیز شرایط زندگی در کوهستان البرز را به وضوح آشکار می کند. (از کتاب اولین پژوهش جامع علمی و فرهنگی درباره ی دماوند، بلندترین کوه ایران، نگارش کارل کراتسل – روبرت کوستکا ترجمه ی ایرج هاشمی زاده ناشر انتشارات هادیان چاپ اول بهار 1384، ص (۱۷۷ ال ۱۸۲)
دهلیزهای دیواره ی یخار
دهلیزهای یخار از ترکیب گرده های سنگی و یا دهلیزهای بسیار عمیقی تشکیل می گردند این گرده ها و دهلیزها به صورت های پیچیده ای در جناح سمت جنوب دیواره های بخار قرار دارند و مسیر ترکیبی آن ها به یال بزرگ تلو متصل است. (کتاب دماوند و در یال هایش، گردآورنده: محمد نظریان (افغان)، مؤلف: علی مقیم، انتشارات صدریه، سال ۱۳۸۰)
دیماوند: نام کوه دماوند است. (برهان جهانگیری) نام کوه مشهور به دماوند است. زیرا دیمه نام قصبه آن جا می باشد آوند ظرف است و کوه به اسم دیمه دیماوند شد. (از انجمن آرا) (از (آنندراج).
درم بسته پس در بند رفته است
مگر امشب به دیماوند رفته است.
ویس و رامین
لغت نامه دهخدا
دیواره ی یخار
در قسمت جنوبی زبانه ی یخچالی به قسمت دیواره های سنگی دره ی یخار می رسد که به یکدیگر متصل بوده و ارتفاع بلندترین قسمت آن ها ۲۵۰ تا ۳۵۰ متر است و به واسطه ی ریزش مداوم اطراف این دیوارها و نااستواری سنگ های آن تاکنون هیچ گونه شناسایی و صعودی بر روی آن ها انجام نگرفته است.
دیو آسیا
بزرگ ترین این تپه های رسوبی را در دره ی آسیا یکی از جناح های دره ی بزرگ لار دیدم. از حوضچه ی طبیعی یکی از تپه ها به ارتفاع تقریبی سیصد یا آب ترش ولرمی بیرون می زند که به اندازه ی چشمه های جهنده ی «کارلسباد» قدرت دارد در چشمه ی دیگری یعنی جایی که از آن اسید کربنیک تبخیر میشود و چند قدم دورتر از آن صدایی مانند تپیدن شنیده می شود که ظاهراً از سقوط آب به اعماق زمین ناشی می گردد.
وجه تسمیه ی «دیو آسیا» نیز به همین دلیل است سراسر این دره که مخزن ذغال است و جابه جا ذغال در سطح زمین هم دیده میشود پر است از مواد آتش فشانی و قطعات گوگرد، که در اثر آتش فشانی شدن کوه دماوند به آن جا پرتاب شده است. سفرنامه ی پولاک نوشته ی یاکوب ادوارد پولاک ترجمه ی کیکاووس جهانداری چاپ دوم، آبان ماه۱۳۶۸، ناشر: انتشارات خوارزمی ص ۴۲۱).
دیو سفید
عقیده ی عامیانه درباره ی دیو سفید در میان مردم رایج بود که دیو سفید در دماوند سکونت داشت و به دست رستم و به دست رستم کشته شد ولی هنوز دخترش در درون یک غار غیر قابل دسترس زندگی می کند و با دوک (میله) نخ ریسی می کند. (کتاب دماوند، خاستگاه اساطیری ایران زمین، ص ۵۴).

