
نخستین تلاش کوه نوردان زنجان در دره یخار، آبان ماه ۱۳۸۴
۲۱ ساعت تلاش، ۱۱۰۰ متر صعود از یخچال، گزارش: محمد حسن نجاریان:
دماوند دارای ۱۶ جبهه یا یال می باشد و معمولاً تعداد 4 جبهه ی آن را کوه نوردان صعود می کنند (جبهه های جنوبی، شمالی، غربی، شمال شرقی) که تعداد ۱۹ قله به روی این یال ها شناسایی گردیده است.
یال شمال شرقی دماوند
این یال بزرگ از عمق دره ی هراز واقع در شرق روستای گزنک با دیوارهای گوگردی آغاز شده، به قله ی سنگ نو با ارتفاع ۳۳۵۰ متر می رسد، سپس شیبی تند در امتداد یال استله سر به قله ی نشوم به ارتفاع ۳۷۲۶ متر می رسد و کمی بالاتر قله ی مشهور یال های دماوند منار، با ارتفاع ۳۹۵۰ راه قرار دارد که شما را از روی یال معروف خاک زرده به قله ی مازیار ۴۰۰۰ متری می برد.
پس از آن به سمت غرب با شیبی تند به لبه ی قله ماند دیگری می رسیم، که پناهگاه تخت فریدون بر آن قرار دارد و از آن جا یال اصلی قله مقابل شما قرار گرفته که با دو برآمدگی از کنار گذر دره یخار شمار را به قله می رساند.
از ویژگی های این مسیر می توان به عبور از روستای زیبای گزنک (ارنگه)، باغات سرسبز و چشمه های فراوان در مسیر را یاد کرد، در فصل بهار منطقه مملو از گل های زیبایی است که تابلوی زیبای دماوند را قلم زده است، در انتهای مسیر، دره یخار قرار گرفته که به علت خطرناک بودن آن تعداد انگشت شماری از آن صعود نموده اند، و تعدادی از تیم ها به علت پرهیز از درگیری با بام برفی، با صعود چند طول به راست پناهگاه تخت فریدون را تراورس نموده و ادامه ی مسیر را پی می گیرند.
از مجموع سه قیف یا دهلیز اصلی، که می توان گفت دهلیز روبرو، دهلیز میانی، دهلیز کناری بزرگ، که به سمت یال شرقی منحرف می شود، و عموماً صعود از مسیر رو به رو که در ابتدا دارای شیبی تند و کاملاً یخ بلوری می باشد از هیجان خاص خود برخوردار است.
هنوز یک هفته از عزیمت به دماوند در صعود سراسری هلال احمر، که برای یافتن و حمل جسد کوه نورد گروه کوه نوردی گاز تهران بود، نگذشته، که نظر به تقاضای خانواده ی مرحوم یزدانی (کوه نورد قائم شهری) در خصوص تجسس در منطقه ی دره یخار ، به منظور یافتن وی با هماهنگی به عمل آمده، کار تهیه وسایل به سختی انجام پذیرفت به طوری که مسئولین هلال احمر موفق به گرفتن کفش کوهنوردی مناسب و ابزار فنی اضطراری نشدند، آخرین قرار و مدارها انجام گرفت.
از آن جایی که اطلاعات در مورد منطقه ی دره یخار بسیار محدود می باشد و با توجه به این که گزارشی از کار در این مسیر نیافتیم، (که یا صعود نشده و یا گزارشی چاپ نشده است) این خود بر مشکلات صعود، انتخاب ابزار، زمان بندی صعود می افزود، و نهایت این که عبور از این دره با خطرات ریزش و وجود یخچال خود معضلی بود که باید در منطقه حل می شد.
حوالی ظهر تعداد ۶ نفر با خودروی اکیپ امداد نجات هلال احمر، زنجان را به قصد تهران و بعد پلور در جاده هراز ترک می کنیم، در اقامت شبانه در خانه های آبگرم وسایل بسته بندی شده، یک بار دیگر چک شد و کسری های غذایی لازم خریداری گردید.

قرار بود ساعت 5/30 حرکت کنیم، ساعتی گذشته قاطرچی سلانه، سلانه پیدا می شود و انگار نه انگار قرار و مداری بین ما بوده است، ساعت 7/30 صبح از جاده خاکی که ما را به مرکز روستا می رساند به راه می افتیم، «ارنگه» یا همان گزنه روستایی نسبتا تمیز با رودخانه ای در وسط که به رودخانه ی دره یخار رسیده راهی رود هراز می شود، راه باریک با شیبی تند ما را به باغات اطراف ده می رساند. ساعت 9/15 به محل چشمه ی سیمانی رسیده، لبی تر کرده تعدادی عکس با نمای درخت بید و دماوند گرفته این لحظات را به خاطرات می سپاریم.
مسیر مال رویی را پی می گیریم که به تدریج ارتفاع می گیرد، ساعت ۱۰ صبح به چشمه ی استله سر رسیده مختصر استراحتی کرده یک و نیم ساعت بعد به چشمه پهن کوه می رسیم، با نوشیدن جرعه ای آب و پر کردن قمقمه ها آماده می شویم از شیبی تند بالا برویم، که همان مسیر رسیدن به قله ی منار و در نهایت پناهگاه تخت فریدون می باشد.
پس از بالا رفتن از دو شیب تند از مسیر به سمت غرب (دره یخار) منحرف می شویم، نیم ساعتی بعد در ساعت 12/30 ظهر روی یال در محل تقریبا مسطح کمپ برقرار می شود و به زودی محل اقامت توسط دوستان با جابه جایی سنگ ها در کنار یخچال آماده شده دو تخته چادر کوهنوردی برپا می گردد.
ساعت ۵ صبح به سختی بیدار شده کوله ها را جمع کردیم، حجم وسایل بسیار بالا است و کوله ها حجیم و سنگین، ساعت 6/45 تن به راه می سپاریم، مسیری بدفرم و قدری سنگ نوردی دارد و باعث می شود، آقای یزدانی از همراهی ما صرف نظر کرده از عقب جهت شناسایی در یخچال اقدام نماید، مسیر یخچال کاملاً متغیر و خطرناک می باشد.
از این رو به سختی ارتفاع می گیریم، هر ساعت چند دقیقه ای استراحت کرده به زیبایی های خشن اطراف خیره می شویم، صعود از لابلای شکاف با وجود سنگ های غلتان اصلاً خوش آیند نبوده هیچ، عذاب آور نیز می باشد، آقایان آرمیده و نظری تا ساعت 30 /9 ما را همراهی کرده خداحافظی می کنند.
بازگشت آن ها به کمپ اعلام گشته مقرر می گردد هر دو ساعت یک بار با هم تماس داشته باشیم، ساعتی بعد با رسیدن به دو راهی یخچال مسیر سمت چپ به علت بکر بودن و دور از دسترس بودن انتخاب می گردد، عبور با این کوله بار و مسیر شن اسکی و یخ در زیر که هر آن باعث لیز خوردن می شود، بسیار عذاب آور بوده ترس از ریزش نیز با آن همراه است.
ساعت ۳ عصر به اول یخچال در ارتفاع4300 متری می رسیم، مختصری کالباس ناهار ما را تشکیل می دهد، لختی استراحت کرده خستگی از تن می زداییم، سپس ابزار فنی مهیا کرده و البسه مناسب می پوشیم، نسیم سرد یخچال به تن می نشیند.

دو پیچ بلندی حکم کارگاه را کرده عباسی به حمایت می نشیند و فرشاد به کار تصویربرداری، در این تصور هستیم که با چند طول طناب دیگر کار را تمام کنیم، که با صعود چند طول ۵۵ متری و پیچیدن قیف در بالا تازه در می یابیم حالا، حالا میهمان این مسیر هستیم. بعد از تلاش زیاد ساعت حوالی دوازده بود! آره ۱۲ شب که داشتن فلاکس یا فلاسک آب گرم ما را قدری از کرختی نجات داده بلکه بتوانیم تا آخر این مسیر دشوار دوام بیاوریم.
باری با حاکمیت سرما و رسیدن به ارتفاع ۵۰۰۰ متر از شر ریزش نیز در امان می مانیم، حالا فقط به خود تلقین می کنیم که راهی نمانده که یک باره ،ماه ماه نازنین با عشوه و ناز سرک می کشد، اول قرمز رنگ باخته و آرام روشن و روشن تو گوئی به مدد ما آمده، که یاران راهی نمانده «یک قدم مانده یک خیز، یک گام… طول های آخر یعنی ۱۸ طول آخر یعنی از سبلان نیز بلندتر حالا در این سوز سرما به حساب و کتاب نشسته ایم.
عباسی: فرشاد طناب چند متری بود؟
۵۵ متری
به عبارتی با ۲۰۰ متری که در پایین زیر پا داشتیم و ما از بغل آن بالا آمدیم، حدود ۹۹۰ متر صعود داشته.
صعود از یخچالی حدوداً ۱۲۰۰ متری با سختی تمام به پایان می رسد و هنوز دوستان در پایین دست، که در تمام این لحظات صعود نگران و از طریق بیسیم پشتیبان ما بوده باور ندارند، که در ساعت 3/30 به دنبال جا و مکان هستیم، تا حداقل ساعتی استراحت کرده ادامه کار را به فردا موکول کنیم چرا که بالا رفتن از این ارتفاع ۵۴۰۰ متری، برای ما به خاطر خستگی و اتلاف انرژی زیاد مقدور نبوده، در ثانی در نظر داریم قسمت انتهای دیواره را فردا با دید کامل مورد تجسس قرار دهیم.
روی برآمدگی ناپایداری رحل اقامت گزیده، به سختی و با تلاش عباسی زیر خود طناب پهن کرده به بالا فیکس نموده تا از سقوط احتمالی جلوگیری نماییم، فقط چند جرعه آب و البته قدری کشک به نیش کشیده غرق کیسه می شویم.
بلند شدن از این تور بافته ی عباسی، کار حضرت فیل است، خورشید هر لحظه زیباتر و دلفریب تر می شود و از همه مهم تر گرم کردن ماست، قدری پایین رفته دهلیز را بررسی می کنم، دریغ از توقف ریگی به علت شیب زیاد، به محل شب مانی بر می گردم بلکه بتوانم برای بچه ها قبل از بیدار شدن چای درست کنم، که امکان این کار نیست مگر بیدار شوند، که محبت کرده بلند می شوند تمام وسایل که با پودر گوگرد آغشته شده به کوله ها سرازیر می شوند چای شیرین، پنیر، نان، قدری کلوچه، یک صبحانه ایرانی را به ما هدیه داده اگر چه از روی بی میلی ولی می خوریم.
حالا ما برای رسیدن به یال شمال شرقی، یا باید تمام بام برفی و یخار را به راست تراورس کرده یا این که به قله رفته از بالا دور بزنیم، با مرور این تصمیم ها به کوله ها خیره می شویم، ولی چاره ای نیست ما فرصت کار فنی در این مسیر را نداشته، کوله ها به دوش آرام به سوی یال شرقی گام بر می داریم نیم ساعتی بعد به تجسس در کنار برج بلند از سلسله برج های یخار پرداخته بالا می رویم، مسیر دارای شکاف های یخچالی بوده که باید با احتیاط صورت پذیرد، همچنین چند جایی به حفره های بزرگ یخی برخوردیم که چیزی در آن یافت نشد.
تنفس در تپه گوگردی همیشه مایه عذاب صعود کنندگان این بام بلند ایران است که بعضاً آدم را از لذت صعود پشیمان می کند، ۷ صبح بود بلند شده بودیم و ۸ حرکت حالا هم ساعت 12 ظهر است، که روی قله هستیم دو گرگانی دنبال دوست خود هستند و به سمت جنوبی سرازیر می شوند ما هم با گرفتن قطعه عکسی روی قله به سمت یال شمال شرقی براه می افتیم، بارش تازه برف باعث حرکت راحت شده است براحتی پایین می رویم.
با تماس با دوستان پایین دست معلوم شد روز قبل دوستان با تجسس در مسیر یخچال، که منجر به یافتن یک تخته زیرانداز شده به محل کمپ مراجعه نمایند و فقط جهت آوردن آب به چشمه بروند و امروز نیز به سمت پناهگاه حرکت کرده و در حال حاضر منتظر ما در آن محل می باشند، که باعث خوشحالی ما گردید، ۳ ساعتی طول می کشد تا از این مسیر طولانی خود را به پناهگاه تخت فریدون برسانیم و در آنجا استقبال گرم دوستان و دیگر عزیزان کوه نورد خستگی را از تن مان می زداید.
لختی استراحت ما را آماده می کند تا زودتر به پایین سرازیر شویم مدد دوستان از بابت کمک به حمل وسایل باعث می گردد ما نیز بتوانیم پایین برویم عبور از مسیر خاک زرده و زیر قله ی با منار ساعت حدود ۴ عصر نزد دوست عزیز آقای شکری، که در این دو روزه زحمت ایجاد ارتباطات را کشیده می رسیم اینجا بد ندیدم سوالاتی که بعد از نوشیدن چای و شیر (شیر پارتی) بین دوستان و فرشاد و عباسی مطالبی رد و بدل شد به آن اشاراتی داشته باشم.
آقای عباسی چطور بود؟ عباسی: عالی بود، فرشاد: خوب و سخت،
چند ساعت شد؟ و عباسی با نگاه به ساعت فرشاد به مدد رسید از ساعت ۶:۳۰ تا ۳:۳۰ صبح کار روز اول و بعد ۸ صبح تا ،حالا که باید برویم یعنی ۲۱ ساعت صعود یخچال.
فرشاد تا به حال اینقدر سختی کشیده ای؟ بله
علم کوه صعود مسیر هاری روست .
اولین بار بود کار جدی یخ میکردی؟ بله و جالب بود.
آقای عباسی از لحاظ تجربه چطور بود؟ بسیار عالی و غیر قابل تصور.
شب مانی چطور بود؟ فرشاد: من فقط فکر این بودم جایی باشه و چند ساعت بخوابم، عباسی: خطری از این رو به فکرم افتاد خودمان را طناب پیچی کنیم.
ریزش چطور بود؟ فرشاد: چند سنگی به ما اصابت کرد یک بار هم صدای حسن درآمد و عباسی با خنده های نادرش، وای از کلاغ ها بالای ما که جولان می دادند و باعث ریزش می شدند. دیگه کافیه قاطرچی غرغر را شروع کرده و آماده حرکت است، اندازه ی یک بار، به قاطر زده شد و مابقی در کوله بارها جای می گیرد و راه میافتیم و ساعت 8/30 شب به روستای گزنه و ۴:۳۰ صبح به شهر می رسیم و خسته.
اما شاد از این لحظات زیبا و متأسف از ناکامی مان در یافتن هم وطن مفقود آقای یزدانی که در زمستان سال قبل در حین صعود مسیر جنوبی ناپدید شد، وای از دماوند با این وسعت دره های ژرف آن، که قادر است یک نفر را که نه صدها نفر را در خود مفقود سازد به طوری که ما را نیز مبهوت عظمت و گستردگی و تنوع طبیعت خود ساخته است.