کول فرح، آوای ایلام در دل زاگرس
در گسترهی پهناور تمدن ایرانزمین، محوطههای باستانی متعددی چون چراغهایی از گذشته، رازهایی از فرهنگها و مردمانی کهن را بر خاک نگاشتهاند. یکی از این گنجینههای تاریخی، کول فرح در شهرستان ایذه، واقع در استان خوزستان است؛ جایی که در دل کوههای زاگرس، مجموعهای شگفتانگیز از نقشبرجستههای سنگی و بقایای معماری به جای مانده از دوران ایلامی، چشم هر بینندهای را به اعماق تاریخ میبرد. کول فرح نهتنها یک محوطهی باستانشناختی مهم بهشمار میرود، بلکه بهعنوان یکی از کهنترین اسناد تصویری و نوشتاری تمدن ایلام، جایگاهی منحصربهفرد در میان محوطههای تاریخی ایران دارد.
این مکان با دارا بودن شش نقشبرجستهی سنگی باشکوه و بقایای معماری آیینی، گویای آیینها، ساختار اجتماعی و نگرشهای مذهبی ایلامیان است؛ مردمانی که در هزارهی دوم پیش از میلاد، یکی از کهنترین دولتهای منطقه را بنیان نهادند. کول فرح از این جهت حائز اهمیت است که ما را با بخشی از تاریخ ناشناختهی ایذه و تمدن ایلام میپیوندد؛ تاریخی که اگرچه کمتر از تمدنهای بینالنهرین مورد توجه قرار گرفته، اما در درک سیر تحول هنر، سیاست و دین در فلات ایران نقشی بی بدیل دارد.
در این مقاله، با نگاهی پژوهشی و ساختاریافته، تلاش خواهیم کرد ابعاد گوناگون محوطهی کول فرح را از منظر تاریخی، جغرافیایی، هنری، باستانشناختی و گردشگری بررسی کنیم. این نوشتار، علاوه بر بررسی نقشبرجستهها و کتیبههای باستانی، نگاهی نیز به جایگاه کول فرح در میان دیگر محوطههای ایلامی همچون چغازنبیل و شوش خواهد داشت. همچنین به ظرفیتهای این محوطه در زمینهی گردشگری فرهنگی و ضرورت حفاظت از آن در برابر آسیبهای طبیعی و انسانی خواهیم پرداخت.
- موقعیت جغرافیایی و طبیعی کول فرح
کول فرح یکی از مهمترین محوطههای باستانی تمدن ایلام است که در شمالشرقی شهرستان ایذه، در استان خوزستان، واقع شده است. این محوطه در درهای باریک و کوهستانی میان صخرههای بلند و ناهموار جای گرفته و از نظر جغرافیایی بخشی از زاگرس جنوبی محسوب میشود. واژهی «کول» در زبان محلی بختیاری به معنای «درهی باریک» و «فرح» به احتمال زیاد نام محلی مکان یا شاید اشارهای به شخصیت اسطورهای یا مذهبی دارد؛ بنابراین، «کول فرح» به معنای «درهی فرح» یا «تنگهی فرح» ترجمه میشود.
- نام کولفرح در فرهنگ محلی
کلمهی «کول» در زبان بختیاری بهمعنای دره یا شکاف کوهستانی است، و «فرح» یا «فره» میتواند ریشه در واژههای باستانی مربوط به شکوه، برکت یا روشنایی داشته باشد. مردم محلی، کولفرح را «درهی مقدس» یا «جایگاه ارواح نیک» میدانند. این تصور، ریشه در احترام نهادینهشده نسبت به محلهایی دارد که انسانهای باستان در آن به نیایش و آیین مشغول بودند.
از لحاظ طبیعی، کول فرح در بستر یکی از مسیرهای باستانی عبور کاروانها و جوامع انسانی قرار گرفته است؛ مسیری که از فلات مرکزی ایران به جلگهی حاصلخیز خوزستان و بینالنهرین میپیوندَد. وجود کوههای مرتفع، پوشش گیاهی نیمهکوهستانی، و جریانهای آب فصلی، این منطقه را در گذشته به مکانی مناسب برای سکونت، پرستش و دفن مردگان تبدیل کرده بود. بقایای سازههایی چون معبد، آرامگاهها و آبراههای سنگی، گویای برنامهریزی دقیق انسانهای باستان برای بهرهبرداری از بستر طبیعی منطقه است.
از دیگر ویژگیهای مهم کول فرح، قرارگیریاش در نزدیکی دشتهای حاصلخیز ایذه است. این دشتها از دوران ایلامی تا دوران اسلامی محل کشاورزی و دامداری بودهاند و همین عامل، اهمیت راهبردی و معیشتی منطقه را افزایش میداد. افزون بر این، ایذه از دیرباز به عنوان دروازهای بین فلات ایران و تمدنهای غربیتر همچون سومر و بابل شناخته میشده است؛ مسألهای که در تحلیل ارتباطات فرهنگی و هنری کول فرح با سایر مناطق نقشی اساسی دارد.
از منظر چشمانداز طبیعی، درهی کول فرح با دیوارههای بلند سنگی، فضای بسته و حالت نیمهمقدس خود، بستری آرمانی برای خلق نقشبرجستههای آیینی و انجام مناسک مذهبی بوده است. انتخاب چنین مکانهایی برای کندهکاری سنگی، در بسیاری از فرهنگهای باستانی مرسوم بوده و نشاندهندهی نگاه مقدس و نمادین انسان به طبیعت است. این بستر طبیعی، نهتنها بستری برای حیات، بلکه مکانی برای تجلی قدرت، دین و هنر ایلامیان نیز بوده است.
مسیر دسترسی به کول فرح نیز نسبتاً آسان و برای گردشگران قابل پیمایش است. این محوطه در حدود ۷ کیلومتری شمالشرقی شهر ایذه قرار دارد. پس از ورود به شهر ایذه از مسیر جادهی اهواز یا شهرکرد، گردشگران میتوانند با وسیلهی نقلیه شخصی یا تاکسیهای محلی بهسمت روستای کولفرح حرکت کنند. مسیر جادهای آسفالته است و در بخشهای پایانی به راهی باریکتر و محلی منتهی میشود که تا نزدیکی درهی تاریخی ادامه دارد. از آنجا با پیادهروی کوتاهی در دل طبیعت، بازدیدکنندگان به محل نقشبرجستهها و بقایای باستانی خواهند رسید. بهترین زمان بازدید از کول فرح، فصل بهار و پاییز است که هوا مطبوع و طبیعت اطراف سرسبز و دیدنیست.
- پیشینه تاریخی و فرهنگی کول فرح
محوطهی باستانی کول فرح، تنها یک مکان آیینی ایلامی نیست؛ بلکه بخشی از یک چشمانداز فرهنگی وسیعتر است که در قلب سرزمین کهن ایذه جای گرفته است؛ شهری که در متون باستانی با نامهایی چون ایذج، انشان کوهستانی و بهویژه در دورهی ایلامیان بهنام آریوجان شناخته میشده است. این منطقه از هزارههای پیش از میلاد تاکنون، نقش کانونی در تحولات مذهبی، فرهنگی و سیاسی جنوب غرب ایران ایفا کرده و پیوسته در متن تاریخ تمدنهای اولیهی فلات ایران قرار داشته است.
- نام ایذه
ایذه، شهری باستانی در قلب زاگرس، در طول تاریخ با نامهای گوناگونی شناخته شده که هر یک بازتابی از دورهای خاص و فرهنگ حاکم بر آن زمان بودهاند. در دوران ایلامیان، این منطقه با نامهایی چون «ایدیده» یا «ایدیذه» شناخته میشد که به معنای «شهر کنار آب» است—اشارهای شاعرانه به موقعیت ایذه در کنار تالاب میانگران. در کتیبههای اشکفت سلمان، نام ایذه به صورت «آیاپیر» یا «اجاپیر» آمده، که نشان از اهمیت آیینی و سیاسی آن در دورهٔ ایلام نو دارد. با گذر زمان، آیاپیر جای خود را به «آنزان» داد، و در دورهٔ هخامنشیان، نام آریایی «انشان» بر این سرزمین نهاده شد؛ نامی که در کتیبههای کوروش بزرگ نیز دیده میشود.
در دورهٔ اسلامی، نام «ایذج» رایج شد و در منابعی چون لغتنامهٔ دهخدا نیز ثبت گردیده. اما یکی از نامهایی که در میان مردم لر و در سفرنامههای تاریخی چون نوشتههای ابن بطوطه و بارون دوبد به چشم میخورد، «مالمیر» یا «مالِ امیر» است. این نام که هنوز هم در زبان لری برای ایذه به کار میرود، به معنای «سرزمین امیر» است و احتمالاً اشاره به جایگاه حکومتی منطقه در دورهٔ اتابکان لر بزرگ دارد، زمانی که ایذه پایتخت آنها بود و شکوهی خاص داشت.
در شهریور ۱۳۱۴ خورشیدی، در دورهٔ پهلوی، نام رسمی شهر به «ایذه» تغییر یافت، اما خاطرهٔ نامهای پیشین همچنان در دل تاریخ و زبان مردم جاری است. این تنوع نامها نهتنها نشاندهندهٔ قدمت و اهمیت ایذه در تاریخ ایران است، بلکه گواهیست بر لایههای فرهنگی، زبانی و سیاسیای که در طول قرون بر این سرزمین نقش بستهاند.
- ایذه دروازه ای میان کوه و جلگه

ایذه در محل تلاقی زاگرس مرکزی و جلگههای گرم خوزستان واقع شده است؛ موقعیتی راهبردی که آن را به یکی از شاهراههای ارتباطی میان تمدنهای شرقی فلات ایران و حوزهی بینالنهرین بدل ساخته است. این موقعیت جغرافیایی موجب شده تا ایذه، بهویژه در دورهی ایلام میانه و جدید (حدود ۱۳۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد)، به عنوان یک مرکز سیاسیـمذهبی مهم شناخته شود.
برخلاف بسیاری از شهرهای ایلامی که در جلگهها قرار داشتهاند (مانند شوش و چغازنبیل)، ایذه بهعنوان مرکز کوهستانی ایلام، دارای ویژگیهای خاص فرهنگی و آیینی بوده است. منابع تاریخی نشان میدهند که حاکمان محلی این ناحیه، اگرچه زیر چتر حکومت مرکزی ایلام بودند، اما تا حدی استقلال آیینی و سیاسی داشتهاند و نقش مؤثری در حفظ و توسعهی سنتهای محلی ایفا کردهاند.
- کول فرح در بستر ایلامی

در چنین بستری است که محوطهی کول فرح پدید میآید؛ مجموعهای از نقشبرجستهها، بقایای معابد و سازههای سنگی که به روشنی نشان از اهمیت مذهبی و حکومتی منطقه دارد. اکثر پژوهشگران معتقدند کول فرح، نه یک مکان مسکونی، بلکه محوطهای آیینی و تشریفاتی بوده که در آن، آیینهای رسمی مانند قربانیکردن، نیایش برای خدایان، برگزاری جشنهای مذهبی، و حتی مراسم تدفین شخصیتهای مهم برگزار میشده است. در دورهی ساسانی و پس از آن نیز، این شهر به عنوان مرکز فرهنگی قوم بختیاری شناخته شد و تا امروز نیز جایگاه خود را به عنوان یک منطقهی تاریخیـفرهنگی حفظ کرده است.
- جایگاه فرهنگی و دینی ایذه در دوران ایلام
حضور چندین محوطهی ایلامی در اطراف ایذه، از جمله کول فرح، اشکفت سلمان، و خونگ اژدر، نشاندهندهی تراکم قابل توجه آثار فرهنگی این دوره در منطقه است. نقشبرجستههای این محوطهها که عمدتاً با مضامین مذهبی، آیینی و حکومتی شکل گرفتهاند، گواهی بر اهمیت مذهبی این ناحیه در ساختار معنوی ایلامیان هستند.
برخی پژوهشگران معتقدند که ایذه، در مقام مرکز کوهستانی ایلام، وظیفهی پاسداری از سنتهای کهن و مناسک خاص اقوام بومی را بر عهده داشته و ممکن است نقش واسطهای میان نهاد دین و قدرت سیاسی در سطح ایالتهای ایلامی ایفا کرده باشد.
از این منظر، کول فرح نهتنها یک محوطهی هنریـمذهبی، بلکه بخشی از یک شبکهی بزرگتر آیینی در کوهستانهای ایلامیست؛ شبکهای که در آن طبیعت، کوه، سنگ، و دین با هم تلفیق شدهاند تا بستری برای تجلی قدرت و معنویت در جهان باستان فراهم آورند.
- بررسی شش نقشبرجسته کول فرح
کول فرح را میتوان به نوعی موزه ای از نقش برجسته های ایلامی دانست . 6 نقش برجسته ی مهم در این مکان وجود دارد که در ادامه به توضیح هر یک از این نقوش خواهیم پرداخت . در تصویر زیر جانمایی هر یک از این 6 نقش برجسته دیده میشود.
نقشبرجستهی شماره ۱ (Kul-e Farah I)

- ابعاد: حدود ۱.۳۵ م × ۱.۶۸ م
- قدمت:قرن ۷ پیش از میلاد (حدود ۷۰۰ تا ۶۵۰ ق.م)
- موقعیت: در ارتفاع پایینی از دیوارهی غربی دره
- شخصیتها: شخصیت مرکزی «هانی پسر تاهی»، فرمانروای محلی آیاپیر، با دستانی جمعشده و گِردنی بلند و کلاه کاسهمانند. پشت سر او، دو نفر شریک بزرگای دولتی (وزیر و حامل جامه) ایستادهاند. در جلوی او سه نوازنده (یکی با چنگ، یکی با چنگ عمودی، یکی با دف) همراه با یک مهماندار حیوانات و یک کاهن کنار آتشدان دیده میشوند
- مراسم: قربانی گاو نر یا بزی بزرگ، با شکارچی، سه قوچ ذبحشده، دو گاو نر، بصورت آیینی برای نارسینا یا تیر و تیر حمایتگر
- نمادها: سازهای موسیقی مقدس، جمعیت ترتیبیافته، و متن سنگنوشتهی ۲۴ خطی به زبان عیلامی که خود هانی را معرفی میکند .
- متن کتیبه ی این نقش برجسته به این شرح است:
تیروتیر پروردگار مقدس من/ تیروتیر مسلح نیرومندنترین خدایان/ حامی شاهان/ خدای مهربان و عطا کننده طلسم حمایت/ یک زیبا کننده است، یک بخشنده است/ قدرتمندان و خوبان: خدای درخشنده ناپیر و خدای شیموت،پیام آور خدایان/ هدایای قدرت مرموز حامی را/ حامی در آسمان بالا/حامی در پایین زمین/ حامی قدرتمندان/قدرت مرموزی که هیچ ناپاکی را در اینجا راه نمیدهد/ هیچ قدم ناپاکی در اینجا اجازه ورود نمیدهد/ دریافت داشته اند.
من هانی پسر تاهی هی، فرمانروای آیاپیر (ایذه)، دارای سرزمینهای فراوان،پرستش خدای هومبان را به جا آوردم./ بعد از آنکه خدای هومبان،بزرگترین خدایی که پادشاه تحت حمایت قدرت مرموز وی میباشد/ حمایتش را از من افزون کرد/ آنگاه که یاری خداوند تیروتیر خدای بزرگ و ناپیر خدای درخشنده خدای شیموت و خدای هومبان که پادشاه تحت حمایت الهی وی قرار دارد،همراه من شد، و حمایت آنها نسبت به من افزون گردید/
“من در اینجا پیکره ام را نصب کردم/ خدای تیروتیر سراپا مسلح پیکره ی مرا با کتیبه ای خواستار شد/ از آنجایی که سعادت مرا خداوندان درخشنده ی ناپیر و خدای بزرگ تیروتیر سبب گردیدند/ از این رو سرزمین یک فرمانروای ثروتمند به آتش کشیده شد/ بنابر لطف آنها یک منطقه ثروتمند مغلوب گردید.غنایم بسیاری به دست آمد از آنجایی که من در برابر شاه شوتیر ناهونته پسر ایندادا، با وفاداری انجام وظیفه کردم، به خاطر مراحم وی همه چیز در اینجا فراهم گردید. من دربار شاهی خود را به واقعیت تبدیل کردم و آنرا حفظ نمودم.
هنگامی که مردم سرزمین شیل هیتی بر من عاصی شده بودند، و بعد از آنکه کمک خدایان پیروزی دهنده و اله حامی من واقعیت پیدا کرد من به حرکت درآمدم. بیست نفر از سرکردگان آنها را من به اسارت درآوردم و خونشان را به عنوان کفاره ریختم و پاکاسکی؟ آنها را به وطنم فرستادم. یک معبد الهه ی نارسینا که با محبت به نزدیک میشود محصور نموده و بر پا کردم. و سپس آنرا با یک پاکاسکی آراستم.
من پیکره ام را به پایان رساندم و برای آن یک کتیبه خواستار شدم. من در شیل هی تی 120 بز را را گرفتم و خونشان را برای خدایان در ساختمان معبد قربانی کردم. من این بنا را برای خوشنودی خداوند برپا داشتم. هنگامی که ساکنان منطقه ای در اطراف رود پیرین (کارون) بر من عاصی شدند، و بعد از آنکه حمایت پیروزمندانه ی خدای مقدس، الهه محبوب و خدایان آیاپیر به من عطا شده بود.
من در اینجا جشن پیروزی برگزار کردم.من در این جا جشن پیروزی برگزار کردم، ۸۰ بز کوهی را شکار کردم، خونشان را در آیپیر در راه خداوند استفاده نمودم. من در این جا این قربانی را برای خداوند تقدیم کردم، قدرت حمایت خداوند مقدس،خداوند درخشنده، تایپیر. حامی خدایان. خداوند «شیموت» پیامآور خدایان. خدای «هومبان» که تحت حمایت الهی وی پادشاه قرار دارد. بایستی بر بالای پیکره من قرار گیرد.
هرکس نقش مرا خراب کند، و اسم خود را به عنوان مالک آن در اینجا بنویسد،یا آن را با تیشهای خراب کند، یا بهعنوان اموال شخصی به تملک خود درآورد، باشد الطاف الهه «نارسینا» را از دست بدهد،از لطف و مرحمت وی بینصیب گردد، طرد شود، او بایستی تباه گردد، او به گونهای گمشده بر روی زمین بایستی دیگر هیچوقت در زیر آفتاب حرکت نکند. هرگز او نباید از سه مورد شادی کار خود لذت ببرد. من طلسم حمایت خدایان را برای پیکرم قرار دادم.”

نقشبرجستهی شماره ۲ (Kul-e Farah II)

- ابعاد: ~۲.۴۰ م ارتفاع × ۳.۵۵ م عرض
- قدمت:قرن ۸ پیش از میلاد (حدود ۸۰۰ تا ۷۵۰ ق.م)
- ترکیب: از سمت چپ، چهار فرد با دستانی جمعشده و احترامآمیز؛ در مرکز شخص بزرگی با اشارهی انگشت؛ در سمت راست صحنه قربانی با دو فرد لخت (یکی خم شده روی گاو) و شش گوسفند کوچک تصویر شدهاند.
- تفسیر مراسم: حرکت منظم جمعیتی در حال قربانیکردن و نیایش، احتمالا به همراه ارائه هدایا.
نقشبرجستهی شماره ۳ (Kul-e Farah III)


- ابعاد: حدود ۱.۹–۴ م ارتفاع × ۱۶ م محیط ابزارکاری
- قدمت:اواخر قرن ۷ تا اوایل قرن ۶ پیش از میلاد (حدود ۶۸۰–۶۲۰ ق.م)
- جمعیت: بیش از ۲۰۰ شرکتکننده در یک کاروان آیینی؛ شامل چهار حامل پلتفرم که شخص بزرگ (شاه یا مجسمه خدای نگهداریشده) را جابهجا میکنند؛ پشت سر آنها نمازگزاران با موهای بافته و ردای کوتاه؛ نوازندگان تار و دف؛ حیوانات اهلی و چوپانان دیده میشوند
- نمادها: عظمت جمعآوری شده، مراتب الهی و انسانی، ویژگیهای جسمی مشخص (موهای بافته) که هویت قومی و مذهبی را تقویت میکنند
نقشبرجستهی شماره ۴ (Kul-e Farah IV)

- ابعاد: حدود ۶ م ارتفاع × ۱۷.۷۰ م عرض
- قدمت:قرن ۹ پیش از میلاد (حدود ۹۰۰–۸۵۰ ق.م) به احتمال زیاد کهن ترین نقش این مکان
- صحنه: شاه ایلامی نشسته بر تخت با میزهایی پر از ظروف و غذا؛ اطرافش نگهبان، سه نوازنده و گروهی حدود ۱۴۱ نفر تقسیمشده در سطرها با موهای بلند و بافته، در حال بردن لقمه به دهان (شاید گوشت آیینی)
- نمادگرایی: جشن یا ضیافتی آیینی؛ نمایش قدرت، ثروت و وجوه اجتماعی؛ سبک احتمالی الهامبخش درگاه تختجمشید .
نقشبرجستهی شماره ۵ (Kul‑e Farah V)

- ابعاد: ~۲.۴ م ارتفاع × ۱.۸۵ م عرض
- قدمت:قرن ۷ پیش از میلاد (حدود ۷۰۰–۶۵۰ ق.م)
- ترکیب: پیکره بزرگ مرکزی با اشاره انگشت به سمت راست و در پشت چهار پرستشگر ایستاده با دستان جمع؛ زیر صحنه آتشدان و قربانی حیوانات . تا حدود زیادی آسیب دیده.
- مفهوم: مراسم قربانی برای نارسینا؛ تأکید بر جایگاه شاه و نیایش آیینی رسمی.
نقشبرجستهی شماره ۶ (Kul‑e Farah VI)

- ابعاد: ~۳.۷ م ارتفاع × ۲.۸ م عرض
- قدمت:قرن ۷ پیش از میلاد (حدود ۶۸۰–۶۲۰ ق.م)
- شرح صحنه: شخصیت بزرگ با اشاره همزمان هر دو دست، ایستاده بر یک سازه که توسط چهار حامل پلتفرم بر زانو پشتیبانی میشود؛ پشت سرش نه نفر در سه ردیف؛ در بخش پایین دستتنها یک پرستشگر و یک حامل اسلحه با کمان، شمشیر و سایر اشیاء آیینی
- تحلیل موضوعی: بازنمایی انتقال مجسمه خدای منطقه؛ تأکید بر سلسلهمراتب آیینی و قدرت مشروع دینی.
جمعبندی تحلیلی نقشبرجستهها:
- هر نگاره حجمی از قوانین رسمی آیینی ایلامیان را بازنویسی میکند: از ساختار اجتماعی گرفته تا مناسک مذهبی و موسیقی.
- سازها (چنگ، دف) و شکل لباسها، نشانهای از جنبهی نمایشی این آیینها بودند.
- نقش اسرا، قربانیها، وزرای همراه شاه، و حتا انواع حیوانات قربانیشده—همه جمعیت را به یک روایت منسجم از قدرت مذهبی-سیاسی در گذشته پیوند میدهند.
آیا ایذه همان انشان است؟
تعریف انشان:
اَنشان (یا Anzan / Anshan) یکی از مهمترین سرزمینهای پادشاهی ایلامی بوده که از حدود ۲۵۰۰ تا ۶۴۰ پیش از میلاد در متون باستانی ثبت شده. این منطقه از دورهی ایلام میانه به بعد بهعنوان پایتخت دوم یا مرکز سلطنتی خاندانهای ایلامی شناخته میشه و بعدها هم در دوره هخامنشی اهمیت پیدا میکنه — جایی که کوروش دوم (کوروش بزرگ) خودش را “پادشاه انشان” خطاب میکرد.
انشان کجا بوده؟
محل دقیق انشان بهطور قطعی مشخص نیست، اما تا امروز دو فرضیه اصلی دربارهی جایگاه آن وجود دارد:
- تلملیان (در استان فارس، نزدیک مرودشت):
- کاوشهای باستانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا در دهههای اخیر (به رهبری William Sumner) نشان داده که شهری بزرگ و ایلامی در تلملیان وجود داشته که ممکن است همان انشان باشد.
- در اینجا الواحی با اسامی ایلامی و سبک معماری خاص کشف شده است.
- ایذه (در استان خوزستان، زاگرس شرقی):
- برخی پژوهشگران، بهویژه ایرانیان، با استناد به وجود نقشبرجستهها، کتیبههای ایلامی، و اهمیت آیینی و پادشاهی کولفرح و محوطههای اطراف معتقدند ایذه همان انشان باستان است یا حداقل بخشی از آن.
- نامهای تاریخی ایذه مثل ایزج، ایذج، و اریجان شباهتهایی به واژگان ایلامی دارند.
- وجود کتیبههایی از شوتور ناهونته (پادشاه بزرگ ایلام) در کولفرح، احتمال حضور سلطنتی و مرکز قدرت در ایذه رو بالا میبره.
در حال حاضر، تلملیان بیشترین اجماع علمی بینالمللی را به عنوان انشان باستان دارد.اما ایذه احتمالاً یکی از مراکز مهم ایلامی یا حتی پایتخت فصلی/دینی در منطقهی اَنشان بوده است — خصوصاً در دورههایی که خاندانهای ایلامی در زاگرس قدرت داشتند.
بررسی ارتباط نقشبرجستههای کولفرح با هدیهآورندگان تخت جمشید
۱. مشابهتهای بصری و ترکیببندی
در هر دو اثر، صفی از افراد به تصویر کشیده شدهاند که در حالتی احترامآمیز و در حرکت بهسوی شخصیتی با مقام بالاتر قرار دارند. در نقشبرجستهی شماره III کولفرح، این افراد با پوششهایی متنوع، در حال حمل حیواناتی نظیر گاو و بز یا ظروف آیینی هستند و بهسوی شخصیتی مرکزی که بر سکویی یا در موقعیتی برتر قرار دارد، هدایت میشوند. مشابه این ترکیببندی را میتوان در تراس آپادانا در مجموعه تخت جمشید مشاهده کرد؛ جایی که اقوام مختلف با هدایای گوناگون بهسوی شاهنشاه—احتمالاً داریوش بزرگ—حرکت میکنند.
۲. تفاوتهای محتوایی
با وجود شباهتهای بصری، تفاوتهای محتوایی قابل توجهی میان این دو اثر وجود دارد. در نقشبرجستههای کولفرح، صحنهها عمدتاً جنبهای آیینی یا مذهبی دارند و نه سیاسی یا درباری. شخصیت مرکزی در این آثار احتمالاً یک کاهن بزرگ، فرمانروای محلی، یا نمایندهای مذهبی است و نه پادشاهی با مفهوم هخامنشی. در مقابل، صحنههای تخت جمشید بهوضوح نمایشگر قدرت شاهنشاه و نماد اتحاد اقوام تحت فرمان امپراتوری هخامنشی هستند.
۳. ارتباط فرهنگی و امکان تأثیرپذیری
نقشبرجستههای کولفرح دستکم ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال پیش از ساخت مجموعه تخت جمشید خلق شدهاند (حدود ۶۵۰ پیش از میلاد در برابر حدود ۵۰۰ پیش از میلاد). از اینرو، در صورت وجود ارتباطی میان این دو، جهت تأثیرگذاری بهصورت معکوس قابل بررسی است؛ یعنی احتمال دارد الگوی صفهای تشریفاتی در کولفرح الهامبخش ساختار درباری تخت جمشید بوده باشد. این فرضیه با توجه به آشنایی برخی هنرمندان اولیهی هخامنشی با سنتهای ایلامی، قابل تأمل است. افزون بر این، داریوش بزرگ در کتیبههای خود بارها تأکید کرده است که وارث مشروع ایلام و انشان محسوب میشود؛ امری که نشاندهندهی اهمیت پیوند با میراث ایلامی برای او و دربارش بوده است.
✅ جمعبندی:
نتیجه:
احتمال بسیار زیادی وجود دارد که هخامنشیان از سنتهای بصری ایلامی – از جمله کولفرح – برای بازنمایی قدرت و نظم شاهانه خود الهام گرفته باشند. این نشانه ای از پیوستگی هنری و ایدئولوژیک بین ایلام و دورههای بعدیست.
- بررسیهای باستانشناسی در کولفرح
کولفرح، با موقعیت استراتژیک خود در درهای حاصلخیز میان کوههای زاگرس، از دهه ۱۹۵۰ میلادی توجه باستانشناسان بینالمللی را به خود جلب کرد. از مهمترین پروژههای علمی انجامگرفته در این محوطه میتوان به مطالعات گروه دانشگاه ناپل، پژوهشهای مؤسسه باستانشناسی ایران، و تحلیلهای تخصصی فرانسواز ژیرار (Françoise Grillot) و دانیل تی. پاتس (D.T. Potts) اشاره کرد.
بررسیهای اولیه
نخستین اشارهها به کولفرح در گزارشهای قرن نوزدهم میلادی توسط شرقشناسان اروپایی چون اوژن فلاندن و پاسکال کوست دیده میشود که طرحهایی ابتدایی از سنگنگارهها ترسیم کردند. اما مطالعات دقیق میدانی از دهه ۱۹۶۰ میلادی با همکاری هیئتهای ایرانی و اروپایی آغاز شد.
کاوشهای ساختاری
در اطراف سنگنگارهها، بقایای چند بنای سنگچین و ساختارهایی مشابه سکوی قربانگاه، محوطههای تجمع آیینی، و مسیرهای سنگفرششده شناسایی شده است. این دادهها نشان میدهند که کولفرح تنها یک مجموعه تصویری نیست، بلکه بخشی از یک مجموعه مذهبی-پادشاهی بوده است.
نقش کتیبهها در شناسایی تاریخ
وجود کتیبهای به خط و زبان ایلامی متأخر در نقشبرجستهی شمارهی یک، اطلاعات دقیقی از پادشاه وقت، عنوانها، و عملکرد آیینیاش بهدست میدهد. کتیبه مذکور نام شوتور ناهونته، پادشاه انشان و شوش را ذکر میکند، که یکی از قدرتمندترین شاهان ایلامی در قرن هفتم پیش از میلاد بود.
مطابق با ترجمه پژوهشگران (از جمله P. Meriggi و F. Vallat)، مضمون کتیبه چنین است:
«من، شوتور ناهونته، شاه انشان و شوش، این نقش را برای ایزد بزرگ و برای بخت نیک پادشاهیام آفریدم…»
یافتههای زیستمحیطی و منظر فرهنگی
تحقیقات اخیر بر پایه GIS و مدلسازی منظر، نشان میدهد که کولفرح در نقطهای واقع شده که دیدی گسترده به دشت ایذه، منابع آب، و راههای کوهستانی دارد. نزدیکی به رودخانه مارون و منابع طبیعی اطراف، آن را به محلی ایدهآل برای تجمع آیینی و نمایش قدرت مبدل کرده است.
همچنین یافتههایی از ظروف سفالی، ابزارهای سنگی، استخوان حیوانات قربانیشده و نشانههای آتش در اطراف سنگنگارهها، استفادهی آیینی و مذهبی این مکان را تأیید میکنند.
حفاظت و خطرات
متأسفانه طی دهههای گذشته، برخی از نقشبرجستهها در معرض فرسایش طبیعی، تخریب انسانی، و تغییر مسیر رودخانه قرار گرفتهاند. بارندگی، سیلابهای فصلی، و توسعه ناپایدار گردشگری تهدیدهای جدی برای این محوطه به شمار میروند.
پروژههایی برای مستندسازی دیجیتال، اسکن سهبعدی و تثبیت فیزیکی سنگنگارهها در حال بررسی است، اما تاکنون به مرحلهی اجرایی مؤثری نرسیدهاند.
کولفرح در حافظهی فرهنگی ایذه
پیوند میان سنگ و انسان
محوطه کولفرح فقط یک مجموعهی باستانشناسی خشک و متروکه نیست؛ بلکه بخشی زنده از حافظهی تاریخی و هویت فرهنگی مردم ایذه است. مردمان بومی این منطقه، با وجود فاصله زمانی هزاران ساله از عصر ایلامیان، هنوز هم بهگونهای ناخودآگاه با این سنگها، کوهها و نمادها احساس خویشاوندی میکنند.
روایات و باورهای محلی
در برخی روایتهای شفاهی، نقشبرجستههای کولفرح را «آثار فرشتگان» یا «سنگهای جادویی» میخوانند. برخی از سالخوردگان منطقه اعتقاد دارند که در گذشتههای دور، انسانهایی خاص یا «بزرگان قوم» در اینجا دعا میخواندند و «آتش مقدس» میافروختند. در برخی منابع محلی، این محل را «جایگاه خدای کوه» نیز نامیدهاند.
هرچند این باورها منشأ علمی ندارند، اما نشاندهندهی استمرار ذهنیت آیینی نسبت به این محل هستند. جایی که هنوز هم با احترام، ترس، یا شگفتی نگریسته میشود.
آیینهای امروزی با ریشههای باستانی؟
جالب آنکه برخی آیینهای سنتی مردم ایذه، بهویژه در میان ایل بختیاری، هنوز حامل عناصری از نمادپردازیهای کهن هستند:
- استفاده از قربانی دام برای طلب باران یا دفع بلا،
- آتشافروزیهای آیینی در شبهای خاص،
- گردآمدن در نقاط مرتفع یا کنار رودها برای نیایش یا دعا.
گرچه این آیینها امروز رنگوبوی اسلامی یا عرفی به خود گرفتهاند، اما احتمال دارد ریشههایی بسیار کهن و حتی ایلامی داشته باشند؛ و کولفرح، یکی از کهنترین گرههای این پیوستار فرهنگی باشد.
کولفرح در حافظه تاریخی و هویتی ایذه
ایذه شهریست که همچنان با میراث ایلامیاش زندگی میکند. از نقوش گلدوزی لباسها گرفته تا نقارهزنیهای آیینی، از معماری سنگی تا گویشها و روایتها، میتوان نوعی میراث فرهنگی ناملموس را در کنار آنچه در کولفرح در سنگ ثبت شده، حس کرد.
کولفرح فقط یک جاذبه گردشگری نیست؛ بلکه سنگنوشتهای از جانِ مردمیست که هزاران سال در کوه و دشت این سرزمین زیستهاند.
میان کوه، سنگ، و تاریخ ایلام
کولفرح نهفقط یک محوطهی باستانی، بلکه داستانی حجاریشده از شکوه، آیین، و جهانبینی مردمانیست که سه هزار سال پیش در دل زاگرس زیستهاند. این مجموعهی منحصربهفرد با شش نقشبرجسته عظیم، کتیبههای ایلامی، بقایای نیایشگاهها، و منظر فرهنگی چشمگیر، یکی از مهمترین گنجینههای تاریخی خاورمیانه است که هنوز هم در قلب طبیعت خاموش اما زندهی ایذه میتپد.
درک ژرف از کولفرح نیازمند هم دانش تاریخی و هنری است و هم تماسی عمیق با روحِ مکان؛ جایی که کوه و انسان، آیین و طبیعت، در کنار هم تاریخ را ساختهاند.
راهنمای بازدید از کولفرح
مسیر دسترسی:
کولفرح در فاصلهی حدود ۷ کیلومتری شمالشرقی شهر ایذه (استان خوزستان)، در امتداد جادهی ایذه به دهدز قرار دارد. از شهر ایذه، میتوان در مدت حدود ۱۵ دقیقه با خودرو به ابتدای مسیر پیادهروی رسید.
- پس از خروج از شهر به سمت شمالشرق، مسیر جادهای بهسمت روستای پیان ادامه دارد.
- پس از عبور از جادهی آسفالت، به یک مسیر فرعی خاکی میرسید که درهای باریک را دنبال میکند.
- سپس باید حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه پیادهروی سبک (در فصول خشک) در مسیر رودخانهی فصلی انجام داد تا به نقشبرجستهها رسید.
توجه: در فصول بارندگی، جریان رودخانه باعث سختشدن مسیر میشود. بههمین دلیل بهار و پاییز بهترین زمان بازدید است.
سخن پایانی
کولفرح، یادگار دورانیست که هنر، دین، و فرمانروایی در دل کوهها حک میشد؛ با قلمی سنگین اما روحدار. امروز، این درهی فراموششده منتظر نگاه دوباره ماست — نگاهی که هم احترامآمیز باشد و هم کنجکاو، هم علمی و هم انسانی.
اگر گذرتان به ایذه افتاد، توقفی در کولفرح کنید. آنجا نهفقط سنگ، بلکه زمان ایستاده است؛ و شما میتوانید صدای ایلامیان را، هنوز، از دل کوه بشنوید.
منابع
1. ارفعی، عبدالمجید. کتیبههای ایلامی ایران. تهران: مؤسسه فرهنگی پژوهشی، ۱۳۸۱.
2. مصطفوی، سیدمحمدتقی. باستانشناسی و هنر ایران باستان. تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۴۵.
3. پوررحیم، علیرضا. «بررسی سنگنگارههای کولفرح»، فصلنامه باستانشناسی ایران، شماره ۷، ۱۳۹۰.
4. مشکور، محمدجواد. تاریخ ایران باستان. تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۵.
5. بهزادی، ناصر. «ایذه و آثار تاریخی آن». مجله مطالعات خوزستان، شماره ۴، ۱۳۸۲.
6. پایگاه ملی میراث فرهنگی ایران. «معرفی محوطهی کولفرح». سازمان میراث فرهنگی، ۱۴۰۲.
*منابع انگلیسی و بینالمللی*
7\. Álvarez-Mon, Javier. The Monumental Reliefs of the Elamite Highlands. Brill, 2010.
8\. Potts, Daniel T. The Archaeology of Elam. Cambridge University Press, 2016.
9\. *FA Wikipedia* — [سنگنگاره کولفرح](https://fa.wikipedia.org/wiki/سنگنگاره_کولفرح)
10\. *EN Wikipedia* — [Kul-e Farah](https://en.wikipedia.org/wiki/Kul-e_Farah)