جشن های آذر

جشن های آذر | آیین‌های آتش، روشنایی و ستایش ایزد آذر در فرهنگ باستانی ایران

 

جشن­ های آذر

آذرگان[1]

«آذر، پسر اهورامزدا را ما می­ستاییم، تو را ای آذر

مقدس و پسر اهورامزدا و سرور راستی ما

می­ستاییم؛ همه اقسام آتش را ما می­ستاییم»

یسنا

براساس رسوم جشن­های ماهیانه، هرگاه بین نام ماه و نام روز توافق باشد آن روز جشن به حساب می­آمده است؛ بنابراین آذر (آتر یا آثر) روز از ماه آذر که برابر نهم آبان در گاهشماری قدیم (در این گاهشماری هر ماه سی روزه و هر روز به نام فرشته یا ایزدی بوده است) و سوم آذر در گاهشماری جدید می­باشد[2] را جشن آذرگان نام نهاده ­اند. جشن های آذر

از آداب آمادگی حضور در جشن آذرگان، ستردن موی و چیدن ناخن را نام برده­اند که در این روز بسیار مبارک بوده است. نظافت و پاکیزگی از جمله آموزه­های مهم زرتشت بوده و بارها به آن تأکید شده است. به همین علت، جهت حضور در مراسم مذهبی و مقدس، به کار بستن این امر بسیار ضروری و مهم تلقی می­شده است. (میرفتاح، ۱۳۸۹: ۸۰)

بیرونی در آثارالباقیه آورده است که روز نهم آذر روز عید است، که آن را برای توافق دو نام، آذر جشن می­نامند و این روز عید آتش بوده و به نام فرشته­ای که به همه­ی آتش­ها موکل است برگزار می­شود. در جشن آذرگان، آتشکده­ها را آذین می­بستند و در آنجا مراسم ویژه­ای جهت نیایش آتش برگزار می­شد و سپس به رقص و پایکوبی در کنار آتش می­پرداختند.

دیگر جشن­های ماه آذر

کوسه برنشین[3]؛ نخستین روز آذر

در فصل نوروز و فروردینگان و البته در بخش کوسه برنشین به موضوع این مراسم پرداختیم اما باید اشاره کرد که این مراسم علاوه بر روزهای پیش از نوروز (در استقبال نوروز) در روزهای دیگری نیز برگزار می­شده است که از جمله این روزها، روز اول آذر می­باشد. هدف از برگزاری مراسم کوسه برنشین در این روز اشاره به گذرا بودن زمستان است؛ کوسه برنشین با بادزدن خود در این روز، زمستان و سرما را به مسخره می­گرفت و بدین صورت در دل مردم امید ایجاد می­کرد. در سراسر دنیا مراسمی چون جشن احمق­ها، جشن هالویین، جشن یازده نوامبر[4] و…. به پیروی از مراسم کوسه برنشین ایرانی ایجاد شده است.

همچنین در این روز مراسم آذر جشن که یکی از جشن­های آتش (به مناسبت آغاز فصل سرما) است، برگزار می­شد. در بیست و هفتم آذر هم صابئین مندایی به یاد غرق شدگان طوفان نوح و عبرت آموزی از سرنوشت آنها جشنی به نام لوفانی (دخرانی) برگزار می­کردند.

جشن های آذر
جشن های آذر

جشن یلدا[5]؛ سی­ام آذر

واژه یلدا از زمان ساسانیان (زمانی که متمایل به استفاده از خط سریانی شده بودند) گرفته شده است. یلدا در واقع همان زایش، زاد و تولد است. البته در بسیاری از نقاط ایران به جای استفاده از واژه یلدا برای بلندترین شب سال از واژه مرکب شب چله[6] (۴۰ روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می­شود. به گفته ابوریحان بیرونی آن را شب زادن ترجمه کرده­اند. بیرونی همچنین شب چله را عید نود روز (به علت فاصله زمانی­اش از عید نوروز) می­خواند.

خلف تبریزی در برهان قاطع چنین نوشته است که یلدا لغتی سریانی­ست و در آن لسان، همان کلمه میلاد عربی است که عبارت از زمان تولد عیسی می­باشد. پورداود در «یشت­ها» می­گوید که باید دانست که جشن میلاد مسیح که در ۲۵ دسامبر تثبیت شده طبق تحقیق محققان در اصل جشن ظهور میترا بوده است که عیسویان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند. یلدا از نظر معنی معادل با واژه رومی نوئل (noel) از ریشه ناتالیس (natalis) رومی به معنای تولد است.

 

تاریخچه یلدا

یلدا جشنی هفت هزار ساله است. هفت هزار سال پیش، نیاکان ما به گاهشماری خورشیدی دست پیدا کرده و پی بردند که شب اول زمستان، بلندترین و تاریک­ترین شب سال می­باشد. بسیاری بر این باورند که ریشه جشن شب یلدا از قوم کاسپیان (کاسپین) است. آن­ها از اولین اقوام آریایی هستند که به سرزمین ایران (گیلان کنونی) وارد شدند. عده­ای، آسیاب­ها و قنات­های دزفول و شوشتر را به آن­ها نسبت می­دهند. آن­ها با ساختن چهار تاقی توانستند انحراف ۲۳ درجه مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه گیری کرده و به تقویم دقیقی دست یابند؛ بنابراین آن­ها شب اول زمستان را طولانی­ترین شب سال می­دانستند.

گاهشماری خورشیدی ایرانیان ابتدا چهل روز به چهل روز بود.[7] عدد ۴۰ چون اعداد شش و دوازده در فرهنگ ایرانیان و نیاکان ما قداست خاصی داشته است؛ واژه­هایی چون چله نشین، چل چلی، گرماچله،  شب چله،  چله کوچک و…. نشان از اهمیت این عدد در فرهنگ ایرانی است. آنها در اصل ماه را به ۴۰ روز تقسیم کرده بودند و هر سال نه ماه داشت اما پس از مدتی، سی روزه شد.

چهل عدد انتظار، آمادگی، آزمایش و تنبیه است و به زعم رنه آلنده، عدد چهل به پایان رسیدن یک دوره تاریخ می­باشد. عدد چهل در واژه­ی چله و جشن و سروری که در شب چله (یلدا) برقرار است، در ارتباط با جشن سده یکی دیگر از جشن­های ایرانیان است بدین معنی که از شب چله تا جشن سده که در دهم بهمن ماه برگزار می­شود ۴۰ روز باقی مانده است، گویی جشن سده جشن چهلمین روز هر فصل، نماد اوج آن فصل است. (نورآقایی، ۱۳۸۷: ۱۱۶)

در شب اول دی ماه (در نیمکره شمالی)، زمین در مدار گردش به دور خورشید در موقعیت ۲۷۰ درجه قرار می­گیرد و از آن به بعد روزها طولانی می­شود که به آن انقلاب زمستانی می­گویند. هزاران سال پیش، ایرانیان به انقلاب زمستانی آگاهی داشته­اند. از آغاز زمستان (انقلاب زمستانی)، خورشید دوباره به سمت شمال شرقی باز می­گردد و نتیجه آن افزایش روشنایی و کاهش شب است. یلدا نیز همچون دیگر آیین­های ایرانی ریشه کیهانی دارد. پس از حمله اعراب به ایران، تقویم ایرانیان که بر خورشید استوار بود به گاهشماری بر پایه ماه تغییر کرد اما حکیم عمر خیام دوباره تقویم خورشیدی را پس از قرن­ها، بنیان نهاد.

پیشینه و ریشه یلدا

ایرانیان باستان پیش از اشوزرتشت، مردمانی کشاورز و دامدار بودند. آن­ها با تضادهای طبیعی چون: سیاهی و سفیدی، روشنایی و تاریکی، روز و شب، گرما و سرما و همچنین تضادهایی در خلق و خوی انسانی چون: بدی و خوبی، دوستی و دشمنی و… آشنا بودند. ایرانیان آنچه برای زندگی مفید بود را از جلوه­های خدای خوب و آنچه برای زندگی زیان آور بود را جلوه­هایی از خدای بد قلمداد می­کردند. آن­ها روز و روشنایی را بسیار دوست داشتند چون روز را مایه کار، بالندگی و نیز از نشانه­های خدای خوب می­دانستند.

ایرانیان که نور، روز و روشنایی را نشانه آفریدگار و شب، تاریکی و سرما را نشانه­ هایی از اهریمن می­دانستند بر این باور بودند که شب و روز (تاریکی و روشنایی) در یک جنگ همیشگی هستند. روزهای بلند، روز پیروزی روشنایی بود در حالی که روزهای کوتاه را نشانه­ای از غلبه تاریکی می­دانستند.

از این رو برای دوری از جلوه­های بد در شب همواره آتش می­افروختند و چون درازترین شب سال (آخرین شب از ماه آذر) فرا می­رسید برای دورماندن از اهریمن و نیز به شوق آنکه فردا طول روز درازتر می­شود، شادی می­کردند. یکی دیگر از دلایل جشن در این شب، زاده شدن ایزد مهر (میترا) است.

عده­ای معتقدند که مهر از دوشیزه­ای باکره به نام آناهیتا (ناهید) متولد شده است و البته این باور ریشه در جهان­بینی مسیحی دارد چرا که بسیاری از پژوهشگران آورده­اند که این خدا در هیأت کودکی از خرسنگی زاده شده است اما نگارنده احتمال می­دهد که مهر در هیات کودکی از خرسنگی در یکی از معابد آناهیتا متولد شده باشد.

سنت پرستش مهر به دوران­های بسیار کهن بر می­گردد مهر در تاریخ اسطوره­های سرزمین­های دیگر نیز خدای مهمی بوده است. مهر در باورهای باستانی خدایی است بسیار کهن و به احتمال پیش زرتشتی، ولی در سنت دینی زرتشتی در رده پایین­تر از اورمزد قرار می­گیرد و آفریده او محسوب می­شود تا از آفرینش او پاسداری کند او خدای پیمان است و پیمان­ها و نظم و راستی را نگاهبانی می­کند. وظیفه مهم او نظارت بر پیمان­هاست، حتی پیمان میان اورمزد و اهریمن که پیمان آفرینش است، وهمچنین پیمان میان آدمیان مانند پیمان زن و مرد یا پیمان میان دو کشور.

او با هرکه پیمان را بشکند دشمنی می­کند و در این صورت است که به خدای جنگ مبدل می­شود. از این رو سپاهیان در ایران باستان پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضد مهر بر بالای اسبهایشان نیایشهایی به درگاه مهر انجام می­دادند، و ریشه میترائیسم (کیش مهر) در غرب از همین جاست (آموزگار 1374: 18)

ایرانیان، میترا (مهر) و آناهیتا را به عنوان دو فرشته مقرب درگاه ایزد مقدس می­دانسته­اند[8]. فرشته­های مقدس ایرانی چیزی جدای از الهه­های یونانی بوده­اند. مهر و ناهید نماد راستی، درستی، نیکی و حقیقت بودند. میترا بر گاو خشکسالی غلبه می­کند. میترا این گاو که نماد اهریمن بوده است را از آسمان به زمین کشانده، برگرده­اش سوار گشته و دشنه­ای بر کتفش فرو کرده است. از زخم اصابت دشنه بر کتف گاو، سه قطره خون بر زمین می­چکد که منشأ روییدن سه گیاه می­شود.

از اولین قطره، گندم؛ از دومین قطره، انگور و از منشأ روییدن سومین قطره، گیاه شفابخش هوم می­روید. به این ترتیب زمین بارور و حاصلخیز می­شود. یکی از مواردی که باعث جشن گرفتن در شب یلدا می­شده است. شکرگزاری بابت این پیروزی بوده است.

از دیگر ریشه­های جشن یلدا می­توان به این مورد (افسانه لری) نیز اشاره کرد که ماه دلداده خورشید است[9] و این دو به کار خود مشغولند، زمان کار ماه شب است و خورشید روزها بر می­آید. ماه بر آن می­شود که راه به خورشید ببندد اما همیشه خواب می­ماند. سرانجام ماه، ستاره­ای اجیر کرده (ستاره­ای که همیشه نزدیک ماه است) و عاقبت ستاره در نیمه شبی ماه را بیدار می­کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می­دهد. ماه به استقبال خورشید رفته و راز دل را آشکار می­کند و خورشید را از رفتن باز می­دارد.

اینجاست که ماه و خورشید کار خود را فراموش کرده و عاشقی پیشه می­کنند و خورشید دیر بر می­آید و این شب را «یلدا» نام می­ نهند.

به عقیده نگارنده این افسانه بیشتر با مبحث آنیما و آنیموس رابطه دارد؛ در روش روان شناسی یونگ، انسان موجودی دو جنسی است؛ یونگ معتقد بود که در هر مردی، بخشی زنانه به نام آنیما و در هر زنی بخشی مردانه به نام آنیموس قرار دارد. ریشه نظریه یونگ نیز آرای افلاطون[10] می­باشد که او نیز انسان­های نخستین را موجوداتی کروی میدانست که در گذر زمان تحت تأثیر عواملی به نیمکره تبدیل شده و هر روز بی تحرک­تر و سرگشته­تر می­شوند. بنابراین خورشید و ماه را میتوان آنیما و آنیموس همدیگر به حساب آورد.

در اسطوره­ای کهن زندگی مرد به خورشیدی تشبیه می­شود[11] که هر روز راه خود را در آسمان می پیماید، خورشید، در برابر کشش جاذبه و وسوسه اقیانوس مقاومت کرده، راه مردانه خود را با پیمودن روز خورشیدی خلاقانه خویش رقم می­زند؛ اما هنگام غروب نیروی خود را از دست داده، به سوی زمین مادر یا دریای مادر سرازیر می­شود؛ درست آنگاه که مادر، او را به خود می طلبد، در واپسین لحظه خورشید آلت رجولیت خود را تولید کرده، با وی درمی آمیزد.

بدین ترتیب تولد دوباره خود را در روز بعد به هنگام طلوع، تضمین می­کند کسانی که در کنار اقیانوس آرام زندگی می­کنند، این پدیده بسیار زیبا و خیال­انگیز را نظاره­گرند؛ در ایامی که چگالی هوا تغییر می­کند، درست چند لحظه قبل از غروب آفتاب، قسمت زیرین خورشید این چنین تغییر شکل می­دهد. (بنی صدر، ۱۳۹۰: ۶۲)

مراسم یلدا

یلدا، آخرین روز پاییز (آخر آذر) و شب اول زمستان و دی می­باشد. آداب شب یلدا در میان اقوام و خرده­فرهنگ­ها اگرچه دارای تفاوت­هایی می­باشد اما در طول زمان تغییر ویژه­ای نداشته است. ایرانیان در شب یلدا، میوه­های انبار کرده، خشکبار، تنقلات و… را گرد هم و دور آتش، بخاری یا کرسی[12] تناول می­کرده­اند. امروزه هر چند از صمیمیت پیش و جمع نشینی­ها خبری نیست و برخی از مراسم (شاهنامه­خوانی و….) کم­رنگ شده اما کماکان این رسم ادامه دارد امروزه هم آجیل مخصوص، شیرینی و میوه­هایی چون انار، هندوانه مرکبات و…. به جشن شب چله می­آورند.[13]

این میوه­ها نماد برکت، تندرستی و فراوانی هستند. در این بین هندوانه از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا از کهن دوران باور بر این بوده که اگر کسی مقداری هندوانه در شب چله بخورد در زمستان پیش روی سرما و بیماری در او اثر نخواهد داشت. در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می­خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه، لرز و سرما به بدن آنها تأثیری ندارد. در گیلان معتقدند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان پیش روی احساس تشنگی نمی­کند. در دهه­های گذشته برای آنکه هندوانه تا شب یلدا خراب نشود آن را از آویزان کرده یا در کاه نگهداری می­کردند.

نخستین انسان­ها در برابر خورشید طالع که آن را پدر آسمانی، قادر مطلق و بخشنده نور و حیات می­نامیدند به سجده افتادند و این خورشید طالع، تصور رب­النوع و ایزد اساطیری را به صورت نطفه در اذهان کاشت انسان اعصار نخستین خورشید را که مظهر روشنایی، گرمی و زندگی بود را می­پرستیدند. (معصومی، ۱۳۸۶: ۲۳)

در گذر زمان خورشید به یک اسطوره در جاهای متفاوتی چون استرالیا، آمریکای میانه، آفریقا و …. تبدیل شد. خورشید با گذشت سالیان اگرچه قداست قبلی­اش را از دست می­دهد اما توجه و عنایت به آن به صورت یک کهن الگو در ناخودآگاه انسان­ها در می­آید.

کهن الگوها (ارک تایپ­ها) میراث روانی بشر به شمار می­روند؛ الگوهایی که انسان­ها از صدها هزار سال پیش، نسل در نسل با آن زندگی کرده­اند و به مرور از طریق ناخودآگاه جمعی به نسل­های بعدی انتقال یافته است. اما آنچه موروثی است فقط قالب­های ارک تایپی است و نه نحوه زندگی کردن آن­ها به وسیله انسان­های پیشین (جانسون، ۱۳۸۸: ۱۳)

ایرانیان باستان خورشید را نمادی از نیروهای خداوندی می­دانستند و به رنگ­هایی که تداعی­کننده خورشید از جمله در طلوع و غروب بود، دلبستگی داشتند؛ به این دلیل است که میوه­هایی چون خرمالو، مرکبات، انار و…. در شب یلدا از دیرباز مورد توجه بوده و نسل به نسل آگاهانه و ناآگاهانه در این شب مورد استفاده قرار می­گیرد.

قابل ذکر است که استفاده از این میوه­ ها در واقع نوعی نیایش برای بازگشت خورشید است چرا که پیشینیان همیشه از آنکه خورشید در روز بعد باز نگردد در هراس بوده­اند، چنان­که ریشه رسم استفاده از این میوه­ ها را می­توان با رسم خورشیدپرستان برخی جزایر اقیانوسیه که بر تنه سنگی، گل قرمز (گل اُخری) می­مالند تا خورشید دگر بار بتابد را یکی دانست.[14]

از دیگر مراسم شب یلدا می­توان به شاهنامه­خوانی اشاره کرد البته داستان­های کهن و افسانه ها نیز معمولاً به زبان بزرگترها نقل می­شود. در شب یلدا نیز همچون جشن تیرگان فال گرفتن از حافظ مرسوم است.

در گذشته­های دور در شب یلدا یکی از رسوم، جشن شبانه و بیدارماندن تا صبح و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده بوده است. مهرپرستان در این شب دعایی به نام «نی­ید» می­خواندند. در این روز، مردم رقص و پایکوبی می­کردند و پس از آن سفره­ای رنگارنگ می­گستراندند و «میزد»[15] نثار می­کردند. ایرانیان در آیین­ها و جشن­های خود افزون بر خوراکی­ها و آلات نیایش چون آتشدان، عطردان بخوردان و… که در سفره داشتند یک خوراک مقدس که نذری غیر نوشیدنی مانند گوشت و نان یا شیرینی و حلوا بود همواره در سفره­های خود داشته­اند که به آن میزد می­گفتند.

یکی از مراسم قدیمی که دیگر رواج ندارد آوردن گردو به تعداد افراد بـر سفره­ای پارچه­ای بود که هر فردی با انتخاب گردویی و شکستن آن (از روی پوکی یا پُری) آینده­گویی می­کرد.

در این شب ایرانیان، نیایشی به نام «گاه اشهن» می­خواندند. آنچه از منابع رومی بر می­آید این است که پیران و پاکان با لباس نو بر بلندایی رفته از آسمان «رهبر بزرگ» را برای رستگاری طلب می­کردند. باور بر این بود که نشانه زایش آن ناجی، ستاره­ای است که بالای کوهی (فیروزی) پدیدار خواهد شد.

موبد بزرگ نیز دعایی به شرح زیر می­خوانده است:

آن شب که سرورم زاید

نشانه­ای از ملک آید

ستاره از آسمان ببارد

همان­گونه که رهبرم درآید

ستاره­اش نشان نماید

در ایران با وجود انواع مختلف خرده­­فرهنگ­ها و همچنین با توجه به آب و هوا، ذوق و سلیقه و جغرافیای هر ناحیه، آداب ویژه­ای در شب یلدا در برخی جاها مرسوم بوده است که در گذر زمان گرد فراموشی بر رخسار بسیاری از این نشسته است. حال به برخی آن­ها اشاره می­کنیم:

در اردبیل در شب یلدا مردم چله بزرگ را قسم می­دهند که زیاد سخت نگیرد و خوراک مخصوص آن­ها گندم برشته (قورقا) و آجیل می­باشد.

اصفهان در روزگاران گذشته دو شب را به عنوان شب یلدا جشن در می­­گرفتند. آن­ها مراسم را به دو نام، چله زری (ماده) و عمو چله (نر) تقسیم می­کردند.

در روستاهای الموت در ۳۰ آذر، مردم بر سر مزار از دست رفتگان می­روند و بر قبر آن­ها شمع یا چراغ می­افروزند.

بختیاری­ها خوردن ماست، شیر، کدو، کنجد و نان جو در این شب را موجب برکت و فزونی می­دانند. آن­ها در این شب کدو تنبل­هایی که برایشان تداعی کننده خورشید است را آب پز کرده، تکه تکه می­کنند و با آش کشک می­خورند. بختیاری­ها همچنین برای این شب نانی به نام گرده آماده می­کنند؛ البته در بین نان، مهره­ای آبی رنگ به نام «لپک» می­گذارند. در شب یلدا، نان در تکه­های کوچک تقسیم می­شود و هرکس لپک را در تکه نان خود بیابد نشان از اقبال بلند او در روزهای پیش رو می­باشد. مورد مشابه در این رابطه هسته خرمالو می­باشد که در جای جای ایران نشانه شانس و اقبال بلند است.

در تبریز در موسم یلدا، «عاشیق­ها» که خنیاگران محلی هستند و موسیقی آن­ها موسیقی مردمی است شروع به نواختن می­کنند آن­ها حین اجرای برنامه، قصه­هایی که ریشه در افسانه­های ایرانی دارد (کوراوغلو، قربان و پری) را نقل می­کنند. آن­ها پوست میوه­هایی که در شب یلدا تناول شده را در آب روان می­ریزند و معتقدند این عمل موجب برکت می­شود. در روستاهای تبریز در نخستین سال ازدواج، پدر عروس قبل از غروب آفتاب روز آخر پاییز تنقلاتی چون آجیل، شیرینی و…. برای دختر و دامادش می­فرستد.

در زاهدان معمولاً اقوام در خانه بزرگ خاندان، جمع می­شوند از بازی­های رایج این شب در میان مردم می­توان به گل یا پوچ اشاره کرد.

در شهرهای خراسان جنوبی در شب یلدا مراسمی به نام «کف زدن» بسیار مشهور و محبوب است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را در آب خیسانده و پس از جوشاندن در ظرف بزرگ سفالی به نام تغار می­ریزند جوانان در محیطی سرد مایع یاد شده را توسط چوب­های نازک درخت انار (دسته گز) آن­قدر هم می­زنند تا کف کند؛ کف آماده شده را با شیره و شکر مخلوط کرده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی میهمان­ها می­برند. در این میان برخی جوانان کف آماده شده را به سر و صورت همدیگر مالیده و موجب نشاط و شادمانی می­شوند.

خوردن «برف شیره» اگر چنانچه در شب قبل از یلدا برف ببارد از رسوم مردم خراسان شمالی می­باشد. از خوراکی­های معروف این منطقه در شب یلدا، حلوا قلقلی می­باشد. آن­ها مغز گردو، بادام، کنجد و…. را می­کوبند و بعد از آن در شیره انگور خوابانده و حلوا قلقلی درست می­کنند. در شب یلدا در شهر خوی هدیه دادن پشمک رواج دارد و این عمل به دلیل شباهت پشمک به برف است.

مردم برخی از روستاهای شاهرود را اعتقاد بر این است که اگر در این شب کسی هندوانه مصرف نکند، شپش به جانش می­افتد. در برخی روستاهای دیگر هم خواندن دو رکعت نماز، جز سنن شب یلدا شده است. در شیراز مردم سفره­ای چون سفره هفت­سین می­گسترانند.

در شهرهای استان قزوین نیز آوردن میوه­ های مختلف خشک و تر سرخ­فام از رسوم شب یلدا می­باشد. کوچکترها پس از صرف شام، شعر «هر که نیارد شب چره / انبارش موش بچره» می­خوانند. آن­ها را اعتقاد بر این است که اگر ننه سرما در این شب گریه کند. باران می­بارد، اگر پنبه­های لحافش بیرون بریزد، برف می­آید و اگر گردنبندش پاره شود، تگرگ می­آید. آن­ها نیز در این شب، خونچه برای عروس که شامل کله قند و هفت نوع میوه است. می­فرستند.

مردم کرمان را باور بر این بود که قارون به شکل هیزم شکنی (با پشته­ای از هیزم) به خانه نیکوکاران نیازمند رفته و به آن­ها هیزم می­دهد و این هیزم­ها تبدیل به شمش­های طلا می­شوند. در روزگاران کهن مردم به چله می­نشستند و چهل روز به انتظار قارون بودند به امید آنکه قارون به خانه آن­ها آمده و به آنها شمش طلا بدهد. این رسم یادآور بابانوئل در مراسم کریسمس است که در صفحات بعد به آن خواهیم پرداخت.

در کرمانشاه در شب یلدا داستان­هایی چون شیرین و فرهاد، حکایت حسین کرد شبستری و همچنین شعرهای محلی و کردی نقل محافل است.

در گیلان، میوه ای به نام «آوکونوس» در شب یلدا استفاده می­کنند. گیلانی­ها در فصل پاییز ازگیل کال را در خمره ریخته و روی آن آب و کمی نمک می­ریزند و درِ خُم را بسته و در گوشه­ای خارج از هوای اتاق­ها نگهداری می­کنند. ازگیل خام پس از مدتی آبدار و خوشمزه می­شود که به آن آوکونوس (او= آب، کونوس = ازگیل) می­گویند.

لرها در شب چله گندم شیره می­خورند. آن­ها گندم را در شیره خیسانده و به آن زردچوبه و نمک اضافه می­کنند؛ سپس روی ساج آن را برشته کرده و همراه خلال بادام، گردو، کشمش و… استفاده می­کنند. در استان مرکزی مراسم شب یلدا در ۳ شب و تحت عناوین چله بزرگ، چله متوسط و چله کوچک برگزار می­شده است.

در همدان در این شب فالی به نام فال سوزن می­گیرند در این شب همه دور اتاقی می­نشینند و پیرزنی پیاپی شعر می­خواند. پس از اتمام هر شعر، دختر بچه­ای به یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می­زند و میهمان­ها به ترتیبی که نشسته­اند شعر پیرزن را فال خود می­دانند. در برخی شهرهای استان همدان چون: تویسرکان و ملایر، گردو، کشمش و مویز خوراک اصلی شب یلدا می­باشد.

در ایلام، آذربایجان، کرمانشاه لرستان و… کودکان و نوجوانان در شب یلدا به پشت بام خانه­ها می­رفتند و کیسه­ای از سوراخ دودکش به داخل خانه­ها وسیله طنابی آویزان می­کردند و شعر محلی می­خواندند. صاحب خانه از تنقلات شب یلدا داخل کیسه آنها می­گذاشت. در ایلام شال انداختن را «شلی ملی» می­نامند.

در برخی روستاهای آذربایجان، خراسان و… در شب یلدا خانواده پسری که با دختری نامزد است طی مراسمی شاد با ساز و دف، هدایایی برای دختر می­فرستند.

یلدا در ادب فارسی

یلدا، نامی­ست که بر زنان می­ نهند. در ادبیات فارسی، مراد از شب یلدا، کنایه از سیاهی گیسوی یار و همچنین استعاره ­ای بر بلندی و سیاهی شب هجران است. در این مجال به اختصار به برخی از اشعار که در آن از واژه یلدا استفاده شده است، اشاره می­کنیم:

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

 

صحبت حکام، ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی، بو که برآید

(حافظ)

بیدار شو که در شب یلدای نیستی

در پرده است چشم تو را طرفه خواب­ها

(صائب)

هست چون صبح آشکارا کاین صبوحی چند را

بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من

(خاقانی)

قندیل فروزی به شب قدر به مسجد

مسجد شده چون روز و دلت شد یلدا

(ناصر خسرو)

 

کرده خورشید صبح ملک تو

روز همه دشمنان شب یلدا

(مسعود­ سعد)

اشک خود بر خویش میریزم چو شمع

باش شب یلدا درآویزم چو شمع

(اقبال لاهورى)

 

یلدا و کریسمس[16]

مراسم یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان نیز راه یافته بود و جشن «ساتورن» (ساتورنالیا) نامیده می­شد. پس از آنکه رومیان به آیین مسیح گرویدند (۳۰۰ سال پس از تولد مسیح) نیز کماکان این جشن اعتبار خود را از دست نداد. در نخستین قرون آزادی پیروی از دین مسیحیت در میان رومیان و با تصویب رییس وقت کلیسا (کنستانتین کبیر)، کریسمس (مراسم میلاد مسیح) را دسامبر قرار دادند (یلدا هم به معنای تولد است). به نوعی آراستن[17] سرو و کاج در مراسم عید مسیحیان (کریسمس) نیز از ایرانیان باستان اقتباس شده است.

پارسیان به این دو درخت از جمله درخت سرو[18] که آن را مظهر مقاومت و ایستادگی (مقاومت در برابر سرما، تاریکی و …) می­دانستند، توجه ویژه­ای داشتند. ستاره[19] بالا درخت سرو هم یادگار مهری­هاست؛ ستاره در میترائیسم نشانه­ایست که بازرگانان را در رسیدن به میترا در غار راهنمایی می­کند. لباس و از جمله کلاهی که موبدان و بزرگان در شب چله بر روی تپه ها می­پوشیدند همان لباسی (ارغوانی رنگ) است که امروزه بابانوئل[20] می­پوشد.

در دوران کهن، مهر در غارها و با افروختن نور شمع به علامت فروغ مهر مورد نیایش بود و بعدها حتی این اعمال را در میان دشت و صحرا و در کنار یا بر روی تخته سنگی بزرگ با کندن علامت «مهر مقدس» انجام می­دادند زیرا مردم بر این باور بودند که مهر در شب یلدا از غنچه نیلوفر که شبیه میوه کاج است در میان غار متولد شده پس به پیروی از این اعتقاد، مهر در مهرابه) گودی زمین) مورد ستایش واقع می­شد و برای محوساختن دیو تاریکی، شمع روشن می­کردند. (آخته، ۱۳۸۸: ۱۰۵)

کریسمس همچون تقویم کهن سیستانی است. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم کهن سیستانی، زمستان بوده و نام نخستین ماه از سال سیستانی نیز جالب آن است که «کریست» بوده است. گاهشماری آغاز زمستان هنوز در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان (تقویم محلی پامیر و بدخشان) رواج دارد.

دکتر میرجلال الدین کزازی (پژوهشگر و استاد دانشگاه) در همایشی به نام «کاوش در شب چله» که در دانشگاه داروسازی تهران برگزار شد به این نکته اشاره داشتند که ایزدمهر در یکی از شهرهای خاوری ایران از دوشیزه­ای به نام آناهید، زاده شد. پس از مدتی اندک، کشور به کیش مهرپرستی گروید. مهرپرستی (میترائیسم) مرزها را در نوردید و به روم رفت و در آنجا نیز دین رسمی مردم شد. یولیانوس، پادشاه رومی در رواج آیین مهرپرستی در روم باستان نقش بسزایی داشت.

در نیایش «ای پدر در آسمان نیایش من بشنو»، یولیانوس؛ خدا را پدر می­نامد. این همان اسمی بود که ترسایان به تقلید از مهرپرستان بر خدای خود نهادند. رومیان سال­ها تولد مهر و شب چله را جشن می­گرفتند و آن را آغاز سال قلمداد می­کردند.

پس از گسترش دین مسیحیت، کشیشان نتوانستند مانعی در برابر این جشن­ها باشند و به ناچار و از روی اجبار به دروغ این شب را زادروز تولد عیسی معرفی کردند (در روم و اروپا تا قرن چهارم میلادی[21]، ۲۱ دسامبر زمان این جشن بود اما پس از آن ۲۵ دسامبر را زادروز تولد مسیح قرار دادند). اگرچه کلیسای ارامنه هم روز غسل تعمید مسیح را در ۶ ژانویه (زمستان) به عنوان روز میلاد مسیح جشن می­گیرند اما باید خاطرنشان کرد که با توجه به آنچه که از متون مقدس برمی­آید، مسیح نه در زمستان بلکه در یکی از اعتدالین متولد شده است.

در انجیل نیز آمده است که در روز تولد مسیح، چوپانان گله به چرا می­بردند پس نمی­تواند تولد مسیح در زمستان صورت گرفته باشد.

در قرن­های اولیه بعد از میلاد مسیح (سده چهارم میلادی) بزرگترین معارض سیادت کلیسای کاتولیک در اروپا، آیین مهر و پیروان کثیر آن بود که حتى شامل دولتمردان نیز می­شد. جنگ خونین کلیسای کاتولیک علیه پیروان آیین مهر که زیر لوای مسیحیت انجام می­گرفت باعث شد تا ارباب کلیسا برای بسیج پیروان خود، پیروان بغ یا بغانی­ها را پاگان (مشرک) بخوانند و جنگ سلطه­جویانه خود را جنگ دین بر ضد کفر وانمود سازند. (بنی صدر، ۲۷:۱۳۸۸)

به هر حال بسیاری از نشانه­های ایرانی را در مراسم کریسمس می­توان یافت از جمله ایرانیان در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره ای و طلایی می­آراستند که بعدها مسیحیان به تقلید از ایرانیان مهرپرست، درخت کاج را تزیین کردند. مهر همان­گونه که گفته شد از دوشیزه ای با کره زاده شد که بعدها مسیحیان، عیسی را جایگزین آن کردند (تولد مسیح در آغل برگرفته از تولد میترا در غار است). دکتر کزازی یکی دیگر از وام گیری­های مسیحیان از مهرپرستان را روز مقدس مسیحی (یکشنبه) می­داند. یکشنبه (Sunday) به معنای روز خورشید یا مهر است که روز مقدس مهرپرستان بود.

سنایی درباره ارتباط شب یلدا با تولد مسیح، می­سراید:

به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی

که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا

 

یلدا در دیگر کشورها

چهار هزار سال پیش در مصر نیز جشن شب چله برگزار می­شده است. آن­ها، ۱۲ روز جشن و پایکوبی داشتند. یهودیان نیز در این شب جشنی به نام ایلانوت (جشن درخت) برگزار می­کردند و با روشن کردن شمع به نیایش  می­پرداختند. اشوریان در این شب از آجیل مشکل­گشا استفاده می­کنند.

یلدا در کشورهای همسایه و فارسی­زبان چون: افغانستان، تاجیکستان، کردهای عراق، روسیه و… رواج دارد. یلدا در روسیه در روزگاران گذشته به مدت ۱۲ روز پرشور برگزار می­شده است و هنوز هم میان برخی دهقانان روستاییان آنجا مرسوم است. از مراسم روس­ها می­توان به پخت نان به شکل جانوران، بذرپاشی تمثیلی، آویختن پشم از سقف، ترانه خوانی، رقص، فالگیری و … اشاره کرد. مراسم­های یاد شده در برخی از روستاهای شمال هنوز هم متداول است.

 

خورروز یا دی­گان

در زمان­های دور در ایران، روز پس از شب یلدا (اول دی ماه) را «خورروز» یا «دی­گان» می­خواندند. این روز معمولاً تعطیل بود و از آنجا که ایرانیان شب یلدا را در کنار اقوام به صبح می­رساندند، روز دی­گان روز استراحت بود. مردم در این روز از بدی­ها دوری می­جستند چرا که این روز نزد میترائیسم روز تولد خورشید بود و هر کاری بد ولو کوچک گناهی بزرگ شمرده می­شد.

هرمان هیرت، زبانشناس بزرگ آلمانی معتقد است که دی (Day) به معنای روز به این دلیل بر ماه ایرانی گذاشته شد که در واقع این ماه، ماه تولد دوباره خورشید است.

دی­گان روز برابری انسان­ها نیز بوده است. در این روز همه اقشار لباس ساده به تن می­کردند تا یکسان به نظر آیند (پادشاه و مردم عادی در این روز یکسان بودند). از آنجا که در این روز جنگ و خونریزی و حتی کشتن مرغ، گوسفند و…. ممنوع بود؛ در زمان جنگ نیز این ممنوعیت رعایت شده و یک روزه جنگ قطع می­شد. در قانون مسعودی (کتابی از ابوریحان بیرونی درباره نجوم و گاهشماری) این روز به نام «خُره روز» ثبت شده است.

در زمان ابوریحان به دی­ماه، خورماه (خورشید ماه) می­گفتند که نخستین روز آن  خرم­روز نام داشت چرا که خورشید از نو زاده شده و طبیعت آهنگ زندگی نواخته و این سرآغاز خرمی می­باشد. این روز نزد خرمدینان بسیار عزیز و گرامی بوده است. ایرانیان در خورروز در مقابل سروی می­ایستادند و عهد می­کردند تا سال بعد درخت سرو دیگری بکارند. رومیان این روز را، خورشید شکست ناپذیر (ناتالیس انویکتوس) می­خواندند.


جشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذر جشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذر

پاورقی

[1] برای ورود به این بخش بهتر است فصل آتش که رابطه تگاتنگی با جشن آذرگان دارد مطالعه شود.

[2] از آنجا که شش ماه اول سال در گاهشماری جدید، سی و یک روزه می­باشند زمان این جشن به شش روز جلوتر منتقل می­شود.

[3] کوسه برنشین را جشن هاروگان هم نامیده ­اند که در زبان عربی آن را خروج الکوسج می­گویند.

[4] این روز در آیین مسیحیت به نام روز مارتین مقدس می­باشد. مارتین در سال 365 میلادی در منطقه ای که امروز متعلق به مجارستان است متولد شد؛ او سمبل کارهای خیر و کمک به کودکان و مستمندان می­باشد؛ مردم در این روز با مراسمی نمادین، اشباح را فراری داده و شکلات و شیرینی بین کودکان تقسیم می­کنند.

[5] برخی به اشتباه فلسفه جشن یلدا را برای رفع نحسی بلندترین شب سال می­دانند.

[6] حکایت­های دیگری نیز درباره این نام (چله) ذکر شده است؛ روایت است که یکی از علل نامیدن این شب به شب چله جنگ عمو نوروز با پیرزن سرما یا ننه سرما می­باشد. عمو نوروز در این جنگ ۴۰ سرباز با خود به همراه دارد که یکی یکی آنها را از دست می­دهد و اینجا پایان چله بزرگ است (10 بهمن) و سپس ۲۰ سرباز دیگر می­گیرد و از دهم بهمن تا آغاز اسفند که چله کوچک است این کارزار ادامه دارد و بالاخره پس از چله کوچک، او بر ننه سرما غلبه کرده و به این ترتیب درختان و طبیعت شادمان می­شوند.

[7] این دوران قبل از زمانی­ست که ماه را سی روز به حساب می­آوردند.

[8] آناهیتا و میترا در بخش­های آب و مهرگان مورد بررسی قرار گرفته­ اند. جشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذر

[9] همچنان که اشاره شد خورشید و مهر شباهتی به هم ندارند چرا که آن­ها در تقویم­های کهن و زمانی که هر روز به نامی بوده هر کدام روزهایی مختص به خود داشتند؛ یازدهم هر ماه متعلق و به نام خورشید، شانزدهم هر ماه متعلق و به نام مهر و بالاخره دوازدهم هر ماه نیز متعلق و به نام ماه بوده است ماه در آیین زرتشتی پاسدار ستوران می­باشد؛ در مناطق روستایی و شهری نزد عامه مردم ماه و خورشید دلداده یکدیگر هستند؛ در مازندران و گیلان خورشید زن است و ماه مرد و لکه های چهره ماه را اثر دست خورشید می­دانند. در فرهنگ باستان یک چشم انسان را ماه و چشم دیگرش را خورشید می­دانستند.

[10] افلاطون نیز همین بحث را از اساطیر ایرانی وام گرفته است؛ بدین صورت که در آغاز دنیا، خدا شعاعی از نور خلق کرد که آزادانه در فضا حرکت می­کرد. سپس خدا کلوخی خلق کرد و آن را بی حرکت در فضا قرار داد؛ کلوخ، سال­ها در سرور کامل بود تا اینکه شعاع نور به کلوخ برخورد کرد و در آن زندانی شد؛

شعاع نور از ترس فریاد کشید و کلوخ از ترس (یا درد) بریده بریده ناله میکرد اما آنها به این زندگی متعهد شدند و از اتحاد آنها هندوانه (melon) پدید آمد و در باورهای عامیانه تمام خلقت از این هندوانه ناشی می­شود و البته آوردن هندوانه بر سر سفره در شب یلدا نیز می­تواند ریشه در این باور داشته باشد.

[11] نزد کردها (بیشتر در استان کرمانشاه) داوود کوسوار از چهره­هایی­ست که نقش مهر را در خود دارا است و همچنان که در افسانه ها آمده است داوود یک شب تا صبح با خورشید کشتی می­گیرد و پیروز می­شود؛ برخی پژوهشگران ریشه داوود را از دئو، دئوه یعنی خدای مشترک آریایی­ها می­دانند مقایسه­ی اسطوره­ای و همچنین تطبیق زبان شناختی نشان می­دهد که قبل از چند شاخه شدن آریایی­ها آن­ها خداوند را به نام دیئوش (Dayous) میشناختند که با سه تکه شدن آریایی­ها این واژه در یونان به زئوس (Zeus) در زبان لاتین به ژوپیتر (Jupiter)، در اسپانیا به دیوس (Dios) تبدیل میشود؛ در فرانسه نیز خدا را به صورت Dieu)) تلفظ می­کنند که بسیار نزدیک به تلفظ دیو است.

البته در گذر زمان دیو معنای دیگری چون غریبه و غیرایرانی و… به خود می­گیرد؛ دکتر جنیدی معتقد است که از نظر تورانیان، ایرانیان دیو بوده­اند و به طور کلی از نظر ایرانیان نیز هر خارجی «دیو» میباشد با این حال این احتمال هم می­رود که ایرانیان پس از آنکه یکتاپرست شده­اند به کسانی که چند خدایی بوده اند لقب «دیو» داده باشند.

[12] یلدا در گاهشماری کشاورزی همچنین آغاز فصل استراحت کشاورزان به حساب می­آمده است؛ از این روز کشاورزان کرسی­ها را برپا می کردند؛ کرسی چارپایه­ای از تخته به عرض و طول یک تا یک و نیم متر بود که در هنگام زمستان زیر آن را منقل می­گذشتند و بر روی آن لحاف پهن کرده و در چهار طرف بالش­هایی قرار می دادند و شب نشینی­ها  (دور کرسی نشستن­ها) از این روز آغاز می­شد.

[13] در اساطیر ایران و بیشتر در نزد مهرپرستان، رنگ سرخ سرخ از اهمیت ویژه­ای برخوردار است؛ ایزدمهر شنل و کلاه سرخ دارد؛ از مولانا هم نقل است که بهترین رنگ­ها سرخی بود.

[14] مهر و خورشید اگرچه یکی نیستند اما رابطه ای تنگاتنگ دارند؛ یلدا شب تولد هر و روز پس از آن مختص خورشید است به دلیل همین نزدیکی است که همواره و حتی در ادبیات ایران این دو واژ به یک معنا آمده­اند.

[15] میزد در آیین زرتشتی نذری غیر مایع و خوردنی می­باشد.جشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذر

[16] برای تولد میترا پختن نان شیرین به شکل موجودات زنده میان مهرپرستان مرسوم بوده که امروزه مسیحیان این نان را برای تولد عیسی (ع) می­پزند. پیروان آیین یاری نیز در جشن های خود معمولاً نان­هایی به شکل عصا درست می­کنند که هم نمادی از فر ایزدی بوده و هم این گونه از خداوند طلب یاری می­کنند.

[17] تاریخچه درخت کریسمس امروزی در اروپا به قرن شانزدهم میلادی در آلمان بر­می­گردد.جشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذرجشن های آذر

[18] سرو یکی از شعارهای ایران بوده و نقش اصلی لباسهای ترمه و قالی­ها به حساب می­آمده است؛ در ادبیات این درخت نماد معشوق خوش قامت و خوش گفتار و همچنین سمبل آزادگی و استحکام است. روانشاد مهرداد بهار معتقد است که سرو از آن جهت گرامی­ست که از همه­ی درختان منطقه عظیم ترند و بسیار عمر کرده و همواره سرسبزند و نیز به علت اینکه هر ساله پوست می­اندازند به گمان ،مردم تازه و جوان می­شوند.

همچنین نقل است که زرتشت دو شاخه کاج از بهشت آورد و به دست خودش یکی از آن­ها را در کاشمر و دیگری را در فارمد طوس کاشت. در گذر زمان این درختان بسیار بزرگ شدند و شهرت درختی که در کاشمر کاشته شده بود به متوکل عباسی رسید و او به حاکم خراسان فرمان داد که آن را ببرد؛ طاهر بن عبدالله حاکم خراسان با آنکه زرتشتیان به او هدایای گرانبهایی دادند تا درخت را نبرد کاج را می­اندازد و از آن زمان خللی در کاریزها و بناها پدید می­آید میتوان درخت کریسمس را نمادی از این درخت نیز دانست.

[19] ستاره اگرچه نماد بخت و اقبال است اما در اینجا یادآور ستاره ثعبان بوده که طی گردش­هایی صلیب شکسته (چلیپا) را در آسمان رسم می­کند.

[20] بابانوئل یادآور یکی از کشیشان مسیحی در قرن چهارم میلادی (سن نیکولاس) است. او از اهالی بیزانس (آناتولی امروزی) بوده و به خاطر کمک به فقرا شهرت و محبوبیتی بسیار داشت چنانکه او را نیکولاس مقدس می­خواندند.

[21] مقصود از پسوند میلادی، میلاد مهر (میترا) بوده است که در قرن چهارم به صورت میلاد حضرت مسیح (ع) در می­آید.

برچسب ها :
نویسنده
مقالات مرتبط

بقعه شیخ صفی، قلب یک شهر

  مجموعه‌ی شیخ صفی‌الدین اردبیلی یکی از ارزشمندترین یادمان‌های تاریخی ایران و…

تخت سلیمان، در پیوند تاریخ و افسانه

تخت سلیمان، یکی از برجسته‌ترین محوطه‌های باستانی ایران، در دل دشت‌های سبز…

معرفی کلی جاده هراز و دیدنی های آن

معرفی کلی جاده ی هراز جاده هراز که یکی از زیباترین جاده…

دیدگاهتان را بنویسید