
معنی جمشید
جمشید به معنای درخشان و پسر خورشید به روایت اوستا از جانب اهورامزدا مأمور شد تا بر زمین شهریاری کند و مردم و چارپایان را افزایش دهد؛ جمشید در اوستا با صفاتی چون هووَتَو (دارنده گله و رمه خوب) و همچنین سیریره (زیبا و خوش قامت) آمده است.
در اساطیر ایران باستان جم یا یم (یمه: Yama) با صفت شید به معنای درخشان همراه و در متون پهلوی از او به عنوان دارنده رمه های خوب یاد شده است.
جمشید در ادبیات باستانی هند به نام فرمانروای سرزمین مردگان است؛ در سروده های هند (وداها)، ویژگی یمه آن است که او به عنوان نخستین جاودانه است که مرگ را برگزید تا خدایان را خشنود سازد و از بیمرگی دوری جست تا فرزندان خود را خشنود نماید.
جم به دلیل فرمانروایی هزار ساله اش (در بندهش هفتصد و شانزده سال و شش ماه که یکصد سال آن در گریز بود) (در اینجا منظور از فرمانروایی هفتصد ساله جمشید این است که دوره ای که نامش دوره جمشید بوده هفتصد سال به طول انجامیده است نه آنکه شخصی به نام جمشید هفتصد سال حکومت کرده باشد.)
بسیار قابل احترام است چرا که در این دوران نعمت ها بسیار فراوان شده و از رفتار اهریمنی (ناراستی، گرسنگی، بیماری و…) خبری نیست. دوران جم (جمشید) چنان پر برکت است که او به ناچار زمین را طی سه مرحله گسترش میدهد؛ او به سبب ساختن دژی زیرزمینی وره: (vara) بسیار مورد ستایش بود اما دلیل ساختن این دژ (ورجم کرد) چه میتوانست باشد؟
(این سه بار گسترش یافتن زمین را میتوان به تقسیم جهان بین پسران فریدون (سلم ،تور، ایرج) نیز نسبت داد. دکتر فریدون جنیدی در این باره چنین آورده است:
«این را نشانه مهاجرت آریاییان دانسته اند اما هنوز دوران مهاجرت آنها شروع نشده و این تنها تملک زمینهای بیشتری در جهت جنوب و سرزمینهای گرمتر است. به طوری که رمه ها و مردمان آریایی نژاد در آن جای گیرند.» بنابراین دلایل کوچ و مهاجرت آریاییها را میتوان در تغییرات آب و هوایی سرد شدن زمین و به تبع آن کم شدن چراگاه مناسب افزایش بی رویه جمعیت و از بین رفتن تعادل زیستی میان محیط زندگی و انسان و همچنین حمله گسترده قبایل گرسنه به آریاییها جستجو کرد)
آفریدگار به جم هشدار داده بود که سه زمستان دهشتناک (از این توفان سرما به نام توفان مهر کوشا یاد شده است) در پیش است و چنین شد که جمشید وریها [ورهها] را بنا نهاد و تخمه همه حیوانات مفید، گیاهان و بهترین مردمان را بدان جا برد. با آنکه این باور همانندهای زیادی با داستان توفان سامیان [داستان حضرت نوح] (این توفان پس از پایان عصر یخبندان و با آب شدن یخها صورت گرفته است.) دارد متون متأخر پارسی هدف ایجاد وَر را دوباره آماده کردن جهان پس از فرجام زمستانی سخت در پایان جهان دانسته اند.
از آنجا که در باور مردمان اسکاندیناوی نیز اسطوره همانندی در این زمینه وجود دارد این احتمال نیز وجود دارد که این دو روایت شکل آغازین خود را حفظ کرده و دربر دارنده اسطوره هایی است که تاریخ آن به هزاران سال پیش یعنی زمان هند و اروپاییان باز میگردد. (هینلز، ۱۳۸۳: ۱۰۰)
زرتشت در کهن ترین بخش اوستا (گاتها)، جم را به سبب آموختن گوشتخواری (خوردن گوشت گاو) از گناهکاران به شمار میآورد. در متونی دیگر آمده است که جمشید با ادعای خدایی مرتکب گناه دروغ شد.(جمشید را به دلیل ادعای خدایی میتوان با فرعونهای مصر موازی دانست) فردوسی درباره این ادعا آورده است:
منی کرد آن شاه یزدان شناس ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشکر بخواند چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان که جز خویشتن را ندانم جهان
و همچنین نقل است که فرهی او به دلیل استقبالش از عمل دروغ، طی سه مرحله در هیأت مرغی از پیش او پر گشود.( فره جمشید نخستین بار به مهر (میترا)، بار دوم به فریدون و بار سوم به گرشاسب رسید.) برخی متون چون شاهنامه فردوسی و همچنین روایاتی چند (از جمله جوامعالحکایات محمد عوفی)، جمشید را نخستین کسی میدانند که شراب را پدید آورده است. در فقره ۲ یسنای ۹، نخستین انسانی که شیره هوم را گرفت، ویونگهان (پدر جمشید) بود که به سبب آن، اهورامزدا او را فرزندی چون جمشید عطا کرد.
(در گیاه پزشکی درختچهای همیشه سبز از تیره گنتاسه (نزدیک به مخروطیان) است که به آن ریش بزی اورمک (اورمگ)، خوم و… نیز میگویند. از این گیاه و سایر گیاهان این تیره (با نام علمى اِفِدرا) الکالوئیدى به نام اِفِدرین میگیرند که اثراتی همانند آدرنالین دارد. هوم با آنکه همیشه سبز و آبدار است اما به راحتی در آتش میسوزد هوم علاوه بر نام گیاه، نام ایزدی که نگهبان این گیاه میباشد نیز به حساب میآید. هوم در زبان اوستایی به صورت هئومه و در زبان سانسکریت به صورت سئومه میباشد.)
اما سرانجام جمشید توسط اژیدهاک (ضحاک) [البته در سرودهای کهن توسط برادرش، سپیتیوره] با اره دو نیم میشود.
جمشید با وجود گناهی که مرتکب شد در روایتهای ایرانی از سیمایی قابل ستایش برخوردار و چنین است که پرسپولیس قرارگاه کاخ بزرگ هخامنشی، تخت جمشید نام مییابد و افتخار بنیاد نهادن نوروز که عید بزرگ سالانه ایرانیان است و مجالی برای به شادی پرداختن و عیدی دادنها است به جمشید تعلق دارد. (هینلز، ۱۳۸۳: ۱۰۱)
مبحث جمشید را با ابیاتی از فردوسی به پایان میرسانیم:
چه گفت آن سخنگوی با فروهوش چو خسرو شدی بندگی را بکوش
به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیره گون گشت روز همی کاست آن فر گیتی فروز